سرویس حماسه و جهاد دفاع پرس: در منطقه سرپل ذهاب، هنگام جابه جایی یکی از واحدها، عراقیها تک شدیدی را آغاز کردند.
بچه ها که غافلگیر شده بودند به محاصره عراقی ها در آمدند. با تنگتر شدن حلقه محاصره، نا امیدی در بیشتر آنها پدیدار میشد.
از طرف دیگر، فاصله عراقیها به قدری با رزمندگان کم شده بود که با بلندگوی دستی از بچهها میخواستند که تسلیم شوند. کار، بسیار سخت شده بود و جایی برای ابتکار عمل وجود نداشت. بعضی از بچهها میخواستند تسلیم شوند. عده ای اسلحه ها را به زمین گذاشتند. در همین لحظات آخر بود که علدالرحمن اسلحه به دست به طرف نیروها آمد و با حالتی خشمگین فریاد زد: "همه ما باید تا آخرین قطره خون خود بجنگیم، پایان راه ما شهادت است، پس چه بهتر از آن".
این فریاد رجز گونه او بارقه امید را در دل بچهها روشن کرد و آن چنان تشویقشان کرد که مردانه جنگیدند و محاصره را شکستند.
شهید عبدالرحمان رحمانیان در سال ۱۳۴۲ ش در سالهای خون و حماسه، سالهای افتخار و شهادت و در روزهایی که موج اعتراضات مردم، سرآغاز تحولات انقلابی بهشمار میرفت، در شهرستان جهرم در استان فارس چشم به جهان هستی گشود.
عبدالرحمان، دوران کودکی را تحت حمایت پدر و مادری مهربان و زحمتکش، به کسب معارف دینی و مذهبی پرداخت و از همان سنین کودکی، روح بیتاب خود را در چشمهسار نماز و نیایش تطهیر داد. پس از پشت سر نهادن دوران کودکی و آغاز بهار علم و دانش، راهی مدرسه شد و تحصیلات خود را در هنرستان فنی و حرفهای تا سال سوم در رشته راه و ساختمان ادامه داد.
با اوجگیری مبارزات انقلابی مردم علیه رژیم سفاک پهلوی، او نیز در صفوف انقلابی سربازان روحالله (ره) قرار گرفت و با حضور فعالش در اکثر راهپیمائیها و تظاهرات و پیروزی نهائی انقلاب، دین خود را ادا نمود و پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی نیز با حضور سبزش در جبهههای نبرد حق علیه باطل چون سرپل ذهاب و گیلانغرب، حماسهها و رشادتهای فراوانی از خود نشان داد.
عبدالرحمان در سال ۱۳۶۴ش ازدواج نمود و سرانجام پس از دلاوریهای فراوان در جبهههای جنگ تحمیلی، طی نخستین روز عملیات کربلای ۴ در تاریخ سوم دیماه سال ۱۳۶۵ هجری شمسی در محور اروند در سن بیست و سه سالگی شهد نوشین شهادت را سر کشید و به دیدار دوست شتافت. پیکر مطهرش در سال ۱۳۷۴ش بر دستهای هزاران عاشق مشتاق، تشییع و در گلزار شهدای فردوس جهرم به خاک سپرده شد.
انتهای پیام/