به گزارش خبرنگار بینالملل دفاع پرس، بیش از سه سال از محاصره کشور یمن و حمله به این کشور توسط ائتلاف برخی از کشورهای عربی و شیخنشین حوزه خلیج فارس به رهبری عربستان سعودی میگذرد؛ نبردی که با نام طوفان قاطعیت آغاز شد و قرار بود با فتح صنعا ظرف مدت ۲ هفته پایان یابد، ولی نهتنها پایان نیافت، بلکه میلیاردها دلار پول نفت سعودیها صرفا خرج نابودی کامل زیرساختهای فقیرترین کشور عربی شد؛ اما مقاومت ناباورانه ارتش و نیروهای مردمی یمن همچنان ادامه دارد.
آل سعود در قبال مردم بیپناه یمن که با دستان خالی در مقابل ارتش تا بن دندان مسلح نیروهای ائتلاف بهطور متهورانه مقاومت میکنند، دست به جنایت میزند. خوی وحشیگری و جنایت ظاهرا در حکومت ملوک الطوایفی آل سعود نهادینه شده است؛ ولی خجالتآورتر اینکه بسیاری از سیاستمدران، روزنامه نگاران و کارشناسان نظامی قدرتمندترین کشورهای غربی یعنی انگلیس و آمریکا که دولتهایشان در ابتدا نیروهای ائتلاف را در خصوص بهبود عملیات بمباران هوایی راهنمایی کرده، بر کشتار غیرنظامیان و کودکان در یمن با سلاحهای ممنوعهای که خود به عربستان فروخته بودند، چشم بستهاند. در پشتیبانی از متجاوزان، فریاد اعتراضی به نسلکشی مشمئزکننده نظام فاسد سعودی در یمن سر دادهاند، ولی همچنان سکوت مرگبار مقامات عالی مستقر در لندن و واشنگتن همچنان ادامه دارد.
پس از فاجعه صنعا که طی آن با حمله جنگندههای عربستان به یک مراسم ختم، بیش از ۹۰۰ نفر به خاک و خون کشیده شدند، جهان شاهد موضعگیریهای ضد سعودی از سوی برخی مسؤولان غربی بود.
«کریس مورفی» سناتور آمریکایی، با انتشار مطلبی در حساب توئیتری خود به شدت نسبت به کمکهای کشورش به عربستان سعودی در جریان حمله به یمن انتقاد کرد. پس از همین فاجعه، در انگلیس علاوه بر تجمعات اعتراضی مردم و فعالان مدنی در برابر وزارت خارجه انگلیس، «انگوس روبرتسون» نماینده پارلمانی حزب ملی اسکاتلند در نشست مجلس عوام که «ترزا می» نیز در آن حضور داشت گفت: بدون شک عربستان سعودی در حملات هواییاش به یمن از هواپیماهای ساخت انگلیس، توسط خلبانانی که در انگلیس آموزش و موشکهایی که در انگلیس ساخته شده است، استفاده میکند.
تمام دستاورد عربستان سعودی در این بیش از سه سال که از آغاز تهاجم وحشیانهاش به یمن میگذرد، حدود 10 هزار نفر کشته و بیش از 16 هزار نفر مجروح و 2 میلیون و 507 هزار آواره از شهروندان یمن است.
نابودی کامل زیرساختها اعم از مراکز تولیدی، منازل مسکونی، مدارس، دانشگاهها و مراکز آموزشی، درمانگاهها، ایستگاههای برقرسانی و تولید برق، مخازن آب، شبکههای ارتباطی، تأسیسات رسانهای، ورزشگاهها و ساختمانهای ورزشی، بازارها و مجتمعهای تجاری و ساختمانهای دولتی که با خاک یکسان شدهاند، کارنامه ننگین و تهوعآور رژیمی را پر کرده است که با وقاحت هرچه تمام خود را وارث پیامبر عظیم الشان اسلام دانسته و ادعای خادم الحرمین را دارند.
تمام این جنایات ننگین هرگز حتی یک ساعت امکان وقوع نداشت، اگر با سکوت بهتآور سازمان ملل متحد و کشورهای مدعی حقوق بشر مهر تایید نمیخورد. مگر کشور کوچک یمن به لحاظ موقعیت جغرافیایی چه داشت که سه سال تمام شهروندان بیدفاعش زیر بمبهای چندین پوندی مجهزترین هواپیماهای ساخت آمریکا و انگلیس توسط آلسعود پرپر میشوند؟
یمن کشوری عربی در جنوب غربی آسیا، در جنوب شبه جزیره عربستان و واقع در خاورمیانه است و پایتخت آن شهر صنعا است، 536 هزار و 869 کیلومتر مربع وسعت و حدود 23 میلیون جمعیت دارد؛ سرحدّات یمن از شمال به عربستان سعودی، از جنوب به تنگه بابالمندب، از مغرب به دریای سرخ و از سمت شرق به سلطان نشین عمان و خلیج فارس محدود میشود. یمن دارای ۲ ساحل مهم است؛ ساحل غربی در کرانه دریای سرخ و ساحل جنوبی در کرانه دریای عرب، همچنین دارای چند جزیره است که مهمترین آنها جزیره سقطری در دریای عرب و جزیره حنیش در دریای سرخ است.
به لحاظ تقسیمات کشوری، یمن به 20 استان و یک محدوده پایتختی تقسیم شدهاست: استان عدن و استانهای عمران، اَبیَن، ضالع، بیضاء، حُدَیده، جوف، مَهره، مَحویت، صنعا، ذُمار، حَضَرموت، حجه، اِب، لحج، مَأرِب، رَیمه، صَعده، شبوه و تَعِز.
زبان اکثریت مردم یمن عربی و دین اکثریت اسلام است؛ به لحاظ مذهبی حدود 45 درصد جمعیت یمن را شیعیان پیرو مکتب زیدیه و 53 درصد جمعیت یمن را اهل سنّت که اغلب شافعی مذهب و درصد اندکی هم شیعیان اسماعیلیه تشکیل میدهند.
یمن تا قبل از سال 1990 میلادی به صورت 2 کشور مجاور به نامهای جمهوری عربی یمن (یمن شمالی) و جمهوری دمکراتیک یمن (یمن جنوبی) بود. در سال 1990 طی پیمانی این 2 کشور با هم متحد شدند و جمهوری یمن بوجود آمد؛ اما در سال 1994 جنگ خونینی بین 2 طرف رخ داد که سرانجام شمالیها بر جنوبیها چیره شدند و اتحاد پابرجا ماند.
کشور یمن با سرانه درآمد ناخالص ملی 1070 دلار (طبق ادعای بانک جهانی 2012)، فقیرترین کشور عربی و یکی از فقیرترین کشورهای جهان محسوب میشود (جایگاه صد و چهلم در میان صدو هفتاد و سه کشور).
مختصات فرهنگی، جغرافیایی، امنیتی و اقتصادی یمن آنچنان پیچیده و چند بعدی است که کنار هم قرار دادن ابعاد مختلف آن، فهم اهمیت یمن در معادلات منطقهای و فرامنطقهای را میسر میسازد.
یمن موقعیت جغرافیایی منحصر به فرد و بسیار چشمگیری دارد که آن را از نظر استراتژیک پر اهمیت ساخته است. با نگاهی به نقشه میتوان به سادگی نسبت به باب المندب، خلیج فارس، دریای سرخ و اقیانوس هند و همچنین شبه جزیره عربستان، غرب آسیا، شمال آفریقا و شاخ آفریقا پی برد.
یمن که حتی پس از موافقتنامه 1990، اجتماعی متشکل از چند قبیله بوده، حاصلخیزترین خطه شبهجزیره عربستان به شمار میآید و با ساحلی به طول 2 هزار و 400 کیلومتر، دروازه طبیعی جنوب و جنوب غربی شبهجزیره و کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس است.
همچنین توجه به تسلط یمن بر خلیج عدن و تنگه باب المندب که نقطه اتصال اقیانوس هند با دریای سرخ است، بیانگر اهمیت فوقالعاده این کشور در جغرافیای سیاسی و اقتصادی منطقه است. در مثلث طلایی میان سه تنگه راهبردی هرمز، مالاگا و بابالمندب، بالغ بر دو سوم حمل و نقل دریایی جهان و به تعبیری اقتصاد جهان جریان دارد.
به خصوص اینکه این تنگهها قسمتی از مسیر تجارت جهانی انرژی را تشکیل میدهند. باب المندب، آبراهی که یمن به واسطه جزیره پریم (میون) میتواند به سادگی آن را ببندد، یکی از رئوس این مثلث طلایی است.
داشتن 1800 کیلومتر مرز مشترک با عربستان تحت حاکمیت آل سعود و داعیهدار رهبری جهان اسلام، در مرزهای شمالی به انضمام ویژگیهای قومی و مذهبی این کشور، همواره رابطه عربستان و یمن را به رابطهای چالش برانگیز تبدیل کرده است.
حال سوال اینجاست که اگر کشوری با چنین ویژگیهای منحصر به فرد جغرافیایی و ژئوپلتیکی در جهان به مانند یمن وجود داشته باشد، آیا نباید در زمره ثروتمندترین کشورهای دنیا به لحاظ سهل الوصولی مراودات سیاسی و اقتصادی با جامعه بینالمللی قرار گیرد؟
پاسخ به سوال کاملا روشن است. آری باید چنین باشد؛ ولی به شرط آنکه بیش از 1800 کیلومتر مرز مشترک با یک حکومت بدوی جنایتکار به اسم عربستان سعودی نداشته باشد که مدعیست تنها رهبر سرمایهدار جهان اسلام است.
سلمان بن عبدالعزیز پادشاه تازه بر تخت نشسته عربستان سعودی هنوز سه ماهی از آغاز سلطنتش بر عربستان نگذشته بود که دستور آغاز عملیات طوفان قاطعیت را علیه ملت و کشور یمن به طور عام و جنبش «انصارالله» به طور خاص امضا کرد؛ هرچند این اولین بار نیست که عربستان به یمن حمله نظامی میکند. عربستان سعودی در طول تاریخ بارها به یمن لشکر کشیده و این کشور را مورد تجاوز قرار داده است و بخشهایی از خاک یمن نیز همچنان تحت اشغال عربستان قرار دارد. به گواه تاریخ طمع ورزیهای عربستان به خاک یمن از زمان تشکیل دولت ریاض داستانی طولانی دارد که هربار هم به بهانههای گوناگون و متفاوت صورت گرفته، اما این بار ابعاد خاص و گستردهتری دارد.
تجاوزگری خاندان آل سعود درحالی صورت گرفت که بحران یمن یک موضوع سیاسی داخلی بود و مداخله عربستان که شورای امنیت و قدرتهای جهانی چشمان خود را برروی آن بستند، نقض حاکمیت یک کشور مستقل و بیاحترامی به تمامیت ارضی آن محسوب میشود.
نکته مهم در خصوص روی دادن چنین جنایتی را باید در چراغ سبز مقامات سابق حاکم بر واشنگتن در دوره رهبری باراک اوباما بر آمریکا جستجو کرد؛ چراکه نبرد یمن درست پس از توافقنامه برجام آغاز شد.
قطعا مقامات سعودی و صهیونیست تحمل بازگشت مقتدرانه جمهوری اسلامی ایران به معادلات جهانی را نداشتند؛ چرا که طبیعی بود با گشوده شدن این فرصت استثنایی پس از تعلیق تحریمهای ظالمانه شورای امنیت و اثبات ادعای صلح طلبی ایران در ماجرای هستهای متحدان منطقهای ایران اعم از حزبالله لبنان و انصارالله یمن نیز با دست بالا به مصاف چالشهای پیرامونی خویش میرفتند.
عربستان همچون رژیم صهیونیستی به شدت از این مسأله وحشت داشت که آمریکا و اروپا در سایه توافق با ایران، آل سعود را در منطقه خاورمیانه تنها گذاشته و عرصه برای یکه تازی ایران بیش از پیش فراهم شود. بر این اساس حمله نظامی به یمن را میتوان واکنش عجزآلود آل سعود به افزایش احتمال تقویت موقعیت منطقهای و بینالمللی ایران به دنبال توافق در مذاکرات هستهای دانست؛ بنابراین حمله به یمن، در اجماع معنیدار و اتحاد طبیعی بین آمریکا، اروپا، رژیم صهیونیستی و حتی گروههای تروریستی وابسته به القاعده شکل گرفت.
تجاوز نظامی تنها ۲ روز بعد از پایان سفر «فیلیپ هامون» وزیر امور خارجه انگلیس به ریاض آغاز شد. وی آخرین مقام غربی بود که با مسؤولان سعودی پیش از حمله به یمن دیدار کرده بود. مقامات آمریکایی نیز اعلام کردند که واشنگتن در جریان این حمله بوده و با عربستان همکاری اطلاعاتی و لجستیکی داشته است.
دیوید کامرون نیز در تماس تلفنی با ملک سلمان تأکید کرد که انگلیس تمامی آنچه را در توان دارد برای حمایت از عربستان انجام خواهد داد. دیپلماتهای فرانسوی آمریکایی و انگلیسی در کنار دیپلماتهای عرب و ترک نیز در سازمان ملل به شدت رایزنیهای دیپلماتیک داشتند تا در کنار حمله نظامی به یمن، با وضع قطعنامه، تحریم اقتصادی و تسلیحاتی فشارها به ملت مبارز یمن را تشدید کنند.
در کنار اروپا، آمریکا، اتحادیه عرب و شورای همکاری خلیج فارس، گروههای تروریستی متحد القاعده و داعش نیز از حامیان این حمله به حساب میآمدند.
گروه تروریستی تکفیری جیشالاسلام هم در صفحه اختصاصی خود در پایگاه اجتماعی توییتر اعلام کرد که در حمله به یمن در کنار عربستان قرار دارد. «زهران علوش» سرکرده این گروه تروریستی که در جریان بمباران هوایی مقر تروریستها در سوریه به هلاکت رسید، اعلام کرد پنج هزار جنگجو به یمن برای جنگ با حوثیها اعزام کرده است.
از طرف دیگر تجاوز نظامی عربستان به یمن چند هفته پس از آن صورت گرفت که بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی در سخنانی در مراسم معرفی «گادی آیزنکوت» به عنوان رئیس ستاد مشترک ارتش این رژیم از اینکه حوثیها بر باب المندب تسلط پیدا کنند ابراز نگرانی کرده و در واقع یکی از مأموریتهای گادی آیزنکوت را مقابله با آن اعلام کرده بود.
روزنامه عبری زبان «یلی» نیز به نقل از «امیر ایشیل» فرمانده نیروی هوایی رژیم صهیونیستی فاش کرد که یک اسکادران از جنگندههای صهیونیستی به کشورهای عربی برای سیطره بر یمن کمک و به اهدافی در این کشور عربی حمله میکنند.
براساس برخی گزارشهای درز کرده از منابع اطلاعاتی منطقه نیز پیش از حمله نظامی به یمن، کارشناسان نظامی و اطلاعاتی رژیم صهیونیستی مدلی جامع از چگونگی حمله و حواشی آن را از طریق سعود الفیصل وزیر امور خارجه اسبق عربستان منتقل کرده بودند. در مدل رژیم صهیونیستی، به ضعف مفرط ارتش آل سعود اشاره و رویارویی ارتش سعودی با حوثیها در سال 2009 مرور شده است که در آن، شکست سنگینی را عربستان متحمل شد.
بر همین اساس پیشنهاد شده بود ارتشهای منطقه که با عربستان سعودی نزدیک هستند از جمله مصر، پاکستان و اردن در این حمله مشارکت داشته باشند. علت اصلی ایجاد این اجماع بیسابقه ضد مردم یمن و حمله عربستان به این کشور سلطه کامل یمن بر تنگه استراتژیک باب المندب از سوی یمن و جنبش انصارالله است که به علاوه تسلط ایران بر تنگه هرمز به عنوان 2 شاهراه مهم اصلی و استراتژیک انتقال نفت منطقه به بازارهای بینالمللی، همچون کابوسی عربستان، غرب و رژیم صهیونیستی را آشفته کرده؛ چرا که آنان در آرزوی تسلط حکومتی بر یمن هستند که همواره در برابر آنها سر تعظیم فرو آورد.
پس استیصال جامعه جهانی از رفع محاصره یمن به وضوع قابل رویت است؛ چرا که اساسأ این نبرد نابرابر و ناجوانمردانه توسط خود آنها و با هدایت و فرماندهی مراکز نظامی امنیتیشان شروع شده و در حال حاضر ادامه دارد و نباید توقع رفتار انسانی از کسانی داشت که پیشرفتهترین هواپیماهای نظامی خود را در اختیار وهابیهای مرتجع آل سعود قرار میدهند که مراسمهای عروسی شهروندان بی دفاع یمنی را با خاک و خون در هم آمیخته و به عزا تبدیل کنند.
انتهای پیام/ 451