به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، مرور هشت سال جنگ نابرابر و اتفاقاتی که بر سر ما آمد، تلخ است و باید گاهی هم به همان تلخی بیان شود؛ اما نباید پتانسیل شیوه دیگرِ روایتگویی را نادیده گرفت. جبهه علاوه بر لحظات نورانی، دردناک و وحشتآور، پُر بود از لحظات شادی و شوخی. رزمندگان همیشه دنبال فرصتی بودند که فضایی شاد را در جبهه ایجاد کنند.
جنگ تحمیلی درست است که همهاش نامردی علیه ما بود، اما در آن میان کسانی هم بودند که با اندکی شوخی روحیه رزمندهها را حفظ میکردند. حالا گاهی با گفتن شعر، طنز و گاهی هم با انجام کارهایی که نیروهای بعثی را به بازی میگرفتند. حال از این منظر، بهدنبال شوخیهای رزمندگان دفاع مقدس رفتیم که در ادامه یکی از خاطرات رزمندگان را میخوانید:
«بعضی از مداحها خیلی به صدای خودشان علاقه داشتند و وقتی شروع میکردند به دَم گرفتن دیگر ول کن نبودند. بچهها هم که آماده شوخی و سربه سر گذاشتن بودند، گاهی چراغ قوهشان را برمیداشتند و آن وقت میدیدی مداح زبان گرفته، با مشت به جان اطرافیانش افتاده و دنبال چراغ قوهاش میگردد.
یا اینکه مفاتیح را از جلویش برداشته، به جای آن قرآن یا نهج البلاغه میگذاشتند. بنده خدا در پرتو نور ضعیف چراغ قوه چقدر این صفحه آن صفحه میکرد تا بفهمد که بله کتاب روبرویش اصلاً مفاتیح نیست یا اینکه سیم بلندگو را قطع میکردند تا او ادب شود و اینقدر به حاشیه نپردازد.
یکبار سیدحسین داشت مداحی میکرد و ول کن نبود، بچهها تصمیم گرفتند خودشان مداحی او را به اتمام برسانند. یکی از بچهها چند تیر مشقی کنار گوش او زد، بنده خدا سیدحسین در حین خواندن یهو ساکت شد. ما هم، چنان خندیدیم که مجلس معنوی تبدیل به خنده شد.»
انتهای پیام/ 116