حاشیه نگاری خبرنگار دفاع پرس از شهدای اقلیت دینی/

از ادای احترام به یادبود شهید مفقودالاثر زرتشی تا آتشی که به یاد شهیدان روشن شد

همین چند ماه پیش و مصادف با سالروز حماسه آزادسازی خرمشهر بود که رئیس جمهور طی مراسمی با حضور خانواده‌های شهدا از مادر شهید خادمی تجلیل کرد. نزدیکش که می‌شوم خودش را معرفی می‌کند: من مادر شهید خادمی هستم.
کد خبر: ۲۹۷۸۶
تاریخ انتشار: ۰۶ مهر ۱۳۹۳ - ۱۴:۲۷ - 28September 2014

از ادای احترام به یادبود شهید مفقودالاثر زرتشی تا آتشی که به یاد شهیدان روشن شد

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، جایی دورتر از هیاهوی آدم های شهر در انتهای بلوار هجرت مراسم یاد بود شهدای زرتشتی دفاع مقدس برگزار شد.

وارد آرامگاه میشوم. سمت راستم مقبره ها و رو به رویم تعدادی از زرتشتیان و جمعی از سپاهیان و فرماندهان انتظامی در کنار یادمانی که به مناسبت گرامیداشت شهدای زرتشتی دفاع مقدس بنا شده در حال اجرای مراسم هستند.

سرود ملی جمهوری اسلامی ایران نواخته شد و جمعیت زیر لب سرود یکپارچگی ملت ایران را زمزمه کردند. بعد از ادای احترام نظامی به شهدا و پرچم جمهوری اسلامی ایران دکتر خسروی رئیس انجمن زرتشتیان ایران به حاضرین و خانواده های زرتشتی خیر مقدم گفت و دکتر افتخاری نماینده زرتشتیان ایران، شهادت و دفاع از وطن را مقوله ای دانست که اقلیت بودن در آن معنایی ندارد

وی گفت: همه ما ایرانی و یکتاپرست هستیم.

کاظم زنگنه مسئول دفتر فرهنگی خانوادههای سپاه پاسداران هم از دیگر سخنرانان این مراسم بود که در خصوص ادای احترام به شهدا و یکسان بودن شهدا در بحث دفاع از وطن صحبت کرد.

در بین حاضران چهره مادر شهید فرهاد خادمی به چشمم آشنا آمد. همین چند ماه پیش مصادف با سالروز حماسه آزادسازی خرمشهر بود که رئیس جمهور طی مراسمی با حضور خانواده های شهدا از مادر شهید خادمی تجلیل کرد.همین که نزدیکش می شوم خودش را معرفی می کند: من مادر شهید خادمی هستم.

به دو مردی که در نزدیکیش هستند اشاره می کند و می گوید: این آقا جانباز و این آقا هم از اسرای دفاع مقدس است.

کمی با رستم خرمدین که از اسرای جنگ تحمیلی است و در سال 67 به اسارت عراقی ها درآمده صحبت می کنم. همسرش صحبت های ما را گوش می دهد و از روزهای اسارت می گوید. از اینکه هنوز هم با وجود خاطرات تلخی که از اسارت به یاد دارد دوستان آزاده اش را هر زمان که بتواند می بیند.

در حین صحبت های من و آقای خرمدین، خانواده های زرتشی به همراه گروهی از فرماندهان نظامی بر سر مزار شهید جمشید هرمزیادگشتاسبی ادای احترام می کنند. سرم را به سمت جمعیت می چرخانم، آقای خرمدین توضیح می دهد که شهید جمشید مفقودالاثر است و هنوز پیکرش پیدا نشده. تنها به خواب مادرش آمده و خبر شهادتش را داده و اینجا هم محل یادبود شهید است.

درست رو به روی محل یادمان شهدا بنای سنگی کوچکی با سه آتشدان که محل روشن کردن آتش است به چشم می خورد. بوی شیرین عود و دود تا چند متر دورتر از محل آتشدان را پر کرده. چندتن از خانواده ها در حال روشن کردن عود هستند که فرماندهان به همراه موبد سهراب هنگامی در این محل حاضر شده و به همراه خانواده ها عکس یادگاری می گیرند.

مراسم تمام می شود. با وجودی که مشتاقم بیشتر در فضای آرامگاه قدم بزنم و با خانواده های زتشتی هم صحبت شوم اما زمان کوتاه است و باید بروم. به این فکر می کنم که مهم نیست آدم ها از چه مذهب و چه قوم و چه زبانی باشند، همین که برای هدفی والا جان خود را تسلیم کنند ارزشمند هستند. آنها که وجبی از خاکشان را به بیگانه ندادند تا ابد نامشان درخشان و پر فروغ برصفحات تاریخ کشور خواهد درخشید.

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار