گروه حماسه و جهاد دفاع پرس: شهید علی علیزاده پدری کشاورز و زحمتکش داشت که معتقد بود فرزندانش باید با نان حلال بزرگ شوند؛ لذا علی با روزی حلال بزرگ شد. آبان سال ۵۶ که حاج آقا مصطفی به شهادت رسید، اولین جرقههای مبارزه با رژیم ستمشاهی در وجودش زده شد. فقط ۱۴ سال داشت که فعالیت سیاسیاش را آغاز کرد. با دوستانش پای ثابت تظاهرات مردمی بود. جنگ که شروع شد، فقط ۱۷ سال سن داشت؛ اما تاب ماندن نداشت.
در روزهای اول جنگ که مردم برابر رژیم بعثی در خرمشهر سینه سپر کرده بودند، علی به عنوان نیروی بسیجی عازم خوزستان شد.
اوایل به همراه تعدادی از دوستانش مسوولیت حراست فرودگاه اهواز را بر عهده داشت. آن روزها اهواز وضعیت خوبی نداشت، هر روز زیر توپ و خمپارههای رژیم بعثی بود. فعالیت در پشت جبهه علی را راضی نمیکرد. او دوست داشت سینه به سینه دشمن بجنگد. به همین جهت برای فراگیری و آموزش کاربرد سلاحهای نیمه سنگین مثل توپ ۱۰۶ میلیمتری عازم پادگان گلف شد.
وقتی دوره آموزشی علی به پایان رسید، به حمیدیه رفت تا همراه با تیپ تازه تاسیس ۳۷ نور عازم جبهه شود. وی در مدت حضورش در تیپ ۳۷ نور که تحت فرماندهی علی هاشمی بود، در بسیاری از عملیاتها شرکت کرد. او در عملیات آزادسازی غرب سوسنگرد در ۳۱ اردیبهشت سال ۶۰ دوشادوش شهیدان بهرام فروزانفر، عبدالرضا مهاجریمقدم و مجید سیلاوی حضوری چشمگیر داشت. علی در عملیاتهای شهید «چمران» و شهیدان «رجایی و باهنر»: شرکت کرد. (عملیات شهید رجایی و باهنر در دهم شهریور ماه سال ۶۰ انجام شد که در پی آن قسمتهای عمده حاشیه رودخانه کرخه از اشغال دشمن در آمد.)
عملیاتهای بعدی که علی در آنها حضور داشت، عملیات غرورآفرین و بزرگ «طریقالقدس» و «امالحسنین» بود. دفاع در برابر پاتکهای شدید دشمن در محور سیدجابر یکی از اقدامات کمنظیر رزمندگان اسالم بود که شهید علیزاده نقش موثری در دفاع این پاتکها داشت. بعد از انجام عملیات گسترده و پیروزمندانه «بیتالمقدس» و آزادی خرمشهر، شهید علیزاده به همراه چند نفر از دوستانش عازم قرارگاه سری نصرت شد. آنها ماهها قبل از انجام عملیات «خیبر» در پایگاهی به نام امام حسین (ع) مشغول طراحی و آزمایش ادوات مورد نیاز برای یک عملیات آبی – خاکی بودند.
علی در طول چند سال حضور در پایگاه امام حسین (ع) ماموریتهای مختلفی را مثل نصب تفنگ ۱۰۶ میلیمتری و مینی کاتیوشا بر روی قایق، انتقال پلهای نفربر و ... به انجام رساند.
شهادت اکبر اقلیمی به عنوان نزدیکترین دوست و همرزم شهید علیزاده تاثیر عمیقی روی او گذاشت. آن قدر که حس جاماندن از قافله دوستان شهیدش لحظهای رهایش نمیکرد. به همین خاطر با اصرار زیاد و با وجود مخالفتهای حاج عباس هواشمی از مسوولان قرارگاه نصرت به گردان ادوات منتقل شد.
زمستان سال ۶۵ عملیات کربلای ۵ اجرا شد؛ عملیاتی که شهید علیزاده بعد از حضور در آن دوباره راهی منطقه پدافندی هور شد. هفتم بهمن سال ۶۵ برای سرکشی به نیروهای مستقر در جزیره مجنون عازم آنجا شد؛ عزمی که پایانش چیزی جز شهادت نبود و شهید علی علیزاده در غروب همان روز، به دیدار معبود شتافت تا نامش در زمره شهدای گرانقدر هشت سال دفاع مقدس جای بگیرد.
فرازی از وصیت نامه شهید علی علیزاده
عروسی من در جبهه، عروس من شهادت، صدای توپ و تانک عقد مرا میخوانند و سفیر گلولهها به سر من نقل میپاشند و فرزندم آزادی است. از پدر و مادر، برادران، خواهران و مردم حزب الله سوته و مردم ایران میخواهم که از فرزندم یعنی همان آزادی، خوب مواظبت کنند تا این نهال بدست آمده توسط استعمارگران و گروهکها از دست نرود.
براستی که از سوی خدا آمدهایم و بازگشتمان به سوی اوست و حال اگر چنین است، چرا در راه خدا کشته نشویم، من و امثال من به جبهه میرویم تا بیاری اسلام و امام خمینی(ره) بشتابیم و در این راه از جان و مال خود گذشته و حیات آخرت را به این دنیا ترجیح دادهایم اگر خداوند در این رفتن به جبهه شهادت را نصیب من کند. اینکه کشور اسلامی ما مورد هجوم کفار واقع گشته است برای دفاع از اسلام و حریم جمهوری اسلامی به جبهه آمدهام تا با نثار خونم در راه تو و با هدیه تن عاریهام به پیشگاه تو ثابت کنم که مسلمانم و فقط تسلیم فرمان توام.
قلبم همیشه به عشق خدا تپیده و زبانم همیشه به دفاع از امامم باز شده و چشانم فقط راه او را دنبال کرده دستانم شب و روز با تفنگ و قرآن همنشین بوده است.
الهی شکر که ملت ما پیش خدا روسفید است. اماممان از ما راضی است نهضتمان پیروزتر از پیش به حرکتش ادامه میدهد، چون خاری در چشم دشمنان اسلام خواهیم بود.
پدر و مادر عزیزم من داوطلبانه به جبهه آمدهام و اگر شهادت نصیبم شد افتخار میکنم. پس شما در مرگ من نگریید که من به سوی معشوقم میروم و خوشحال هستم.
پدر و مادر عزیزم سعی کنید که رفتارتان برای دیگران درس باشد. ای پدران و مادران شما همگی میدانید که فرزندان شما امانتی هستند که خداوند آنها را چند مدتی در اختیار شما قرار داده است. پس در حفاظت آنها بکوشید و خوب تربیت کنید و بعد به صاحب اصلیش دهید و الان هنگام پس دادن این امانتهاست تا دیر نشده آنها را تشویق به جبهه رفتن نمایید که اسلام احتیاج به آنها دارد و اگر این کار را نکنید به ندای «هل من ناصر ینصرنی» مولا امام حسین (ع) پاسخ مثبت ندادهاید.
سفارشی چند به برادرانم. برادران عزیز سلام علیکم. همیشه گوش بفرمان امام باشید و به ندای «هل من ناصر ینصرنی» که در زمان ما از زبان گویای رهبر عزیزمان بلند شده است، لبیک بگویید تا به شما آسیبی نرسد و از برادران خودم میخواهم که بعد از من راهم را ادامه دهند تا دیر نشده اسلحهام را از روی زمین بردارند و به قلب دشمن بزنند. برادران در هر مکان، لباس و مقامی که هستید از یاد امام و اسلام غافل مباشید و امام و ولایت فقیه را فراموش نکنید.
انتهای پیام/ 131