به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع پرس، «حمید رمی» شاعر جوان کشورمان شعری را به مناسب روز مقاومت و پایداری «روز دزفول» سرود که در ذیل میخوانید.
قصه این است که یک شهر علمدار شده
در تب خواب گران یکتنه بیدار شده
قصه این است زمین میوه نوبر دارد
وقت آن است که تاریخ قلم بردارد
بنویسد که بفهمند همه عزت را
تا که اسلام ببیند ثمر وحدت را
آتش از پشت سر شهر به پاخاسته بود
اگر این شهر نلرزید خدا خواسته بود
کودکی در بغل مادر خود جان میداد
اشک چشمان پدر دست به باران میداد
چه بگویم؛ همه دیدند چه غوغا شده بود
چه بگویم؛ به خدا محشر کبری شده بود
گر چه از دست خزان دستخوش طوفان بود
خاک این شهر پُر از باقری و چمران بود
پایداری وسط معرکهها یعنی این
اوج امید در امواج بلا یعنی این
بر تن خسته او غم برسد باکی نیست
موشک از سمت جهنم برسد؛ باکی نیست
در و دیوار فرو ریخت ولی او نشکست
دست در دست خدا داد که از پا ننشست
خستگی بود ولی تلختر از زهر نبود
لحظهای شک به دل مردم این شهر نبود
طعم ایثار، عسل بود از آن هم بهتر
گفتم ایثار دلم گفت بگویم مادر
مادر اما بنویس ام وهب، ام شهید!
آنکه از دامن او مرد به معراج رسید
نان او بذر شجاعت به دل مردان کاشت
سفره نذری او مزه پیروزی داشت
جاننثاران همه مست سفر خون بودند
شهر، لیلا و اهالی همه مجنون بودند
همه جا سرختر از برگ شقایق شده بود
باز هم وقت اذان معذنه عاشق شده بود
ناگهان سبزترین رایحه از راه رسید
اَشهَدُ اَنَّ عَلیّا وَلیُّ الله رسید
باغبان از علف هرز اگر غمگین است
باغ سرسبزتر از اول فروردین است
عهد و پیمان ننوشتیم ولی میمانیم
مثل عمار هوادار علی میمانیم
انتهای پیام/ 121