به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع پرس، شهید «حسین کاشانی» در سال ۱۳۴۲ در شهرستان پیشوا به دنیا آمد و در ۱۳ اردیبهشت ماه ۱۳۶۵ در فکه به شهادت رسید.
متن وصیتنامه شهید کاشانی به شرح زیر است:
«بسم الله الرحمن الرحیم
«یاایها الذین آمنوا هل ادلکم علی تجاره تنجیکم من عذاب الیم. تؤمنون بالله و رسوله و تجاهدون فی سبیل الله باموالکم و انفسکم ذلکم خیر لکم ان کنتم تعلمون.» (سوره صف/ آیات ۹ و ۱۰)
اشهد ان لاالله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله و اشهد ان علیاً حجه الله.
بار خدایا، شهادت میدهم که تو یکتایی و بیهمتا، تو خالقی، تو قادری، تو حی و قیومی، تو الله احدی، تو الله الصمدی، تو لم یلد و لم یولدی و تو لم یکن له کفوا احدی. بار خدایا، به مخلوق ضعیف خود رحم کن، به این عبد روسیاه رحم کن، نکند با عدالتت با او رفتار کنی.
بار خدایا، خجل زده و شرمگینم از اینکه با کولهباری از گناه و معصیت به پیش تو میآیم. یک عمر در غفلت و خواب به سر بردم و نپنداشتم که تو نظارهگر اعمال منی، تو جز نافرمانی چیز دیگر از من ندیدی.
بار خدایا، تو چه نعمتهایی را به من دادی که من شایستگی و لیاقت آنها را نداشتم. از میان ادیان کاملترین دین را برای من قرار دادی؛ یعنی اسلام و از میان فرق اسلام، شیعه را و از میان فرق شیعه، شیعه دوازده امامی را و از آن میان خط ولایت و خط اصیل اسلام و خط امام را و از میان زمانها، زمان انقلاب اسلامی ایران را، و در این زمان بهترین سنین را انتخاب کردی؛ یعنی جوانی را، و از میان رهبرهای دنیا بهترین رهبر را به من عطا کردی؛ سیدی از ذریه رسولالله و از سلاله حسین علیهالسلام، یعنی امام امت مدظله العالی، از میان مشاغل بهترین شغل را که همان شغل رسول خدا بود (یعنی طبیب روحها، روحانیت) از میان مکانها بهترین مکان را، مکانی که محل عبور ملائک خدا و اولیای خداست یعنی قم و از میان خانوادهها بهترین خانواده، یعنی خانواده شهیدپرور، و از میان مرگها بهترین مرگ را یعنی کشته شدن در راه خودت را انتخاب کردی.
خدایا، این قطرهای از اقیانوس بیکران نعمتهایی است که تو به من دادی که فکر، قدرت تصور آنها را در ذهن ندارد و قلم قدرت نگاشتن آنرا. اما از این طرف من با این همه نعمت چه کردهام؟ آیا در آن جهتی که باید استفاده کنم استفاده کردهام؟ نه، نه هرگز! خدایا چه کنم؟ آیا مرا با این حال قبول میکنی یا نه؟ اگر قبولم کنی شرمنده و سرافکندهام! با چه رویی میتوانم به جنت تو داخل شوم؟ زیرا جنت تو بالاتر از آن است که شخصی گناهکار همچون من وارد آن شود. و اما اگر قبولم نکنی کجا روم؟ اما وقتی بهیاد سخن امام چهارم علیه السلام میافتم مقداری آرامش خاطر برایم حاصل میشود: مولای، اِذَا رَأيتُ مَولاي ذُنُوبِي فَزِعتُ، وَ اِذَا رَأيتُ كَرَمَكَ طَمِعتُ.
هرگاه به خطای خودم متوجه میشوم، ترس و هراسی مرا فرا میگیرد. و چون به کرم و جود تو نظر میکنم، امیدواری پیدا میکنم.
سلام و درود بیکران بر شما خانوادهام و سلام بر تو ای پدر بزرگوارم، تو بر گردن من خیلی حق داری.
تو زحمتها کشیدی و عرقها ریختی و رزق حلال برای ما بهدست آوردی که وجود ما با نانی حلال رشد کند. دستهای پینه بسته تو گواهی بر آن میدهد. من دستهای تو را میبوسم و گرد لباس تو را سرمه چشم خود میکنم. پدر جان! هر چه بدی از من دیدی مرا ببخش و برایم طلب مغفرت نما و شبهای جمعه قرآن را فراموش نکن.
اما تو ای مادر مهربان! هیچ ناراحتی بهخود راه نده که فرزندانت در راه اسلام به شهادت رسیدهاند. این بسی مایه افتخار است.
والسلام
کوچک شما- حسین کاشانی».
انتهای پیام/ 114