به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، شهید علی اصغر شیردل در سوم خردادماه سال 1357، مصادف با 15 رجب متولد شد. او فرزند دوم و تنها پسر خانواده بود. در سن 18 سالگی به استخدام سپاه پاسداران درآمد و همزمان تحصیلاتش را در رشته مهندسی سخت افزار ادامه داد. وی در سال 84 در 27 سالگی ازدواج کرد که حاصل این ازدواج یک فرزند 9 ساله به نام امیرعلی است.
علی اصغر شیردل در سال 94 به صورت داوطلبانه عازم سوریه شد که پس از 48 روز حضور در منطقه در 30 اردیبهشت ماه همان سال بر اثر اصابت تیر به پهلو به شهادت رسید. پیکر این شهید یک سال پس از شهادت به کشور بازگشت.
در ادامه خاطراتی از زبان خانواده و همرزمان شهید آمده است.
حساسیت به بیت المال
شهید شیردل نسبت به حفظ بیت المال بسیار حساس بود و همیشه اطرافیان را به حفظ آن سفارش می کرد. یکی از همرزمان شهید گفت: لحظاتی قبل از شهادت یعنی قبل از آخرین جابه جایی وقتی که فرمانده دستور داد ما باید محل را تخلیه و به محل دیگری نقل مکان کنیم شهید شیردل مشغول جمع کردن وسایل که شامل تجهیزات خیلی مهمی بود شد.
شهید انقدر این کار را با حساسیت انجام می داد که اصلا متوجه زمان و حساسیت موقعیت نبود. انقدر حفظ بیت المال برای شهید مهم بود که حتی از کوچکترین تجهیزات هم نمی گذشت.
دقت و حساسیت بالای ایشان در جمع کردن وسایل وقت زیادی از ما گرفت و باعث شد که ما آخرین ماشینی باشیم که آن محل را ترک کردیم و به همکاران رسیدیم. وقتی پشت فرمان مشغول رانندگی بود از ناحیه پهلو مورد اصابت تیر قرار گرفت و جام شهادت را نوشید.
از شهادتم چیزی نگویید
فرمانده شهید گفت: شب قبل از شهادت ما با هم تماس تلفنی داشتیم. در این تماس که آخرین تماس ما هم بود در مورد موضوعات زیادی باهم صحبت کردیم. مثلا به من گفت: «حاجی اگر من شهید شدم از شما می خواهم که اصلا در مورد نحوه شهادتم به خانواده چزی نگویید و فقط از رشادت هایم صحبت کنید.» شهید شیردل واقعا دل نترسی داشت که توانسته بود 10 روز تمام تحت محاصره باشد و کوچکترین ترس و تردیدی نسبت به راهی که انتخاب کرده در دلش راه ندهد.
دوست دارم بدنم تکه تکه شود
همسر شهید گفت: علی احترام و علاقه خیلی زیادی به ائمه اطهار به خصوص امام حسین(ع) داشت. علاقه اش در حدی بود که در وصیت نامه ی خود، امیرعلی 5 ساله را به عنایت ویژه به امام حسین(ع) دعوت می کند.
علاقه زیادی به خواندن زیارت عاشورا داشت. فکر می کنم چند ماه قبل از شهادتش بود که به من گفت: «هروقت که از این دنیا رفتم حالا یا با مرگ طبیعی یا شهادت از شما خواهش می کنم بگویید اولین بار که پیکرم را می بینید حتما بالای سرم زیارت عاشورا بخوانید» و بعد ادامه داد: «البته خودم می دانم که اگر لایق باشم و شهید شوم احتیاجی به غسل و کفن ندارم ولی مجدد از شما خواهش می کنم حتما در مراسمم برایم نوحه و مداحی امام حسین (ع) را پخش کنید.» و بعد در مورد اینکه دوست دارد چگونه شهید شود، گفت: دوست دارم اگر شهید شدم بدنم تکه تکه شود یا سر از بدنم جدا شود. اصلا دوست دارم به صورت گمنام شهید شوم و پیکرم به کشور برنگردد.
این تمام صحبت ها و علایق علی در مورد نحوه شهادتش بود، غافل از اینکه خدا به تک تک حرف هایش گوش داد و آنطور که دوست داشت شهید شد.
به خاطر علاقه اش به حضرت زهرا (س) و امام حسین (ع) در نهایت هم تا حدودی مثل این بزرگواران شهید شد، مثل حضرت زهرا (س) از ناحیه پهلو مجروح شد و پیکرش به مدت یک سال گمنام ماند. مثل امام حسین (ع) غریب، تنها، لب تشنه به شهادت رسید و پیکرش تا روزها در آفتاب سوزان قرار داشت. علی به هر چیزی که دوست داشت رسید و با شهادتش به بالاترین مقام نزد خدا و ائمه (ع) دست یافت.
انتهای پیام/ 141