به گزارش خبرنگار دفاع پرس از سمنان. خاطرات رزمندگان و ایثارگران جنگ ایران و عراق، برگ دیگری از تاریخ ایران را روایت میکند، برگی که سختیها، شکیباییها و رشادتهای رزمندگان ایرانی را به تصویر میکشد که خواندن آنها خالی از لطف نیست.
در همین راستا خبرنگار دفاع پرس به گفتوگو با رزمندهای نشسته است که خود نظارهگر لحظه به لحظه عملیات آزادسازی خرمشهر بوده است. در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید:
دفاع پرس: ضمن معرفی خود، بگویید که برای اولین بار چهموقع و بهچه صورت به جبهه رفتبد.
اینجانب «علی سعیدی» متولد شهرستان «مهدیشهر» هستم. در شهریور سال ۵۹ با آغاز حمله عراق به کشور عزیزمان، احساس دِین کردم و در اولین اعزام در مهرماه همان سال، با یک گروه ۷۰ نفره از استان سمنان به همراه آقای «اصغرنیا» استاندار وقت جهت اعزام به «باختران» حرکت کردیم و به سرچشمه تهران رفتیم، در آنجا شهید «بهشتی» برای صحبت با نیروهای اعزامی آمد. وی ضمن صحبت در مورد ضرورت دفاع از کشور در برابر متجاوز، از مشکلات منطقه و کمبودها و کاستیهای در پیش رو سخنانی را بیان کرد و اظهار داشت:
«در برابر مشکلات مقاومت کنید. روحیهتان را از دست ندهید. انشاءالله تلاش ما بر این است که کمبودها را جبران کنیم».
اما آن چیزی را که تعجب ما را بر انگیخت، این بود که وی با توجه به اینکه رییس دیوان عالی کشور بود، بسیار ساده و بدون محافظ و خدم و حشم و به صورت صمیمانه در بین ما حضور یافت.
پس از آن به کرمانشاه و از آنجا به پادگان «ابوذر» واقع در «سرپلذهاب» و در نهایت به «گیلانغرب» و مناطق «داربلوط» و «شیاکو» رفتیم. در آن سالها عملیاتها گسترده نبود و به صورت محدود و منطقهای انجام میشد.
دفاع پرس: درباره عملیات آزادسازی خرمشهر (بیتالمقدس) توضیح بدهید.
عملیات «بیتالمقدس» تقریباً ۴۰ روز پس از عملیات «فتحالمبین» انجام شد؛ لذا شیرازه دشمن از هم پاشیده شده بود. در روزهای ابتدایی سال ۶۱ برای شرکت در این عملیات اعزام مجدد شدیم. پس از گذراندن آموزشهای لازم به پادگان «گلف» در اهواز رفتیم و در تیپ ۷ ولیعصر (عج) سازماندهی شدیم. در آنجا آموزشهای تکمیلی و تاکتیکی را در طول یک ماه گذراندیم و به «دارخوین» اعزام شدیم. تیپ در آن زمان ۱۴ گردان رزمی داشت که نیروهای استان سمنان گردان مستقلی نداشتند و در قالب گردانهای دیگر سازماندهی شدند. در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۶۱ عملیات «بیتالمقدس» آغاز و طی ۴ مرحله انجام شد که در همه مراحل آن حضور داشتم. در جلسه مشترک سپاه و ارتش مقرر شد با محور قراردادن کارون - کرخه بهصورت کور عملیات انجام شود که محور عملیات حدود ۵۰ کیلومتر بود.چ
ساعت ۳ صبح روز ۱۰ اردیبهشت ۶۱ عملیات آغاز شد. در مرحله اول پس از عبور از کارون تا ۴ کیلومتری جاده اهواز - خرمشهر پیشروی کردیم و در نزدیکی ایستگاه «حسینیه» مستقر شدیم که در آنجا درگیری آغاز شد. متوجه شدیم که نیروهای عراقی بین نیروهای ایرانی محاصره شدهاند؛ لذا با رشادت رزمندگان و جانفشانی بسیار حدود ۱۰۰ نفر از نیروهای عراقی به اسارت درآمدند.
در روز بعد، یگان ما عملیاتی نداشت. ۳ کیلومتر عقبتر از منطقه عملیاتی، خطوط پدافندی ایجاد کردیم. در جناح راست، نیروهای عمل کننده که توسط پادگان «حمیدیه» پشتیبانی میشدند، موفق عمل کردند و جاده را به تصرف کامل خود در آوردند، بدین صورت مرحله دوم عملیات تثبیت شد.
در آغاز مرحله سوم، از ایستگاه «حسینیه» به سمت پاسگاه «زید» و خط مرزی و جاده خرمشهر - شلمچه حرکت کردیم که در نتیجه آن مناطق بسیاری به تصرف نیروهای اسلام درآمد.
مرحله چهارم در تاریخ دوم خردادماه سال ۶۱ آغاز شد و در پی آن، ارتباط دشمن با عقبهاش در جاده شلمچه - خرمشهر قطع و بسته شد. یگان ما با پشتیبانی توپخانه و یگان زرهی ارتش، جاده را به تصرف خود در آورد که بعدها این جاده در عملیات «کربلا ۴» و «کربلا ۵» به نام «پد ۶» معروف شد.
در ادامه خرمشهر در محاصره کامل نیروهای اسلام قرار گرفت و همزمان سایر یگانها نیز وارد شهر شدند. در صبح روز سوم خردادماه حضور کامل نیروهای خودی در خرمشهر پس از تحمل پاتکهای سنگین دشمن تثبیت شد و در مجموع ۱۹ هزار نفر از نیروهای دشمن به اسارت نیروهای اسلام درآمدند.
دفاع پرس: خاطراتی از عملیات «بیتالمقدس» بگویید.
تانکهای عراقی ترسیده بودند و پیشروی نمیکردند
بین جاده معروف به «پد ۶» تا خرمشهر، ۷ کیلومتر فاصله بود که یگان ما مسئول تثبیت آن را برعهده داشت. خرمشهر به طور کامل آزاد نشده بود و دشمن بسیار پاتک میکرد. اما با مقاومت سرسختانه رزمندگان روبهرو میشد. در حین درگیری نیروهای بعثی آنقدر ترسیده بودند که تانکهایشان پیش نمیرفتند و هوانیروز دشمن مجبور میشد ادوات زرهی خود را از عقبه تهدید کند. تا حدی که مجبور شد تعدادی از تانکهای خودشان را منفجر کند. در اثر این تهدید، تانکهای دشمن تا نقطهای که از برد مفید سلاحهای ما خارج بودند پیش آمدند و متوقف شدند. آر.پی.جیزنها نیز که به آنها شکارچی میگفتیم آماده شدند و با پیشروی و نزدیک شدن به دشمن آنها را منفجر کردند.
برخورد متواضعانه فرمانده ما را شرمنده کرد
نیروهای آموزش مجدد بودیم و در بعضی از آموزشهایی که برای آمادگی قبل از عملیات انجام میشد شرکت نمیکردیم و غالباً از صف ورزش و دومیدانی به دلیل کاهلی عقب میماندیم. شهید «بنیادی» فرمانده گردان ما، گفت: «مهدیشهریها! شما نمیخواهید خودتان را به صف برسانید؟!»
این جمله را گفت و به راه خود ادامه داد. برخورد خوب و متواضعانه وی ما را شرمنده کرد.
بسیجی که دوپایش قطع شده بود به رزمندگان روحیه میداد
در آغاز مرحله چهارم عملیات «بیتالمقدس»، به اتفاق ۷۰۰ نفر در قالب چند گردان از معبری در حال رفتن به جاده خرمشهر - شلمچه بودیم. عراقیها که متوجه تحرک ما شدند، منطقه را زیر آتش بسیار شدید گرفتند. در اثر این آتش بعضیها زمینگیر شدند. بهدلیل اینکه یک طرف معبر رود «کارون» و طرف دیگر آن میدان وسیع مین بود، مجبور شدند از همان معبر بازگردند. نرسیده به جاده یک بسیجی در حالی که دوپایش قطع شده بود، روی زمین نشسته و در حالی که خون شدیدی از او جاری بود، رزمندگان را تشویق میکرد که به جلو بروند و به حرکت ادامه دهند. این حرکت او به بچهها روحیه داد.
دفاع پرس: خاطرهای که نشان دهنده اوج اخلاص و ایثار رزمندگان است را تعریف کنید.
در حال حرکت در معبری بین میدان مین و جاده اهواز - خرمشهر بودیم که توسط نیروهای تخریب پاکسازی شده بود، به ناگاه به یک میدان مین برخوردیم. یکی از تخریبچیها برای باز کردن مسیر وارد میدان شد. در حین خنثیسازی، مین شعله کشید. بیم آن میرفت که دشمن متوجه تحرک ما شود که ایشان خود را از شکم به روی مین انداخت که در اثر حرارت آن نیم تنه بالایش تخلیه شد و به فیض عظمای شهادت نائل آمد.
دفاع پرس: راههای انتقال فرهنگ ایثار و شهادت را در چه میدانید؟
نباید در فرهنگ دفاع مقدس تصرف کرد. بیان صادقانه رویدادها و وقایع، بهترین راهکار است. نقش راویان دفاع مقدس در اردوهای راهیان نور بسیار حیاتی و اثرگذار است که باید حقایق را آنگونه که بود تبیین کنند.
انتهای پیام/