به گزارش خبرنگار ساجد، دانشجوی شهید «عبدالامیر شاکور» در تاریخ ششم مهر ۱۳۴۵ در اهواز چشم به جهان گشود. وی در تاریخ ۱۸ تیر ۱۳۶۸ در منطقه دارخوین به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
متن دستنوشتهای را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است، در ادامه میخوانید:
«بسم الله الرحمن الرحیم
و در آن دنیا ما را مؤاخذه نکند که چرا رضای خود را به رضای خدا ترجیح دادهاید؛ و اکنون من آماده رفتن به جبهه میباشم و هیچچیز نمیتواند مانع رفتنم به جبهه و انجام وظیفه و تکلیفی که بر دوش خود احساس میکنم شود پس شما که این را میدانید سعی کنید تا رضایت قلبی خود را بدست آورید تا انشاءالله اجر و پاداش بیشتری نصیب شما گردد در غیر اینصورت اجر خود را ضایع میکنید.
انشاءالله هر وقت که احساس ناراحتی و تنهایی به شما دست داد با یکی دوبار زمزمه سورهای از قرآن قلبتان آرام گرفته و غصه را از خود دور نمایید؛ و این را باید به کسانی که انشاالله تعدادشان در جامعه کم است و میگویند چرا میگذارید فلانی برود، بگویید که هدف خلقت و آفرینش انسان در روی زمین بالاتر از این است که انسان به فکر خوردن و خوابیدن و بیتفاوت بودن نسبت به مسائل زمانه خویش باشد که اگر قرآن را باز کرده و یک سطر از آن را هم که بخوانید به این موضوع پی خواهید برد.
حال خوب است که از وضع خانواده عزیزم چند سوالی بنمایم که درجواب نامههایم به من پاسخ دهید. پدر حال شما چطور است انشاءالله که صحیح و تندرستید، کار جبهه چه شد؟ آیا به آنجا میروید؟ انشاءالله مشکلی برای شما اگر رفتهاید پیش نیامده باشد و اگر هم خواهید رفت همچنین؛ و از شما پدر عزیزم معذرت میخواهم به هنگام رفتن باعث ناراحتی شما شدم و حرف شما و مادر را منبی بر نرفتن گوش نکردم و امیدوارم که مرا بخشیده باشید و من میدانستم که ناراحتی شما از جانب مادرم بوده و به خاطر او است که چنین گفتید، ولی همچنان که در نامه متذکر شدم از مادر و شما معذرت میخواهم...
و خدمت خواهران خوبم که حرف مادر را گوش کرده و در جارو کردن و ظرف شستن و جمع کردن سفره به مادر کمک میکنند تا خانه را تمیز نگهدراید.
جناب آقا محمدرضا حال شما چطور است شما و جنگ پیروزی که یادت نرفته است آیا دیگر خوب راه میروی که زمین نخوری و سلام مرا به دایی علی و دایی مسعود و باباحاجی و مامان بزرگ برسانید.»
انتهای پیام/ 900