یک بررسی اجمالی از فرهنگ ایرانی و آمریکایی؛

خشم ایرانی، خشم آمریکایی/ صورت‌مسئله «اعتراض به گرانی» چیست؟

خشم یکی از مولفه‌های مشترک بین جامعه ایران و آمریکاست که می‌توان گونه‌های مختلف آن را در این 2 جامعه مورد مطالعه قرار داد.
کد خبر: ۲۹۷۶۶۳
تاریخ انتشار: ۰۹ تير ۱۳۹۷ - ۱۶:۰۸ - 30June 2018

به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، خشم یکی از قوه‌های وجودی انسان است که طبق حکم عقل و آموزه‌های دینی و اخلاقی‌، می‌توان استفاده‌های مثبتی از آن داشت اما به طور کلی و عمومی،‌ این مولفه وجودی انسان را به عنوان عاملی منفی می‌شناسند چون حضور آن، باعث ترک محل توسط قوه عقل می‌شود. به عبارت ساده‌تر جایی که خشم حضور دارد، عقل حضور ندارد.

هر جامعه و مردمی، در برهه‌های مختلف تصمیماتی می‌گیرند که پس از مدتی تبدیل به خاطره و تاریخ می‌شوند. بروز یک رفتار اشتباه، موجب پشیمانی و داشتن رویه‌ای معقول و منطقی، باعث سربلندی در آینده خواهد شد. همه ما تا به حال این پدیده را تجربه کرده‌ایم که در مواجهه با اتفاقی که شاید بعدها در خاطرمان باقی نماند، با طرف مقابلی، تندی کرده‌ایم و پس از دقایقی، احساس کرده‌ایم که دیگر بهانه‌ای برای خشمگین شدن نداریم. بنابراین شرمندگی به سراغمان آمده است. تمام پیشوایان دینی، عقلا و اندیشمندان تاریخ بشری به طور متفق بر این عقیده بوده‌اند که هنگام بروز قوه خشم، نباید تصمیم‌گیری کرد و لحظاتی که قوه خشم بر انسان حاکم است، بهتر است با چند لحظه تفکر، عقل را سوار بر مرکب انسانی خود کند تا از بروز حوادث ناخوشایند جلوگیری شود.

با توجه به این‌که جامعه امروز ایران، مخاطب سرسخت و باتعصب فیلم‌ها و سریال‌های آمریکایی است، و از آن‌جا که این دو جامعه بشری،‌ شباهت‌های زیادی در حوزه جامعه‌شناسی دارند، قصد داریم در یادداشتی اجمالی و کوتاه، پدیده خشم را در آن‌ها مورد بررسی قرار بدهیم. البته همان‌طور که اشاره شد، خشم این روزها انواع و اقسام و گونه‌های مختلفی دارد. یکی از بروز و ظهورهای به‌روزش هم اعتراضاتی است که در بازار ارز، بازار تهران و برخی نقاط کشور در زمینه گرانی‌های به وجود آمده دیدیم. نکته مهمی که در مقدمه باید به آن اشاره کنیم، پذیرش وجود خشم بین دو طرف یعنی ایران و آمریکا (البته نه در سطح روابط عمومی و مردمی) است. دونالد ترامپ رئیس جمهور کنونی آمریکا از حکومت ایران خشمگین است؛‌ یک دلیل بارزش قرارداد برجام است و یا این‌که ترامپ از شرایط فعلی روابط خارجی آمریکا با چین، یا اتحادیه اروپا خشمگین است چون احساس می‌کند، پول و سرمایه زیادی از خزانه آمریکا دارد در خارج از مرزهای کشورش به هدر می‌رود؛ یعنی صرف کارهایی می‌شود که از دید او منفعتی برای دولت آمریکا ندارد. به هر حال ترامپ یک تاجر بوده و هست و حرف منفعت، در اولویت او قرار دارد و دولت آمریکا را هم، با همین دید اداره می‌کند. اما او هم مشکلاتی دارد و به عنوان مثال یکی از ایرانیان مقیم آمریکا برای نگارنده این یادداشت می‌گفت که ترامپ با دستگاه اطلاعاتی آمریکا چالش دارد. نه تنها با دستگاه اطلاعاتی، بلکه با دیگر نهادهای مختلف دست‌اندرکار امور سیاسی نیز مشکل دارد و نمی‌تواند خشمی را که نسبت به ایران و دیگر کشورهای خارجی دارد، آن‌گونه که خود می‌خواهد بروز و ظهور بدهد. از طرف دیگر ایران نیز از ترامپ و در سطحی وسیع‌تر از آمریکا خشمگین است و این خشم را به‌گونه دیگری ابراز می‌کند.

«تصادف» یکی از نمونه‌های مناسب معرفی خشم امروزین جامعه آمریکا

با آوردن نام فیلم سینمایی «تصادف» (۲۰۰۴) ساخته پل هاگیس می‌توانیم خشم امروزین را در جامعه آمریکا مورد بررسی قرار دهیم. این فیلم و البته نمونه‌های دیگر می‌توانند در این مطالعه اجمالی جامعه‌شناسانه کمک شایانی بکنند. در «تصادف» می‌توان انواع و اقسام خشم‌های فروخورده و بروزیافته را مشاهده کرد. اما یکی از محورهای اصلی خشم که فیلم هم حول آن قرار دارد، مساله نژادپرستی آمریکایی است. این نژادپرستی هم در دو شاخه مختلف در فیلم تعریف شده است؛ یکی درباره سیاه‌پوستان که ریشه‌ای چندصدساله دارد و دیگری درباره مهاجران امروزی آمریکا از جمله ایرانی‌ها.

در فیلم تصادف، مادر شخصیت کارآگاه سیاه‌پوست با بازی دان چیدل، از پسرش خشمگین است چون حس می‌کند نسبت به برادر کوچک‌ترش تعصب و توجه خاصی ندارد. مغازه‌دار ایرانی به خاطر دادن مالیات و مخارج مختلف از دولت آمریکا خشمگین است. افسر پلیسی که مت دیلون نقشش را بازی می‌کند به خاطر وضعیت بد پدر پیرش و عدم پذیرشش در بیمارستان (توسط یک مدیر سیاه‌پوست) از محیط اطرافش خشمگین است و این خشم را سر زن و شوهر سیاهپوستی خالی می‌کند که شب هنگام گشت در خیابان آن‌ها را می‌بیند. دادستان منطقه همسری دارد که از نظر روحی و روانی تعادل ندارد و از ناامنی‌های اجتماعی که سیاه‌پوستان به وجود آورده‌اند می‌ترسد. از طرف دیگر، جوانان سیاه‌پوستی هم در داستان فیلم حضور دارند که از این‌که امثال آقای دادستان و همسرش با دیده تردید و ترس به آن‌ها نگاه کنند، می‌رنجند و ... از این بده‌بستان‌های خشمگینانه در این فیلم زیاد به چشم می‌خورد اما کافی است با دوست یا دانشجویی که در آمریکا درس می‌خواند به گپ و گفت بنشینید تا متوجه واقعی بودن خیلی از این خشم‌ها بشوید!

گفت‌وگوهای نگارنده این مطلب با برخی ایرانیانی که بیش از ۱۵ سال در آمریکا زندگی کرده‌اند و همچنین مطالعات پراکنده درباره وضعیت اقتصادی و اجتماعی این کشور، موید این نکته بود که خشم، عامل مهم و تاثیرگذاری در مسائل سیاسی و اجتماعی آمریکاست. در پاره‌ای از این بحث‌ها این نکته هم مطرح شد که برای مهاجرت، امروز آمریکا کشور مناسبی نیست بلکه باید یکی از کشورهای آرام اروپای شمالی و حوزه اسکاندیناوی را برای زندگی بی‌دغدغه و بی‌سروصدایی انتخاب کرد. به هر حال، رفتن و مهاجرت به آمریکا با دل خوش و صفای باطن ممکن نیست. بلکه مهاجر باید سرمایه‌ای داشته باشد. اگر آمریکا را یکی از مراکز بزرگ امپریالیسم بدانیم، باور چنین حرفی مشکل نیست. به هر حال،‌ خشمی که طبقه کارگر و متوسط روبه‌پایین آمریکا از حاکمیت دارد، خشمی که سیاه‌پوستان از حاکمیت دارند، خشمی که مردم آمریکا از دشمن بیرونی دارند (که شاید خیالی و زاده تولیدات سینمایی باشد) و همه خشم‌هایی که به طور متقابل حاکمیت نسبت به مردم،‌ سیاه‌پوستان و دشمن بیرونی دارد، همه و همه مولفه‌هایی از خشم‌های نهفته و بروزیافته را موجب شده‌اند که نمونه‌های مشابهی هم در ایران دارد. خشم‌هایی هم که ما طی دوره ۴۰ ساله پس از انقلاب دیده‌ایم، قابل مطالعه و بررسی هستند. این ایام که هم زمان با مناسبت ۷ تیر و شهادت شهید بهشتی است، بهانه‌ای است تا به نمونه‌هایی از خشم‌های دهه ۶۰ چون خشم گروهک منافقین از مردم و حکومت و بالعکس، خشم مردم و حکومت ایران از عراق و به عکس‌ و ... اشاره کنیم؛ یا حتی می‌توان به نمونه‌های امروزی چون خشم فروخورده امروزی مردم ایران نسبت به عربستان سعودی اشاره کنیم.

در ایران، خشم‌های قومیتی و نژادی بیشتر در مرزها به چشم می‌خورد. عناصری که نادانسته و یا به طور آگاه و دانسته دم از جدایی‌طلبی و تجزیه می‌زنند، گاه و بی‌گاه موجب بروز و ظهور خشم در جامعه کلی ایران می‌شوند. با این حال، کشورمان تا این برهه از تاریخ، توانسته یک‌پارچگی خود را حفظ کند که ادامه این روند و توفیق در حفظ آن، نیازمند مطالعات عمیق جامعه‌شناسی است. اما خشمی که مردم نسبت به دولت دارند و نمونه‌ای از آن را در روزهای اخیر دیدیم، به خاطر مسائل اقتصادی و معیشتی بروز و ظهور پیدا کرده و می‌کند. تاریخ نشان داده، نارضایتی‌های صنفی و گروهی، برد چندانی از نظر تاثیرگذاری در ایران ندارند. اما نارضایتی‌های اقتصادی و اعتقادی، ظاهرا در جامعه ما تاثیرگذاری بیشتری دارند. با این‌حال همان‌طور که در ابتدای مطلب اشاره شد،‌ باید سعی کنیم به عنوان مردمان عادی این جامعه، کمی سطح تفکر و مطالعه را بالا برده و از منظری والاتر به مسائل نگاه کنیم تا به جای بروز و ظهور خشم، در برهه‌های مختلف تاریخی، اندیشه حکمفرمایی کرده و موفق به اخذ تصمیمات درست بشویم. چون این تصمیمات و نتایج‌شان چند سال دیگر، تبدیل به خاطرات خواهند شد. باید توجه داشت که گرانی، یک مساله ساده نیست و نگارنده نیز اصلا قصد بیان چنین مطلبی را ندارد اما یکی از ضرب‌المثل‌های قدیمی فارسی، می‌تواند در این زمینه گره‌گشا باید: «گره‌ای که با دست باز می‌شود، چرا با دندان باز کنیم؟»

برعکس خواندن صورت مساله و ماهی‌گیری از آب گل‌آلود

طی چند هفته گرانی اخیر، سخنان و مواضع مختلقی در رسانه‌ها منعکس شد. اما باید توجه داشت که در زمینه مهار گرانی و مشکلات پیش آمده، دو گروه، در جامعه مسئول هستند؛ دولت و مردم. آن‌همه به صورت هماهنگ و دوشادوش. چون در این‌گونه مواقع خطر بیان این جملات وجود دارد که «اول مردم بعد دولت» یا «اول دولت بعد مردم». خیر؛ در مواجهه با یک پدیده اجتماعی و البته سیاسی، هر انسان به عنوان موجودی ناطق، که توانایی بهره‌گیری از قوه عقل را (مقابل قوه خشم) دارد، مسئول است. وظیفه دولتمردان که متاسفانه تا به حال به خوبی به آن‌ عمل نکرده‌اند؛ بیان شفاف مسائل برای مردم است. از رئیس جمهور توقع می‌رود درباره وضع موجود با شفافیت کامل با مردم سخن بگوید. از طرفی باید با مسئولان و مدیران کاربلد و خوش‌فکر با مشکلات روبرو شد. صورت مساله صحیح در برهه کنونی این است که ۱- مشکلات بزرگی در زمینه مسائل اقتصادی _ در داخل کشور _ وجود دارد. ۲- شفافیت و صراحتی در معرفی متخلفان وجود ندارد ۳- همه مدیران و دست‌اندرکاران به خاطر صلاحیت و تخصص انتخاب نشده‌اند ۴- دشمن بیرونی به واقع جنگ اقتصادی بزرگی را علیه ما شروع کرده است. ۵- عواملی بیرونی در وضعیت موجود بی‌تاثیر نیستند. اما متاسفانه عموما این صورت‌مساله از انتها به ابتدا خوانده می‌شود و به طور طبیعی، ماهی‌گیرانی چون مریم رجوی و دیگران هم از آب گل‌آلود ماهی خودشان را می‌گیرند.

از طرف دیگر، وظیفه مردم عمل کردن در وقت مناسب است. گفته شد که در ناآرامی‌های اخیر بازار تهران، عده‌ای اراذل و اوباش بوده‌اند که مغازه‌داران را تحریک یا مجبور به بستن مغازه می‌کرده‌اند. اگر قرار باشد خبر گرانی منتشر شود و سریعا پس از آن چنین عکس‌العمل‌هایی داده شود، باید به شدت برای جامعه متاسف بود. چون کمترین توقع از مردم کشوری که پشتوانه فرهنگی و تاریخی دارند این است که حداقل دلیل آن گرانی و وضعیت را بدانند و سپس اعتراض کنند. بالاخره گرانی دلایلی هم دارد. اگر گرانی از سر شکم‌سیری و ظلم بی‌دلیل مسئولان به مردم باشد، باید حتما بر آن مسئولان تاخت و مورد حمله قرارشان داد اما ظاهرا قضایا کمی پیچیده‌تر و نیازمند مطالعه و تامل بیشتری است تا عکس‌العمل‌ها از سر خشم و بی‌تدبیری نباشد.

به هر حال، به وجود آمدن خشم هم دلایلی دارد و بر عهده مسئولان است که اگر خشمی در جامعه ایجاد می‌شود، ریشه و علتش را کاوش و جستجو کنند. همه می‌دانیم اگر گرانی شده، با دادن وعده و یا حتی ارزان‌کردن واقعی، راه‌حل نهایی و حقیقی ارائه نمی‌شود. بلکه راهکاری مقطعی برای ساکت کردن مردم ارائه شده است. خشمی که دولتمردان آمریکا از ۴۰ سال پیش از حکومت ایران دارند، طی این ۴ دهه بروز و ظهورهای مختلفی داشته است و امروز خود را در شکل و شمایل متفاوت‌تری نشان می‌دهد. خشم گونه‌های مختلفی دارد و می‌تواند به جنگ بیانجامد اما جنگ هم صورت‌های مختلفی دارد و حتما به شکل نظامی بروز پیدا نمی‌کند و حالا هم خود را با لباس جنگ تمام‌قد اقتصادی نشان داده است.

شباهت مردم ایران و آمریکا

جدا از مناسبات دولت‌ها، ایران‌هراسی‌ و اسلام‌هراسی‌هایی که تولیدات فرهنگی آمریکایی دارند، مردم دو کشور روابط فرهنگی و اقتصادی داشته و بسیار به هم شبیه‌اند. یکی از شباهت‌های بزرگ مردم ایران و آمریکا، پیگیری شدید اخبار از شبکه‌های تلویزیونی یا اجتماعی است. از این منظر هر دو، تحت تاثیر عامل پروپاگاندا قرار داشته و تجربیات نشان داده که در زمان مواجه شدن با اتفاقات مهم، به شدت احساساتی می‌شوند. بسیاری از بدنه مردمی که در تهران زندگی می‌کنند، این روزها سریال‌های آمریکایی را (البته متاسفانه بدون در نظر گرفتن تاثیر محتوایی که این سریال‌ها روی ذهن و تصمیماتشان دارند) با جدیت تمام دنبال می‌کنند. [این مقوله هم جای مطالعات جامعه‌شناسی جدی دارد که چرا مردم ایران هنگام دیدن سریال «بازی‌های تاج و تخت» به تاثیری که قرار است روی ذهن‌شان گذاشته شود، کاری ندارند و فقط به دنبال کردن داستان و لذتی که قرار است از تماشای سریالی جذاب ببرند، فکر می‌کنند! ] ایرانی‌های زیادی هستند که در شهرهایی چون لس‌آنجلس یا دیگر مراکز اقتصادی آمریکا، زندگی می‌کنند و اصطلاحا بین اهالی آن مناطق جا افتاده‌اند. اما، ایرانیانی هم هستند که در حال حاضر در مرحله‌ای قرار دارند که در آمریکا «مهاجر» خوانده می‌شوند و مانند ایرانی‌های سرمایه‌دار، در جامعه امروز آمریکا، جا نیافتاده‌اند. درباره این مهاجران، خطراتی در زمینه خشم آمریکایی‌ها وجود دارد. ممکن است طرفداران ترامپ یا حتی دولت آمریکا با اعمال قانون، دست به خشونت‌هایی علیه این ایرانیان بزند. از طرفی ممکن است، فشارهایی بر آن‌ها وارد شود که آن‌ها هم علیه دولت آمریکا دست به خشونت بزنند. در جوامع امروزی چنین رفتارهایی دور از انتظار نیست!

در این زمینه بد نیست مثال دیگری از سینما بیاوریم؛‌ فیلم «دو مرد در شهر» (۱۹۷۳) که آلن دلون در آن بازی می‌کرد، یکی از نمونه‌های خوب و قابل مطالعه مساله خشم در سینماست. آلن دلون، مردی است که به دلیل دزدی از بانک، ۱۰ سال در زندان بوده است. یک مددکار اجتماعی باعث و بانی آزادی‌اش می‌شود و تعهد می‌دهد که او کاملا اصلاح شده و می‌خواهد نزد همسرش برگردد. جینو که آلن دلون نقشش را بازی می‌کند، از زندان آزاد می‌شود اما دوستان خلافکارش چون شیطان نفس مرتب وسوسه‌اش می‌کنند و از طرفی یک بازرس قدیمی که باعث دستگیری جینو شده، او را راحت نمی‌گذارد. دوستان خلافکار جینو در حمله پیش کشته و دستگیر می‌شوند ولی او بین‌شان حضور ندارد. جینو به واقع اصلاح شده و قصد دارد زندگی آرامی داشته باشد. اما بازرس پلیس که حالا سربازرس شده و قصد گرفتن ترفیع دارد، می‌خواهد به هر قیمتی شده جینو را تحریک کند تا رفتار ناشایستی از خودش نشان بدهد و دوباره او را راهی زندان کند. نکته مهم در این فیلم، این است که پلیس ماجرا که باید نماد عدالت و مهربانی باشد، دنبال بهانه برای بروز خشونت است. به این ترتیب مرتب به منزل جینو رفته و سعی در تحریک دارد. آخرین باری که سربازرس به منزل جینو می‌رود، جینو یه طور اتفاقی سخنان او را با زنی که جینو را دوست دارد، می‌شنود و عنان از کف می‌دهد. در نتیجه سربازرس را می‌کشد و خودش در دادگاه به مرگ با گیوتین محکوم می‌شود. خوزه جووانی کارگردان این فیلم به مساله بسیار مهمی در آن اشاره کرده و در واقع یک مطالعه جامعه‌شناسانه روی فضای بزهکاران و ماموران عدالت در فرانسه داشته است. جینو به عنوان یک گناهکار که تقاص کارش را پس داده، می‌خواهد به جامعه برگردد اما پلیس که نماینده حکومت است، این اجازه را به او نمی‌دهد. حتی جینو که سخنان و پرونده‌سازی سربازرس را علیه خود دیده، به قبرستان ماشین‌های اوراق رفته خشمش را سر یک ماشین قراضه خالی می‌کند تا در مواجهه با سربازرس خشمگین نباشد! بنابراین خشم انسان‌هایی هم که زمانی بزهکار بوده‌اند، باید مورد توجه و مطالعه قرار بگیرد و صرف گذشته افراد، نمی‌تواند ملاکی برای برخورد با آن‌ها باشد.

تولیدِ محتوای خشم در محصولات آمریکایی

باید به این نکته توجه کنیم که «خشم» یکی از کالاهایی است که حاکمیت آمریکا از حضورش در تولیدات سینمایی، فرهنگی و هنری استقبال می‌کند. خشم موجود در فیلم‌هایی چون «دو مرد در شهر» از سینمای اروپا یا «تصادف» از سینمای آمریکا با خشمی که در فیلم‌های تجاری یا سیاسی بدنه هالیوود تولید می‌شوند، متفاوت است. همچنین باید به طور جدی به این نکته توجه داشته باشیم که همان‌طور که کشور چین برای بازارهای بزرگ با طبقه‌بندی های کیفی مختلف، محصول تولید می‌کند، آمریکا (و سینمایش به طور بارز) برای هر بازاری محصول خاص خودش را تولید می‌کنند. فیلمی که قرار است ایرانی‌ها مخاطبش باشند،‌ بارها و بارها مورد مطالعه و پیش‌بینی قرار گرفته و با فیلم‌های آرام‌بخش و خانوادگی که قرار است توسط خانواده‌های متمول یا طبقه متوسط آمریکایی تماشا شوند، متفاوت است. بنابراین جا دارد این هشدار را هم بدهیم که سعی کنیم به خشمی که قرار است نطفه‌اش از طریق تولیدات سینمایی در دورانمان جا داده شود، توجه کنیم. این خشم لازم نیست به طور مستقیم و از طریق فیلم‌هایی چون «سنگسار ثریا.م» یا «بدون دخترم هرگز» به وجود بیاید. گاهی مخاطب خودش را در جایگاه قهرمان فیلم می‌بیند که عموما یک آمریکایی است و قرار است منجی محرومان باشد و دادشان را از ستمگران عرب، ایرانی یا دیگر مللی که با آمریکا دشمن‌اند بگیرد. نتیجه این بند از مطلب، این‌که باید دانست خشمی که در پوست محتوای آثار فرهنگی هنری به خورد مخاطب داده می‌شود، کجا را هدف رفته است؟

مخاطب این نوشتار، به احتمال قوی با خود خواهد گفت، پس از این همه سطر، نگارنده چه نسخه‌ای برای گرانی و خشونت‌های فعلی جامعه ایران دارد؟ اگر تعارف را کنار بگذاریم، مطالعه و ارتقای سطح درجه فهم و عقل بهترین راهکار است. فراموش نکنیم که در فلسفه، فهم و عقل دو مفهوم جدا هستند که توضیح تفاوت‌شان از حوصله این مطلب بیرون است. همه ما به طور معمول و پیش‌فرض، از قوه فهم برخورداریم اما تقویت عقل، کاری است که همه انجامش نمی‌دهند. از طرفی با آمدن وسایل ارتباط جمعی و تلفن‌های همراه هوشمند، سطح آگاهی مردم در حال رشد است و مسئولان باید این نکته مهم را به خاطر بسپارند که زیر ذره‌بین قرار دارند. اما مردم جامعه هم باید بدانند که بالا رفتن سطح آگاهی به معنی دریافت اطلاعات بیشتر است نه رشد عقل و داشتن قضاوت صحیح.

تامل، گزینه‌ای بهتر از خشم

آن‌طور که در آموزه‌های دینی و اعتقادی و البته علمی و منطقی آمده، مفهومی که مقابل خشم قرار می‌گیرد، «تامل» است. تامل در واقع به معنی صبرِ همراه با تفکر است. شاید برخی مخاطبان این نوشتار بگوید نگارنده مطلب صبر بیهوده و سازش‌کاری را مقابل بی‌عدالتی و ظلم توصیه می‌کند. خیر؛ اما توصیه اصلی و پیام این مطلب در آن است که عمل باید وقتی صورت بگیرد که پیش از آن، بررسی و مطالعه صورت گرفته باشد؛ تا عملی که انجام می‌شود از سر آن گونه خشمی که منفی است نباشد و بعدها موجب پشیمانی نشود! اگر با تامل و بررسی بیشتر، به این نتیجه رسیدیم که حالا وقت خشمگین شدن است، آن خشم، می‌تواند مفهومی مقدس داشته باشد. اما یک نکته مهم را از هم نظر دور نداریم و آن این که خشم از چه کسی؟! چون تاریخ این درس را به ما می‌دهد که گاهی پیکان و نیزه خشم به سمت طرف اشتباهی گرفته می‌شود. اگر قرار است برای وضع موجود و گرانی بازار، نسخه‌ای بپیچیم، اول بدانیم باید از چه کسی خشمگین شویم! خودمان، آمریکا، دشمنان آشکار و نهان و ... ؟ سپس اگر روا بود، خشم خود را بروز بدهیم! در ضمن توجه کنیم که صورت‌مساله را برعکس نخوانیم چون به طور حتم، راه حل‌مان اشتباه خواهد بود.

منبع:‌ مهر

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار