از گروه‌های مستضعفین تا محور سیستماتیک مقاومت

حمایت از مستضعفین و مظلومان جهان، بخش مهمّی از ماهیّت نظام جمهوری اسلامی ایران است. سیاستی که از روز اول استقرار نظام به عنوان عنصر جدّی سیاست خارجی مطرح بوده و در سال‌های اخیر با موفقیّت‌های چشم‌گیری همراه بوده است.
کد خبر: ۲۹۴۰۰۷
تاریخ انتشار: ۱۲ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۴:۰۰ - 02June 2018

از گروه‌های مستضعفین تا محور سیستماتیک مقاومتبه گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، محسن خاکی در یادداشتی نوشت: در آستانه‌ی بیست‌ونهمین سالگرد ارتحال بنیانگذار جمهوری اسلامی، حضرت امام خمینی (ره)، بر آن شدیم تا در قالب سلسله مقالاتی با عنوان کلیِ «اعتلای میراث روح‌الله»، مهمترین شاخصه‌های کارآمدیِ نظام جمهوری اسلامی ایران در دوران زعامت مقام معظم رهبری را برشماریم؛ شاخصه‌هایی که در عمر 40ساله‌ی انقلاب اسلامی و در امتداد همان راه امام (ره)، اکنون پیش روی ملت ایران است. در شماره‌های 3 و 4، به بحث حمایت از مستضعفینِ عالم خواهیم پرداخت.

حمایت از مستضعفین و مظلومان جهان، بخش مهمّی از ماهیّت نظام جمهوری اسلامی ایران است. سیاستی که از روز اول استقرار نظام به عنوان عنصر جدّی سیاست خارجی مطرح بوده و در سال های اخیر با وجود تحوّلات جدی محیط روابط بین الملل، امّا با موفقیّت های چشم گیری همراه بوده است. تا آنجا که گروهها و هسته های کوچک مستضعفین در منطقه امروز صاحب یک محور مقاومت نظام مند و سیستماتیک شده اند.

درک کامل گفتمان امام و عناصر مفهومی آن بدون در نظر گرفتن زمینه های نظری و عملی آن ممکن نیست. امام خمینی انقلاب اسلامی را در قالب یک گفتمان نظری در شرایطی طرح می کنند که دو گفتمان لیبرالیستی و مارکسیستی با دال های مرکزی و محوریّت آزادی و عدالت اقتصادی جهان را بین خود قسمت کرده بودند. در آن شرایط اکثریت قریب به اتّفاق جهان ذیل این دو ابرگفتمان به حیات سیاسی و اجتماعی خود ادامه می دادند.

امام خمینی در ضمن گفتمان انقلاب اسلامی با دالّ مرکزی و محوریّت اسلام و ایمان، در سیاست خارجی از مفهوم قرآنی "مستضعفین" بهره گرفتند. در واقع امام محور مستضعفین را در برابر دالّ مستکبرین که متشکّل از حکومت های طاغوتی و نیروهای ایشان است، طرح می نمایند. حضرت امام آزادی و عدالت واقعی را از طریق استکبارستیزی و مقابله با ستمگران و استعمارگران فهم می کنند. ایشان در این رابطه می فرمایند:

* «استعمارگران به دست عمال سیاسی خود که بر مردم مسلط شده اند، نظامات اقتصادی ظالمانه ای را تحمیل کرده اند و بر اثر آن مردم به دو دسته تقسیم شده اند: ظالم و مظلوم. در یک طرف صدها میلیون مسلمان گرسنه و محروم و در طرف دیگر اقلیتهایی از افراد ثروتمند و صاحب قدرت سیاسی که عیاش و هرزه گر و فاسدند. تلاش و کوشش دایمی این محرومین مظلوم این است که خود را از سلطه اقلیت حاکم نجات دهند، اما «دستگاه حکومتی جائر مانع رهایی این اکثریت است.»[1]

بر این اساس و مطابق فرمایشات متعدد دیگر حضرت امام[2]، ایشان صحنه ی روابط بین الملل را عرصه ی رویارویی مستضعفین و مستکبرین می بینند که در طیّ قرون متمادی و در غیاب حاکمیّت الهی در زمین استعمار و استثمار نوع بشر به طرز فزاینده ی بیشتر نیز شده است. در منطق امام خمینی حکومت اسلامی موظّف است برای رهایی انسان مظلوم فارغ از دین و نژاد و جغرافیا تلاش کرده و خود را در قبال ظلم مسئول بداند. همین معنا که از خواسته های اصلی ملّت ایران بوده است در اصل154 قانون اساسی نیز به شرح ذیل آمده است:

«جمهوری اسلامی ایران سعادت انسان در کل جامعه بشری را آرمان خود می‌داند و استقلال و آزادی و حکومت حق و عدل را حق همه مردم جهان می‌شناسد. بنا بر این در عین خودداری کامل از هر گونه دخالت در امور داخلی ملتهای دیگر، از مبارزه حق‏طلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین در هر نقطه از جهان حمایت می‌کند.»

نکته ی قابل دیگر توجّه انکه امام در مبارزه ی با ظلم ریشه ی استکبار را هدف گرفته و طاغوتی که از آن سخن می گویند را در قالب شیطان بزرگ معرفی می نمایند. امام هدف خود را مبارزه با ریشه ی کفر می دانند:

«اهداف ما بسیار بالاتر از خیالات باطل ملی گراهاست : اینها خیالات باطل ملی گراهاست و ما هدفمان بالاتر از آن است. ملی گراها تصور نمودند ما هدفمان پیاده کردن اهداف بین الملل اسلامی در جهان فقر و گرسنگی است‚ ما می گوییم تا شرک و کفر هست‚ مبارزه هست و تا مبارزه هست‚ ما هستیم. ما بر سر شهر و مملکت با کسی دعوا نداریم‚ ما تصمیم داریم پرچم ((لا اله الا الله)) را بر قلل رفیع کرامت و بزرگواری به اهتزاز درآوریم.»[3]

در جای دیگری آمریکا را به عنوان دشمن اصلی مستضعفین معرفی می فرمایند:

«هان ای مسلمانان جهان، و مستضعفان تحت سلطۀ ستمگران، بپاخیزید و دست اتحاد‏‎ ‎‏به هم دهید و از اسلام و مقدرات خود دفاع کنید و از هیاهوی قدرتمندان نهراسید که این‏‎ ‎‏قرن به خواست خداوند قادر، قرن غلبۀ مستضعفان بر مستکبران و حق بر باطل است.‏‎ ‎‏جهان باید بداند که ایران راه خود را پیدا کرده است و تا قطع منافع امریکای جهانخوار،‏‎ ‎‏این دشمن کینه توز مستضعفین جهان، با آن مبارزه ای آشتی ناپذیر دارد.»[4]

بنابراین حمایت امام خمینی از آزادی قدس، ملّت فلسطین و لبنان و مقابله ی با آمریکا، اسرائیل و رژیم سعودی در همین مبنا قابل درک است. این همان خطّ روشنی است که امام از جنگ تحمیلی تا نابودی رژیم صهیونیستی تصویر می کردند:

«ما راهمان این است که باید از راه شکست عراق دنبال لبنان برویم... ما می خواهیم که قدس را نجات بدهیم، لکن بدون نجات کشور‏‎ ‎‏عراق از این حزب منحوس نمی توانیم. ما لبنان را از خود می دانیم،‏‎ ‎‏لکن مقدمۀ اینکه لبنان را ما نجات بدهیم این است که عراق را نجات ‏‏بدهیم. ما مقدمه را رها نکنیم و بی ربط برویم سراغ ذی المقدمه و همه‏‎ ‎‏چیز خودمان را صرف کنیم در آن و عراق برای خودش محکم کند‏‎ ‎‏جای خودش را.[5] ‎

پس از رحلت امام خمینی و همزمان با فروپاشی شوروی، مقام معظم رهبری با شناخت عمیق از راه و مکتب امام و با درک صحیح از نظام تک قطبی بین المللی اقدام به بسط تفکّر انقلاب اسلامی جهت تحکیم و توسعه ی جبهه ی مستضعفین (به خصوص در منطقه) کردند. در این میان برخی اقدامات جمهوری اسلامی در مدت رهبری معظم له، کنشی و در راستای سیاست های کلان انقلاب اسلامی بوده است و برخی از آنها واکنشی و در قبال تحوّلاتی بوده که عمدتاً از سوی جبهه ی ایالات متحده و کشورهای غربی اتّفاق افتاده است. نکته ی مهم اینکه در منطق حمایت از جبهه ی مستضعفین چند اولویّت برای نظام جمهوری اسلامی تحت رهبری آیت الله خامنه ای ملحوظ است:

* حمایت از مسلمانان جهان؛
* حمایت از مظلومانی که به طور مستقیم با آمریکا یا اسرائیل در حال مبارزه اند؛
* حمایت از ملّت های منطقه غرب آسیا؛
* توجّه به امکانات وظرفیت های داخلی و بین المللی؛

بر این اساس انقلاب اسلامی کوشیده است تا جبهه ی منظم و سیستماتیکی برای مقابله با آمریکا به خصوص در منطقه ی غرب آسیا ایجاد نماید. در ذیل به بررسی دستآوردهای معظم له در خصوص توجّه و حمایت از مستضعفین در دوران رهبری می پردازیم:
جنگ خلیج فارس: در سال 1369 و به دنبالافزایش تشنّج میان عراق و کویت بر سر بدهی 30 میلیارد دلاری صدام به کویت، رژیم بعث به کویت حمله و در کمتر از یک روز ان را اشغال نظامی کرد. به دنبال بی توجهی عراق به قطعنامه ی شورای امنیّت، ایالات متحده به همراه ائتلافی به ارتش عراق حمله و آن را از کویت خارج نمود. در آن شرایط بسیاری همچون مجمع روحانیون مبارز، بهزاد نبوی، علی اکبر محتشمی پور و... ایده ی جهاد با آمریکا را مطرح کرده و از نظام می خواهند از صدام حمایت نماید.[6]
رهبر معظم انقلاب با تبیین استکباری بودن ذات رژیم بعث (صدام) و ایالات متحده، سیاست بی طرفی را در این جنگ اتخاذ کرده و می فرمایند:

«این موضع... صد درصد اسلامی و انقلابی است. چون نفی تجاوز طلبی و تقبیح حوادثی است که علیه مردم به راه افتاده است. بعضی سعی می‌کنند بی‌طرفی را به معنای غلط معنا کنند. در جنگ بین شرق و غرب بی‌طرف نبوده‌ایم. ما از اول انقلاب تا حالا علیه شرق و غرب جنگیده‌ایم. شعار ما نه شرق و نه غربی بود یعنی نفی هر دو و مخالفت با هر دو.» (4/11/1369)

نتیجه ی این تدبیر رهبر معظم انقلاب، تضعیف حزب استکباری بعث، عدم درگیری نظامی با آمریکا در آن مقطع و بهبود روابط ایران با بسیاری از کشورهای اسلامی منطقه بود. بر این اساس ثبات استراتژیک ایران در قبال دیکتاتور منطقه می توانست قلوب ملّت های مسلمان منطقه را به جمهوری اسلامی متوجّه کند. به تعبیر دبیر شورای عالی امنیّت ملّی وقت:

«ما وارد جنگی نخواهیم شد که در آن خون بدهیم آمریکا پیروز شود و به اهدافش برسد و یا عراق پیروز شود و در کویت بماند.»[7]

جنگ بوسنی: به دنبال فروپاشی شوروی در فروردین 1371، بوسنی و هرزگوین صحنه ی نبردی نابرابر میان مسلمانان از یکسو و صرب ها و کروات ها بود. محاصره ی مسلمانان فاقد نیروی نظامی توسّط صرب ها سبب بروز فجایعی شد که تنها یک نمونه ی آن به عنوان قتل عام سربرنیتسا که منجر به قتل 8 هزار مسلمان توسّط صرب ها شد به عنوان بزرگترین نسل کشی اروپا پس از جنگ جهانی دوم یاد می شود.

در این شرایط است که رهبر معظم انقلاب از همان روزهای آغازین جنگ به مسئله ورود کرده و به وزیر خارجه وقت (دکتر ولایتی) دستور می دهند به هر صورت ممکن به مسلمانان بوسنی کمک شود:

«باید ترتیبی‌ داده‌ شود که‌ ملت‌ بوسنی‌ بتواند در برهه‌ کنونی‌ با اقتدار و توانائی‌ بیشتری‌ در میدان‌ نبرد از خود دفاع‌ کند تا در سایه‌ آن‌ تأمین‌ منافع‌ بیشتر مسلمانان‌ امکان‌پذیر شود.» (22/6/1372)

«ما حمله به اسلام و احساس خطر از ناحیه استبداد جهانی را مسئله‌ای جدی میدانیم و تا سرحد امکان حمایت از ملت مسلمان بوسنی را به عنوان وظیفه‌ای سنگین مورد توجه قرار داده‌ایم.» (20/7/1371)

بر همین اساس با ورود نیروی نظامی و امدادی و دیپلماتیک ایران به صحنه ی جنگ، بخشی از مشکلات بیشمار مردم مسلمان بوسنی حلّ شد.

جنگ افغانستان: در مردادماه 1377 طالبان پس از اشغال کابل به سمت شهر مزار شریف حمله می کند. این گروه تروریستی با قتل عام شیعیان هزاره در آن شهر به کنسولگری ایران حمله کرده و هشت دیپلمات ایرانی را به شهادت می رساند. همزمان در ایران برخی از لزوم برخورد نظامی با طالبان سخن می گویند. سیدحسین موسویان، عضو پیشین تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای ایران در کتاب خود با عنوان «ایران و آمریکا، گذشته شکست‌خورده و مسیر آشتی»[8]، که آن زمان از اعضای شورای عالی امنیّت ملّی است از استقرار 100 هزار نیروی نظامی در مرز ایران و افغانستان سخن می گوید. او می گوید با وجود رأی اکثریّت اعضاء به دخالت نظامی، امّا رهبر معظم انقلاب مصوبه ی شورا را مطابق اصل 176 قانون اساسی وتو می کنند.

عدم دخالت به معنای گستره ی میدان جنگ و خشونت در کشور مسلمان و ستمدیده ی افغانستان، همان اصلی است که در حمله ی مهرماه 1380 آمریکا به افغانستان نیز از سوی معظم له تکرار می شود. ایشان معتقدند ورود جمهوری اسلامی به درگیری و جنگ آمریکا – طالبان آتش افروزی است که متضرر اصلی آن مردم افغانستان هستند و سودش را آمریکایی ها خواهند برد. بنابراین ایشان حتی اجازه نمی دهند نظام اسلامی یک قدم در راستای اهداف ایالات متحده گام بردارد:

«منطق امریکا برای حمله به افغانستان، منطق بسیار ضعیفی است. هیچ کس را در دنیا قانع نکرد؛ حتّی سیاستمدارهایی که طرفدار امریکا هستند، تصریح کردند که قانع نشدند… اینها پیکر امّت اسلامی را مجروح کردند. حقیقتاً امروز دنیای اسلام، دردمند و داغدار است... ما هیچ کس را به آتش‌افروزی و جنگ دعوت نمیکنیم؛ ما همه را به صلح و آرامش و رفتارهای عاقلانه دعوت میکنیم. ما کمکِ به آتش‌افروزیای که امروز در افغانستان وجود دارد، کمکِ به بشریّت نمیدانیم؛ آتش‌افروزی علیه مصالح بشریت است. هرگونه کمکی به این آتش‌افروزی، برخلاف و ضدّ مصالح بشریّت و بخصوص امروز بر خلاف مصالح امّت اسلامی است.» (23/7/1380)
بر این اساس رهبر معظم انقلاب با خروج از بازی ایالات متحده در افغانستان هم تلاش نمودند از گسترش ناامنی و کشتار در افغانستان جلوگیری نمایند و هم ایران را از اتهام همکاری با استکبار یا تروریسم مبرّا نمودند.

جنگ عراق: در 29 اسفند 1381 ائتلافی از نیروهای غربی به رهبری آمریکا و انگلیس به عراق و رژیم بعث به رهبری صدام حسین حمله نظامی می کنند. منطق ثابت و استوار رهبر انقلاب با توجّه به شرایط و امکانات داخلی بر بازی نخوردن در زمین استکبار قرار گرفته است. از یک سو حمله ی نظامی رژیم بعث و قوای نظامی او را در بر گرفته و از سویی غالب جمعیّت عراقی شیعه مذهب هستند. آیت الله خامنه ای امّا مجدد اجازه نمی دهد ایالات متحده و غرب در راستای منافع خود از جمهوری اسلامی بهره گیری کند:
«حمله به یک کشور - چه عراق و چه غیرعراق - از سوی قدرتی از راه دور و با بهانه‌های مصنوعی و ساختگی، به هر صورت غلط است... خطر آمریکا مخصوص عراق نیست. بسیاری از رژیمهای منطقه که با آمریکا روابط خوبی دارند، از آن جایی که رژیمهایی مردم پسند و متکی به آراء مردم نیستند، در آینده مورد چالش آمریکا قرار خواهند گرفت. آمریکاییها به رژیمی احتیاج دارند که مثل رژیم طاغوت پهلوی نباشند و مردم در مقابل آن قیام نکنند.» (1/1/1382)

رهبر انقلاب با تیزبینی به مسلمانانی که شاید چشم انتظار کمک جمهوری اسلامی باشند این تحلیل را ارائه می دهند که با توجّه به منقضی شدن تاریخ مصرف رژیم های پادشاهی منطقه بسیار محتمل است که آمریکا در آینده ای دور به ایشان نیز حمله کند و اگر جمهوری اسلامی بخواهد در جنگ عراق ورود کند، به احتمال قوی باید در جنگ های آینده نیز در دفاع از کشورهایی مثل قطر، عربستان، بحرین، کویت و... با ایالات متحده وارد نبرد شود، و این دقیقاً همان چیزی است که آمریکایی ها از آشوب و جنگ مدام در منطقه طلب می کنند.

ایشان در تشریح اهداف ایالات متحده معتقدند:

«این جنگ یکی از کثیف‌ترین جنگهاست؛ چراکه هدف آن به هیچ‌وجه بویی از اهداف انسانی نبرده است. اگر آمریکاییها میگویند برای دمکراسی میجنگیم، دروغ میگویند؛ آنها برای نفت و روی کار آوردن یک رژیم مطیع و تسلیم خود میجنگند. آنها به قصد تصرف عراق و به قبضه گرفتن این کشور قدیمی، ملت کهن، منطقه حساس و منابع سرشار و غنی آن میجنگند و میخواهند راحت و بی دردسر آن را ببلعند.» (همان)

بنابراین ورود ایران در جنگ آمریکا علیه عراق نمی تواند مصداق حمایت از مظلوم باشد زیرا:

- رژیم بعث و شخص صدام حسین دشمن استراتژیک جمهوری اسلامی بود و مداق مستضعف و مظلوم نیست.
- بیست و نه کشور در حمله به عراق به آمریکا پشتیبانی لجستیکی و نظامی می دادند. تعداد زیاد نیروهای نظامی شرکت کننده در جنگ شرایط را برای ورود احتمالی ایران بسیار سخت نموده بود.[9]
- حمایت از بقای رژیم بعث یعنی عملکرد مخالف جنگ 8 ساله، در حالی که سیاست های صدام تغییری نداشته است.
- امکانات کشور کفاف دخالت در جنگ عراق و یا سایر جنگ های محتمل را نمی داد.

از این رو جمهوری اسلامی با تدبیر صحیح رهبری اعلام بی طرفی کرد. پس از گذشت یک دهه ایالات متحده با وارد آمدن خسارات فراوان در دوران ریاست جمهوری اوباما عراق را ترک می کند و امروز پس از شکست داعش در عراق، بو نوعی یک حکومت اسلامی شیعی در آنجا حکمفرماست. امری که شاید بر اثر دخالت ایران در جنگ عراق تا سال های آینده نیز محقق نمی شد.

ادامه دارد...

پی‌نوشت ها:

1. امام خمینی(س)، ولایت فقیه، امیرکبیر، تهران، 1360 ص 43
2. ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 446-448؛ ج 21، ص 155-156؛ ج 17، ص 425-426 ؛ ج 6، ص 332-333.
3. همان، ج21: ص88
4. همان، ج15: 173
5. دفاع مقدس (جنگ تحمیلی) در اندیشه امام خمینی (س)، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1392: ص127
6. تکثرگرایی در جریان اسلامی، عباس شادلو ، تهران، نشر وزرا، 1386: صص 238-241
7. حسن روحانی، روزنامه رسالت، 6/11/1369
8. موسویان، سید حسین، ایران و آمریکا گذشته ی شکست خورده و مسیر آشتی، تهران، نشر تیسا، 1395
9. 248٬000سرباز از ایالات متحده، 45٬000 سرباز از بریتانیا، 2٬000 سرباز از استرالیا، 194 سرباز ویژه از لهستان به کویت اعزام شدند تا آماده حمله شوند. همچنین این حمله توسط 70٬000 سرباز پیشمرگه کرد نیز پشتیبانی می‌شد.

منبع: پایگاه برهان

نظر شما
پربیننده ها