مذاکره آمریکا با طالبان به منظور موازنه قوا با روسیه

عبدالمحمد طاهری معتقد است که جنگ بر سر سوریه و افغانستان میان روسیه و آمریکا، جنگ بر سر بقای دو دیپلماسی متضاد است. برنده این جنگ بازیگردان تحولات جهانی است. اکنون روسیه در سوریه روز به روز اقتدار خود را بیشتر به رخ کاخ سفید می‌کشاند. از این رو آمریکا و ترامپ به هر طریق ممکن، یا با مذاکره با طالبان و یا تحمیل قدرت نظامی به دنبال بازگرداندن هژمونی خود برای موازنه قواست.
کد خبر: ۳۰۰۹۸۱
تاریخ انتشار: ۰۱ مرداد ۱۳۹۷ - ۰۱:۰۰ - 23July 2018

مذاکره امریکا با طالبان به منظور موازنه قوا با روسیهبحران افغانستان به بحران سوریه گره خورده استبه گزارش گروه سایر رسانه‌های دفاع پرس، مایک پمپئو، وزیر امور خارجه آمریکا در ماه ژوئن گفته بود آمریکا آماده حمایت، تسهیل و مشارکت در مذاکرات نهایی صلح با طالبان است. به موازات این مساله نیز در گزارش اخیر و مفصل مذاکرات مستقیم آمریکا با طالبان به این نکته اشاره شده است که دولت دونالد ترامپ دست به تغییر اساسی رویکرد خود در بحران غرب آسیا و به خصوص افغانستان زده است به این امید که باب مذاکرات برای پایان دادن به تنش نظامی و جنگ  ۱۷ ساله در افغانستان گشوده شود؛ اما از آن سو طالبان نیز مذاکرات با دولت مرکزی کابل را رد کرده و دولت وحدت ملی را دولتی غیرمشروع خوانده و اعلام کرده است که تنها با واشنگتن گفت‌وگو می‌کند. 

در ادامه تحلیل شرایط و تحولات اخیر افغانستان توسط عبدالمحمد طاهری، کاردار و اولین مستشار و رایزن فرهنگی وزارت امور خارجه ایران در وزارت معارف افغانستان، کارشناس ارشد مسائل غرب آسیا و تحلیلگر ویژه حوزه افغانستان و پاکستان را می‌خوانید:

در پی جولان طالبان در تحولات اخیر هم دولت مرکزی و هم کاخ سفید به دنبال مذاکرات مستقیم با این گروه بوده اند. از دیدگاه شما اساسا اقتضائات تحولات افغانستان و طالبان چه تغییری یافته که پروسه مذاکره در دستور کار واشنگتن قرار گرفته است؟

نکته مهمی که در این میان سبب شده تا پروسه مذاکره با طالبان در دستور کار آمریکا قرار گیرد، این است که طالبان اکنون در موضع ضعف قرار ندارد. شرایط و حملات تروریستی که به شکل پررنگی در افغانستان افزایش یافته و دامنه حضور این گروه به یک سوم خاک افغانستان کشیده شده است. نکته دیگر هم به تغییر نگاه هسته مدیریتی طالبان بازمی گردد. این هسته علیرغم قدرت خود اکنون بر این واقعیت اشراف دارد که ترامپ مانند اوباما عمل نمی کند. لذا با قدرتی که در سایه حضور ترامپ انجام گرفته امکان دارد در آینده ای نزدیک کل طالبان سیبل حملات نظامی آمریکا و ناتو در کل خاک افغانستان قرار گرفته و حتی در ادامه کار به جنگ با طالبان پاکستان هم کشیده شود. به هر حال در این تقریبا دو سال ترامپ به روشنی نشان داده که برای هیچ مساله ای به خصوص در حوزه سیاست خارجی برنامه و نقشه مشخصی ندارد. پس هر لحظه امکان دارد ترامپ یک تصمیم ناگهانی بگیرد و هر لحظه برنامه ای را برای مساله رو کند. این نگرانی می تواند باعث شود که علاوه بر دولت افغانستان و کاخ سفید، حتی طالبان هم به سوی مذاکرات گام بردارند.

چرا در این میان طالبان به دنبال مذاکره با آمریکا بوده و هیچ گاه دولت مرکزی کابل را مرجع صالح و طرف گفت وگوی خود نمی داند؟

 اگر ما نکات پیشتر را بپذیریم. بدون شک این را هم خواهیم پذیرفت که چون طالبان در موضع ضعف قرار ندارد و نیز آمریکا به دنبال تغییر رفتار در افغانستان است. لذا طالبان به دنبال معامله با هسته اصلی قدرت هستند. چرا که طالبان همواره معتقد است که دولت مرکزی کابل از خود اختیار عمل چندانی ندارد و اگر هم با دولت گفت و گویی صورت گیرد، امکان دارد از سوی آمریکا و ترامپ نادیده گرفته شود. پس طالبان از ابتدا به دنبال مذاکره با پشت پرده قدرت در افغانستان یعنی آمریکا است.

ولی در این میان نوعی تناقض در نگاه ترامپ به افغانستان وجود دارد. از یک سو در قالب استراتژی جدید آمریکا برای افغانستان دستور اعزام 3 هزار و پانصد تا 5 هزار تفنگدار دریایی آمریکا در قالب 13 هزار نیروی ناتو را می دهد که این میزان به فراخور تحولات افغانستان می تواند تغییر یابد. اما از آن سو هم ترامپ به جد پیگیر مذاکره با طالبان نیز است. از دید شما این تناقض را چگونه می توان تحلیل کرد؟

ببیند همواره ترامپ در یک سیاست تضاد و تعارض برنامه های خود را پیش می برد. این رفتار تنها در خصوص افغانستان نیست، بلکه اگر شما به تمامی موارد سیاست خارجی ترامپ نگاهی داشته باشید، می توانید رگه های آشکار این تضاد و نتاقض را پیدا کنید. اگر به دوران تبلیغات انتخاباتی ترامپ نگاه کنید او معتقد بود که باید نیروهای آمریکایی از تمام نقاط جهان جمع شوند؛ از افغانستان تا سوریه و دیگر جاها. بعد از روی کار آمدن و آشنایی با واقعیات و تحولات در صحنه بین الملل نظر او تغییر یافت و به تدریج تصمیم بر این گرفت که کماکان حضور نیروهای نظامی حفظ شود و حتی در برخی از مناطق حضور جدی تری داشته باشند. در سایه این تغییر نگاه اخیرا هم که تصمیمش بر افزایش تعداد نیروها در برخی از مناطق است که یکی از این مناطق افغانستان است. پس این تناقض نیست، بلکه تکامل نظر ترامپ است. از سوی دیگر همواره حضور دیپلماسی و نیروی نظامی به صورت همزمان از راهکارهای آمریکا برای تداوم حضور در افغانستان بوده است.

در سایه تنش اخیر در نشست سران ناتو آیا امکان همکاری این نهاد نظامی جهانی با برنامه های ترامپ در افغانستان وجود دارد؟

به هر حال باید بپذیریم که قدرت برتر نظامی جهان آمریکا است. از همان روز نخست روی کار آمدن ترامپ وی بر افزایش سهم بودجه برخی از اعضا اصرار داشت تا هم بودجه آمریکا کاهش یابد و هم باعث شود که با افزایش بودجه دیگر اعضا، قدرت این نهاد برای پیاده شدن برنامه های آمریکا در کشورهایی نظیر افغانستان سرعت یابد. لذا با فشارهای مکرر ترامپ از نشست ابتدایی سران که برای بار اول در آن به عنوان رئیس جمهوری آمریکا حضور یافت تا نشست اخیر موجب شد تا برخی از کشورها بودجه دفاعی خود و سهمشان را در ناتو افزایش دهند. پس مخالفت ناتو با برنامه های ترامپ در سایه تنش های اعضای آن بعید است. ترامپ بر اهمیت نقش ناتو بر پیش برد اهدافش به خصوص در افغانستان واقف است و اعضا هم بر نفوذ و سایه سنگین آمریکا بر ناتو آگاهند. این شناخت دو طرفه سبب می شود که اگر چه دامنه تنش ها پررنگ شود، اما بحران جدی در حد فروپاشی شکل نگیرد. چرا که اروپا می داند در صورت عدم حضور آمریکا در ناتو امنیت آنها می تواند محل تهدید جدی از هر گروه و دسته ای باشد.

شما در مصاحبه های پیشین عنوان داشتید که مساله پرونده بحران افغانستان تا اندازه ای به پرونده سوریه گره خورده است. آیا در سایه اقتضائات کنونی باز بر گره خوردن دو پرونده تاکید دارید؟

 بله. یقینا اگر پرونده سوریه حل نشود، نمی توان آینده روشنی برای پرونده افغانستان یافت.

دلیل شما برای این باروتان چیست؟

خوب زمانی که آمریکا و ترامپ به این یقین رسیده که روسیه بازیگردان سوریه است، برای موازنه قوا هم که شده است باید آمریکا نقش خود را در خاورمیانه و یا همسایگی خاورمیانه پررنگ تر کند. چه منطقه ای بهتر از غرب آسیا که چسپیده به مرزهای شرقی خاورمیانه است و چه کشوری هم بهتر از افغانستان. لذا به نظر آمریکا حاضر به ترک این کشور نخواهد بود. از این رو جنگ بر سر سوریه و افغانستان میان روسیه و آمریکا، جنگ بر سر بقای دو دیپلماسی متضاد است. برنده این جنگ بازیگردان تحولات جهانی است. اکنون روسیه در سوریه روز به روز هم اقتدار خود را بیشتر به رخ کاخ سفید می کشاند. از این رو آمریکا و ترامپ به هر طریق ممکن، یا با مذاکره با طالبان و یا تحمیل قدرت نظامی به دنبال بازگرداندن هژه مونی خود برای موازنه قوا است.

اما ارزش ژئوپولتیکی و ژئواستراتژیکی خاورمیانه از منطقه غرب آسیا و به تبعش هم ارزش سوریه به مراتب بیشتر از افغانستان است؛ به خصوص که سوریه هم مرز با اسرائیل قرار دارد؟

ببیند مساله ارزش گذاری بر سر مناطق نیست. اگرچه خاورمیانه کانون تحولات کنونی قرار دارد. اما نمی توان منکر اهمیت منطقه غرب آسیا شد. همین مساله هم سبب شده تا آمریکا به دنبال حضور پررنگ تر در افغانستان، پاکستان و حتی دیگر کشورهای آسیای میانه باشد.

میزان موفقیت ترامپ در ایجاد این هژه مونی در مقابل حضور پررنگ روسیه در سوریه و خاورمیانه تا چه اندازه خواهد بود؟

خوب میزان موفقیت آمریکا بستگی به میزان همکاری کشور مهم و همسایه افغانستان یعنی پاکستان دارد. باید دید که سمت و سوی همکاری اسلام آباد و واشنگتن چه سرانجامی خواهد یافت. به هر حال باید بپذیریم که یکی پای مهم ناامنی و حضور پررنگ طالبان به پاکستان باز می گردد. این مساله را به صورت مفصل در چندین مصاحبه با دیپلماسی ایرانی تشریح و تبیین کردم. تسلیح و حمایت از طالبان از مرزهای جنوب شرق افغانستان و به خصوص از "دیورند" با کمک پاکستان صورت می گیرد. لذا اگر ترامپ نتواند کنترلی جدی را بر "آی اس آی" (اطلاعات ارتش) و ارتش پاکستان داشته باشد، نمی تواند به موفقیت در موازنه قوا با روسیه در غرب آسیا بیندیشد.

اما داعش در افغانستان می تواند در بر هم زدن این هژه مونی آمریکا نقش خود را داشته باشد؟

خوب زمانی که طالبان افغانستان و پاکستان در در 600 هزار کیلومتر مربع به این توان رسیده اند که هر جای افغانستان را که مد نظر داشته باشند می توانند در تیررس حملات خود قرار دهند. دامنه بحران سبب می شود تا دیگر گروها هم به میدان افغانستان وارد شوند. لذا در این میان اگر دقت کرده باشید در دو سال گذشته به تدریج نقش داعش در تحولات افغانستان هم در حال پررنگ شدن است. این مساله یقینا از دید کاخ سفید پنهان نیست. در نتیجه امکان دارد که آمریکا با حساسیت خود نسبت به قدرت گرفتن آنها وارد عمل شود. پس آمریکا اگر چه که با شعار مبارزه با تروریسم وارد افغانستان شده است، اما به حضور این طالبان برای رسیدن به برخی منافع خود راضی است. ولی با حضور داعش از اساس مشکلات جدی دارد که مهمترین آن تعدد بازیگران و به تبعش هم برهم خوردن برنامه های‌ آمریکا خواهد بود. لذا شاید داعش بتواند این نقشه آمریکا در افغانستان را بر هم زند اما آمریکا هم به دنبال از میان بردن آنها خواهد بود. هر چند که پیچیدگی روابط آمریکا با هر گروه تروریستی اقتضائات خاص خود را طلب می کند. مناسبات کاخ سفید با طالبان متفوات از روابطش با داعش در افغانستان است. چنانی که روابط آمریکا با داعش سوریه با روابط داعش افغانستان هم فرق می کند.

علاوه بر داعش آیا حضور دیگر گروه ها از القاعده تا طالبان پاکستان نمی تواند سبب شکست طرح مذاکره با طالبان شود؟

شرایط مذاکره آمریکا با طالبان در سایه وجود گروه ها و بازیگران، آن هم در سایه تضاد منافع بسیار سخت و پیچیده خواهد بود. اما نکته اینجا است که آمریکا بر این مساله اشراف دارد. لذا به دنبال اجرای یک برنامه مرحله به مرحله برای کنترل شرایط است.

در نهایت با رصد تمامی این نکات آینده افغانستان به چه سمت و سویی کشیده خواهد شد؟

من بعید می دانم با وجود تمامی این نکاتی که مطرح شد و دیگر مسائل بتوان راه حلی جدی و بنیادین برای مشکلات افغانستان که به یک بحران تقریبا لاینحل بدل شده است، یافت. همواره بر این نکته تاکید داشته و دارم که حضور بازیگران متعدد داخلی، منطقه ای و بین المللی کار را به جایی رسانده که روز به روز بر شدت پیچیدگی های شرایط بحران در افغانستان می افزاید. لذا افزون بر این نکات یاد شده فساد به شدت پررنگ مسئولین در افغانستان، تشتت و اختلاف در دولت وحدت ملی که به ناکارآمدی آن انجامیده است، وضعیت نابه سامان اپوزیسیون داخلی، مشکلات عدیده اقتصادی، معیشتی، امنیتی و حتی خشک سالی جاری، از هم پاشیدگی ولایات و عدم حضور اقتدار دولت مرکزی کابل در جنوب و جنوب شرق افغانستان که تا شمال و شمال شرق هم کشیده شده، دامنه این بحران را به بیشترین حد ممکن در طول این سال ها رسانده است. من بر این باورم که تداوم و متاسفانه تشدید بحران با واقعیات میدانی در افغانستان بیشتر منطبق است.

منبع: دیپلماسی ایرانی

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار