به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع پرس، شهید «علیرضا نوبخت» در ۲۲ شهریور ۱۳۳۳ در بابلسر متولد شد. وی بعد از اتمام تحصیلات دبیرستان به دانشسرای مقدماتی گرگان راه یافت. این شهید در کنار تحصیل به فعالیتهای انقلابی نیز میپرداخت.
وی در سال ۱۳۵۸ بنا به فرمان امام خمینی (ره) مبنی بر تشکیل جهاد سازندگی، اردویی تحت عنوان جهاد سازندگی ترتیب داد؛ سپس به همراه شهید «علی قصابیان» و برادر خود «حمیدرضا نوبخت» بسیج ملی جوانان شهر را سازماندهی کرد که همانها بعدها در چهارچوب سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اعضای ویژه بسیج سپاه پاسداران شدند.
علیرضا نوبخت در دوم فروردین ۶۱ در منطقه عمومی دشت عباس و در جبهه رقابیه، طی عملیات فتح المبین به شهادت رسید. کتاب «پیام لالههای سرخ» شرح زندگی، خاطرات، گفتهها و یادداشتهای شهیدان «علیرضا» و «حمیدرضا نوبخت» است که توسط خانواده این شهیدان گردآوری و منتشر شده است.
بخشی از سخنرانی شهید در پایان سال ۱۳۶۰
«مردم، شما اکنون در کوره انقلابید، این خونهای سرخی که روی زمین ریخته میشود، اینها شعله آتساند. این خونها را بیهوده ندادید. عزیزان اکنون در این کوره پخته میشوید. پس از خون دادن نهراسید.
من زندگی را چون کوه یخ بستهای میدانم که اگر نور توحید بر آن بتابد، چشمههای محبت و ایثار از آن جاری میشود و بشریت را سیراب میسازد.
اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم. مجاهد باید تابع خدا و رسولش باشد و از اولی الامر، یعنی رهبر انقلاب، اطاعت کند؛ نه آن که در مقابلش بایستد و هرچه رهبر گفت مخالفت کند. [امام] خمینی حبل خداست... آیا میتوانید بگویید، چرا زمانی که مردم گوش به فرمان رهبر شدند پیروزی آفریدند؟ برای آن که امام از خدا و توحید میگفت.
آنگاه امام حبل خدا شد. آنگاه کسانی که به حبل خدا چنگ زدند، نجات یافتند و پیروز شدند. ریسمان خدا پاره شدنی نیست؛ همان طور که رسول خدا (ص) و ائمه معصومین علیهمالسلام از بین رفتنی نیستند.
تاریخ کربلا و خاطره روز عاشورا از بین رفتنی نیست؛ سنت پیامبر از بین رفتنی نیست. بنابراین، هر کس از عاشورا درس بگیرد و از پیامبر (ص) و امامان معصوم و امام خمینی پیروی کند، در واقع، به ریسمان الهی چنگ زده است.
اگر تکههای جسمی آهنی از هم جدا شود، برای اتصال آنها باید از سیم جوش استفاده کرد؛ یعنی قدرتی فوقالعاه قویتر از آهن، اما از جنس خودش منظور این است که اگر مردم اتحاد و همدلی نداشتند و از هم گسستند، باید قدرتی بالاتر و قویتر بیاید تا میان آنها اتصال برقرار کند. لذا امام خمینی این مرد الهی، بدین سان بود که توانست حکومت ۲ هزار و ۵۰۰ ساله را ساقط و حکومت اسلامی را جایگزین آن کند.
آیت الله کاشانی رهبری دینی بود و میتوانست انقلابی بزرگ ایجاد کند؛ اما مصدق و بسیاری از مردم نتوانستند همگام با او، در برابر انگلیس، ایستادگی کنند؛ لذا آنها فریب سیاستهای دشمن را خوردند و از رهبر دینی جدا شدند و سرانجام شکست خوردند. مخالفان آیت الله کاشانی، مصدق را در برابر ایشان قرار دادند و در نتیجه، خیلی زود در دامن انگلیس گرفتار شدند.
مصدق نمیتوانست الگوی مسلمین باشد؛ زیرا هنوز اسلام را خوب نشناخته بود. اگر او اسلام شناس واقعی بود. باید از ولی فقیه، یعنی آیت الله کاشانی، تبعیت میکرد. به نظر من، او مرد سیاست نبود، زیرا به هنگام تهدید باید میگفت که ما ۳۰ میلیون جمعیت ایران حاضریم شهید بشویم تا ایران از آن اسلام و قرآن باشد. مردم ایران مردان جنگ و شهادتند.»
انتهای پیام/ 161