طلایه داران مرصاد (۳)؛

منافقین مطمئن ‏بودند که مقاومتی وجود ندارد/ خیالم راحت شد که یکی از یگان‏‌های ما در «چهارزبر» استقرار دارد

سردار شهید «شوشتری» گفته است: من خیلی از بابت حضور تیپ ۱۲ قائم (عج) در منطقه خوشحال شدم و خیالم راحت شد که یکی از یگان‏‌های سازمانی ما در تنگه استقرار دارد و تنها یگان سازمانی منظم که در تنگه «چهارزبر»، در خط مقدم می‏‌جنگید و می‏‌شد روی آن حساب باز کنی و با آن ارتباط برقرار کنی که بشود به او فرمان داد، تیپ ۱۲ قائم (عج) بود.
کد خبر: ۳۰۱۵۰۵
تاریخ انتشار: ۳۰ مرداد ۱۳۹۷ - ۰۱:۳۹ - 21August 2018

اولين تماس فرمانده قرارگاه نجف با فرماندهي يگان در عملیات مرصادبه گزارش خبرنگار دفاع پرس از سمنان، شهید «نورعلی شوشتری» فرمانده وقت قرارگاه نجف، در همایش «طلایه‌داران مرصاد» و در جمع فرماندهان تیپ ۱۲ قائم‏ (عج) استان سمنان، در ۲۸ تیرماه سال ۸۶ درباره چگونگی اطلاع از هجوم منافقین و رسیدن به تنگه ‏«چهارزبر»، اظهار داشت: به ما در جنوب مأموریت داده ‏شده ‏بود و در جاده آبادان، نزدیک قرارگاه «نوح» مستقر بودیم. مقام‏ معظم‏ رهبری که در آن زمان در مقام ریاست‏ جمهوری بودند، تشریف آوردند و در حال گزارش ‏دادن به ایشان و آماده ‏شدن برای عملیات در ایستگاه حسینیه جهت ترمیم خط بودیم که از غرب، برادر «جان‏ محمد» مسئول پشتیبانی قرارگاه تماس گرفت و گفت: «دشمن آمده‏ کرند.» گفتم: «اشتباه می‏‌کنی، دشمن در کرند چه‌کار دارد؟!» در همین حین، برادر «دانشجو» مسئول عملیات قرارگاه نیز تماس گرفت و گفت: «دشمن به کرند حمله کرده.» گفتم: «عراقی‌ها به کرند حمله نمی‏‌کنند، بررسی کنید ببینید چه کسی است.»

وی افزود: نزدیک اذان مغرب روز دوشنبه ۳ مردادماه سال ۶۷ بود. من از سنگر بیرون رفتم. صحبت کردم و موقعی که برگشتم؛ آقا (حضرت ‏آیت‌الله‏ خامنه‏‌ای) از من سوال کرد و گفت: «چی شده؟»، چون از چهره من احساس کرد که اتفاقی افتاده. گفتم: «خبر خاصی نبود.» و به دادن گزارش ادامه دادیم و در رابطه با عملیاتی که می‏‌خواستیم در شب انجام دهیم صحبت می‏‌کردیم. موقع اذان بود که «جان ‏محمد» دوباره با تلفن تماس گرفت. من رفتم پای تلفن. وی گفت: «دشمن آمده اسلام‏‌آباد.» گفتم: «این چه حرفی است! دشمن آمده اسلام‌‏آباد یعنی چه؟!» این‌جا بود که خشکم زد. چون من خبر داشتم که در آن‌جا هیچ موضع دفاعی نیست و...

سردار شوشتری ادامه داد: حضرت آقا که فهمید اوضاع و احوال ما به هم ریخته است، گفت: «چی شده؟!» گفتم: «آقا! میگن که دشمن آمده به اسلام‌‏آباد.» ایشان بلافاصله فرمودند: «منافقین هستند و دارند میایند که به تهران بروند.» تا آن موقع هیچ گزارشی از جایی برای ما نیامده ‏بود و... در همین بین بود که «جان محمد» تماس گرفت و گفت: «آمدند به پادگان الله‌اکبر» و، چون با کس دیگری نیز داشت صحبت می‏‌کرد که از زاغه‏‌ها گزارش می‏‌داد، گفت: «گوشی، گوشی! این حرف‏‌های جدید می‌‏زند.» گوشی تلفن او را روی گوشی تلفنی که با من صحبت می‏‌کرد؛ گذاشت. دیدم که می‏‌گوید: «این‌ها دختر و پسرند و فارسی هم حرف می‏زنند و می‌گویند که منهدم نکنید؛ قفل بزنید، باشه برای فردا».

فرمانده دوران دفاع مقدس بیان داشت: منافقین ۱۰۰درصد مطمئن ‏بودند که کسی نیست و مقاومتی وجود نخواهد داشت و به‌را حتی می‏‌توانند عبور کنند. آقا فرمودند: «بروید» در همین بین حاج‌آقا هاشمی رفسنجانی تماس گرفت و گفت: «سریع پاشو بیا کرمانشاه و...».

سردار شوشتری افزود: من با یک هلی‌کوپتر که خلبان آن برادر «عباس ‏بلاغی» بود، به منطقه آمدم و قبل از نشستن در قرارگاه «شهبازی» به وی گفتم که از کنار جایی که منافقین آرایش گرفتند دور بزن تا اطلاعات بیشتری از وضعیت استقرار و استعداد منافقین به‌دست بیاورم، این بنده خدا هم با مردانگی ریسکی کرد و از فاصله سه چهار مایلی از کنار جاده «اسلام‌آباد» یک پهلو گرفت و دور زد که من از ابتدای تنگه ‏«چهارزبر» از طرف دشت «حسن‏‌آباد» تا گردنه «حسن‌‏آباد» و حتی تا مسافتی پشت گردنه «حسن‏‌آباد» به سمت «اسلام‌آباد» را مشاهده کردم و کاملاً برای من مشخص شد که از «اسلام‌‏آباد» تا «چهارزبر» ماشین‏‌ها و نیروهای‏‌شان تا «اسلام‌آباد»، ۲ ردیفه، سه ردیفه بر روی جاده ایستاده بودند و نیروهای‏‌شان نیز با اطمینان خاطر، دختر و پسر در یک نشاط فوق‏‌العاده، خیلی راحت به صورت یک اردو حرکت می‏‌کنند و یک عده از آن‌ها نیز در جلو تنگه‏ «چهارزبر» می‌جنگیدند.

وی تصریح کرد: در قرارگاه «شهبازی» که در پشت تنگه «‏چهارزبر» بود پیاده‏ شدم. در آن‌جا قبل از این‌که من برسم، حاج ‏آقا‏ رفسنجانی، برادر شمخانی را به قرارگاه فرستاده‏ بود و هدایت عملیات را به‌عهده داشتند. من رفتم خدمت وی و با همدیگر یک جلسه‌ مقدماتی گذاشتیم. البته برادر «احمدی‌ مقدم» هم با ایشان بودند. آخرین وضعیت را از ایشان گرفتم. درآن موقع هنوز ارتباط قرارگاهی مناسبی به‌وجود نیامده ‏بود که معلوم شود چه یگانی در منطقه حضور دارد و...

فرمانده دوران دفاع مقدس خاطرنشان کرد: بنابراین من شروع به گشتن یگان‌‏ها از طریق بی‏سیم HF کردم که برادر «‏شریعتی» فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا در مسیر «آذربایجان ‏غربی» صدای مرا شنید و از من پرسید: «چه خبر شده؟» من به او گفتم: «کجا هستی؟» وی گفت: «از مسیر آذربایجان ‏غربی دارم نیرو به سمت جنوب می‌‏برم.» به ایشان گفتم: «نیروهایت را بردار بیا به این منطقه.» همچنین لشکر ویژه شهدا به فرماندهی برادر منصوری که در شمال‏‌غرب مستقر بود، صدای مرا شنید و از آن‌جا نیرو به سمت «چهارزبر» آوردند.

سردار شوشتری گفت: از طریق بی‏سیم VHF نیز که مربوط به داخل منطقه ‏بود، برادر «مهدوی‏» صدای مرا شنید و جواب مرا داد. سوال کردم: «کجا هستی؟» گفت: «من در داخل تنگه ‏«چهارزبر» هستم.» من خیلی از بابت حضور تیپ ۱۲ قائم (عج) در منطقه خوشحال شدم و خیالم راحت شد که یکی از یگان‏‌های سازمانی ما در تنگه استقرار دارد و تنها یگان سازمانی منظم که در تنگه، در خط مقدم می‏‌جنگید و می‏‌شد روی آن حساب باز کنی و با آن ارتباط برقرار کنی که بشود به او فرمان داد، تیپ ۱۲ قائم (عج) بود.

وی بیان داشت: با اولین کسی هم که ارتباط برقرار کردم برادر «مهدوی» بود که وی گفت: «ما از دیشب تا به حال در این‌جا هستیم. نیرو‌ها خسته شده‌‏اند، اگر امکان دارد ما را عوض کنید.» که من سریع به ایشان پاتک کردم و گفتم: «چی شده؟ چرا سر و صدا می‌کنی؟ چند تا دختر و پسر آمدند این‌جا و.... بزنید پدرشان را در بیاورید!»

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار