به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع پرس، شهید علی اکبر شیرودی از جمله شهدای نام آشنا در هوانیروز است. نام وی در تاریخ پرافتخار انقلاب اسلامی و دفاع مقدس ثبت شده است تا آیندگان بدانند خلبانهایی همچون «شیرودی» رعشه بر اندام دشمن میانداختند. خلبان جانباز «ایرج میرزایی» دوست و همرزم این شهید بزرگوار در خصوص رشادتهای شهید شیرودی روایتی نقل کرده است، که در ادامه میخوانید:
قبل از انقلاب پرسنل ارتش به یکدیگر اعتماد نداشتند و از صحبت کردن با یکدیگر میترسیدند، اما شهید شیرودی در چنین شرایطی به همراه برادرش فعالیتهای انقلابی را در درون ارتش آغاز کرد. فعالیتهای انقلابی وی در تنکابن، محل تولدش کاملا مشهود بود.
علیاکبر در نخستین روز آغاز جنگ، به منطقه کرمانشاه رفت. زمانی که بنیصدر دستور تخلیه پادگان و انهدام انبار مهمات را صادر کرد، علی اکبر به همراه دو همرزمش از دستور سرپیچی کردند. آنها مسوولیت انهدام مهمات دشمن را بر عهده گرفتند. این شهید بزرگوار تنها موشک انداز بود و پیشاپیش دو خلبان دیگر به قلب دشمن یورش برد و باعث عقب نشینی دشمن شد. پس از موفقیت در عملیات، بنی صدر دستور ارتقای درجه شهید علی اکبر شیرودی را داد، اما وی درجه تشویقی را نپذیرفت.
گلولهها با شیرودی دوست بودند
شیرودی هرگز در ماموریتهای خطرناکی که داشت ترس در وجودش رخنه نکرد. شیرودی قدرت رهبری فوقالعاده و چشمان تیزی داشت که دشمن را خیلی زود تشخیص میداد. زمانی که سالم از ماموریتها بازمیگشت، میگفت: «نکند ما لایق شهادت نیستیم؟!»
یک روز که پرواز داشتیم، هلیکوپترمان سه گلوله خورد. یکی از تیرها از بالای سرمان رد شد و درست جلوی پای شیرودی پائین آمد. او در همان لحظه با لبخند گفت: «گلولهها با من دوست هستند. هیچ وقت به من اثر نمیکنند.»
هوا تاریک شده بود و از طرفی برف شدیدی هم میبارید. گفتم: «علی اکبر ما سه تیر خوردهایم. باید برگردیم.» علی اکبر پاسخ داد: «نه. ما تا آخرین لحظه باید عملیاتمان را ادامه بدهیم، تا موقعی که مطمئن شویم دشمن دیگر نمیتواند مقابله کند.» وی مقاوم و استوار به مبارزه ادامه داد. با وجود اینکه تیر دیگری به هلیکوپتر اصابت کرد، اما باز هم ماموریت را ادامه دادیم تا اینکه یقین یافتم دشمن دیگر پیشروی نمیکند.
نجات غرب کشور توسط سه شهید
به جرات میتوانم بگویم که شهید شیرودی به همراه شهیدان سهیلیان و کشوری، غرب کشور را در روزهای درگیری کردستان نجات دادند. روزهایی که سر پل ذهاب در حال سقوط بود و همه نیروها پادگان را تخلیه میکردند، شهید شیرودی و گروهی از خلبانها توانستند باعث نجات آن منطقه شوند.
شهید شیرودی در پیروزیهای جنگ بهویژه تپههای «میمک»، «سرپلذهاب» و تپههای «بازیدراز» نقش ارزندهای داشت. هر موقع که به وی میگفتم: «تو خستهای مدتی را استراحت کن.» قبول نمیکرد و پاسخ میداد: «تا اسلام پیروز نشود باید بجنگم و خسته هم نمیشوم.»
به یاد دارم روزی که همسر شهید شیرودی خطاب به وی گفت: «به جبهه نرو. فرزندمان مریض است»، شیرودی پاسخ داد: «یک بچه در مقابل جان این همه عزیزان که در حال جنگ هستند، هیچ ارزشی ندارد.» او با این روحیه عجیبی که داشت همیشه موفق بود. در ماموریت آخر هم موفقتر از همیشه بود، چون به آرزوی خودش رسید.
انتهای پیام/ ۱۳۱