به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، محبوبه بلباسی همسر شهید مدافع حرم «محمد بلباسی» در صفحه شخصی خود خاطرهای از همسر شهیدش در جهت خدمترسانی به مردم نقل کرده است: «زلزله، همه چیز مردم ورزقان را آوار کرده بود روی سرشان. همه مدیران شروع کرده بودند در مورد لزوم حمایت از مردم زلزله زده حرف زدن! اما این حرفها برای پیرمرد تنها، میان روستای تخریب شده سرپناه نمیشد.
آقا محمد، محل کار بود و داشت وضعیت زلزلهزدهها را از تلویزیون میدید که ناگهان از پشت میزش بلند شد و به دوستش گفت: «باید بریم تبریز!»
دوستش با تعجب پرسید: چرا حاجی؟ محمد جواب داد: «چرا داره؟ مگر نمیبینی خونه زندگی مردم رو؟»، دوستش توی ذهن سریع بخشنامههای اخیر را مرور کرد و گفت: ولی حاجی، از بالا دستوری نیومده که!
محمد جواب داد: «دستور؟! تو این وضعیت منتظر دستوری؟» دوستش که از رفتار محمد تعجب کرده بود گفت: ولی حاجی اگر بریم فعلا حق ماموریت را نمیدنها!
اخمهای حاج محمد رفت توی هم و با دلخوری گفت: «مردمِ بیپناه، توی این شرایطند و تو دنبال حق ماموریتی؟!»، دوستش تا این جمله را شنید با شرمندگی سرش را پائین انداخت...
حاجی آمد خانه و وسایلش را جمع کرد و رفت منطقه؛ همسرش دیگر عادت کرده بود، محمد هیچوقت در کار خودش محدود نمیشد. آقا محمد خیلی زودتر از حضور رسمی نیروهای نظامی برای کمک به مناطق زلزله زده رفت. دوستش درست میگفت... چون بعد از روزها، وقتی خسته و خاکی برگشت، نه اضافه حقوقی در کار بود و نه حق ماموریتی! اما پیرمرد روستایی لبخند میزد.»
انتهای پیام/ 116