به گزارش
دفاع پرس از ساری، سردار «سید محمد باقرزاده» فرمانده کمیته جست و جوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح در یادداشتی به مناسبت درگذشت بانو «شهربانو ثمنی» همسر شهید «نوروزعلی یزدان خواه» و مادر شهیدان «قربانعلی»، «رحیم»، «طوبی» و «خدیجه یزدان خواه» به نکاتی ارزنده از زندگی بابرکت این بزرگ بانوی مازندرانی پرداخته است.
متن این یادداشت در ذیل آمده است:
دیروز باخبرشدم مادر مقاوم و صبورشهر فریدونکنار و افتخار دیار علویان (استان مازندران) خانم «شهربانوثمنی» که همسرشهید بزرگوار مشهدی «نوروزعلی یزدان خواه» و مادرشهیدان «طوبی»، «خدیجه»، «قربانعلی» و «رحیم» بود، دعوت حضرت حق را لبیک گفت و امروز پنج شنبه چهارم مرداد ۹۷مراسم تشییع و تدفین او برگزار شده است.
حال که توفیق شرکت درتشییع پیکرپاک این مادر صبور وعزیزرا ندارم این چند کلمه را می نویسم تا به سهم خود ادای دینی کرده باشم. اگرچه هیچ گاه قادر به ادای دین این عزیزان نیستم، شهید مشهدی «نوروزعلی یزدان خواه» قبل ازپیروزی انقلاب یک بقالی ساده ای در فریدونکنار مازندران داشت و از این طریق امرار معاش می کرد، روزی برای شرکت در تظاهرات مردمی علیه رژیم شاه در حال خارج شدن ازمنزل بود که دختر کوچک یازده ساله او «طوبی» می گوید: بابا من هم میام. پدر راضی می شود تا طوبی را به همراه خود ببرد درهمین لحظه مادرطوبی که درگوشه حیاط منزل مشغول شستن لباس است. می گوید: طوبی حالا که می خواهی بروی پس خدیجه رو هم با خودت ببر و لحظاتی بعد خدیجه یک سال و نیمه با چادر نماز برپشت طوبی بسته می شود و 2 دختر همراه پدرراهی تظاهرات می شوند، چیزی نمی گذرد که دژخیمان رژیم منحوس پهلوی با گاز اشک آور و تیراندازی به مردم حمله می کنند.
در این اثناء طوبی که پدر را درانبوه فشار جمعیت هراسان گم کرده بود درحالی که خدیجه را بردوش داشت به سوی کوچه بن بست می گریزد و وقتی درب چوبی خانه انتهای کوچه را باز می بیند وحشت زده و مضطرب درپشت آن پناه می گیرد غافل از این که سربازی دژخیم از ماموران سرکوبگر شاه با وجود دیدن این اطفال بیگناه دستش را برروی ماشه تفنگ گذاشته وبه سوی طوبی و خدیجه نشانه می رود، گلوله از درب چوبی عبور می کند و همزمان با شکافتن قلب «طوبی» و «خدیجه» را هم به شهادت می رساند.
انقلاب اسلامی به پیروزی می رسد و قاتل این 2 طفل بیگناه شناسایی و در دادگاه انقلاب اسلامی به اعدام محکوم می شود. پس ازآن درآستانه اعدام، مشهدی «نوروزعلی» براساس رأفت اسلامی وبزرگواری خود، قاتل فرزندانش را عفو می کند، چیزی نمی گذرد که جنگ شروع می شود، مشهدی «نوروزعلی» به همراه 2 پسر جوان رعنایش راهی جبهه و درگردانی سازماندهی می شوند، از قضا آن جوان قاتل که به برکت رأفت اسلامی و انسانی مشهدی نوروزعلی از مرگ رسته بود پس از توبه برای جبران مافات به صورت داوطلب به جبهه می آید ودقیقا درهمان گردانی سازماندهی می شود که مشهدی «نوروزعلی» و پسرانش سازماندهی شده اند.
طبیعی است شرم وخجالت درهرمرحله از مواجه شدن با مشهدی نوروزعلی و پسرانش همواره جوان تائب را آزرده می ساخت، اما مشهدی نوروزعلی همواره او را دلداری می داد و با بزرگواری به او می گفت: پسر جان چرا ناراحتی و خجالت می کشی تو الان جزیی از لشکر اسلام هستی، خجالت نکش .
روزها و شب ها گذشت و شب عملیات کربلای چهار فرا می رسد، مشهدی نوروزعلی و پسران دلیرش مهیای نبرد جانانه با کفار بعثی و صدامی می شوند اما فرمانده بابصیرت آنان شهید حاج «حسین بصیر» و دیگر فرماندهان حاضر در قرارگاه لشکرخط شکن ۲۵ کربلا، ابتدا از مشهدی نوروز علی تقاضا می کنند آن شب را در قرارگاه و نزد فرماندهان بماند چرا که او 2 فرزند خردسال خود را در جریان انقلاب تقدیم درگاه الهی کرده است و اکنون هم 2 جوان رعنای او آماده شهادت و جانبازی اند پس دیگر تکلیفی ندارد که خودش را به خطر بیاندازد.
اما پیرمرد با غرور خاصی نمی پذیرد و در پاسخ فرماندهان می گوید: اگر پسرانم امشب به خط دشمن می زنند آنها به تکلیف خودشان عمل می کنند ولی من تکلیفم جداست و باید به تکلیف خودم عمل کنم. اصرار و ابرام فرماندهان برای نرفتن مشهدی نوروزعلی به خط مقدم به جایی نمی رسد.
سرانجام فرماندهان با واسطه قراردادن فرزندان مشهدی نوروزعلی، او را مجاب می کنند که برای شرکت افراد خانواده یزدان خواه قرعه کشی صورت بگیرد، پیرمرد با کراهت تن به قرعه کشی می دهد ولی وقتی متوجه می شود در قرعه کشی طوری عمل شده که او از فیض شهادت محروم شود ناراحت و معترض می شود و سرانجام همگی در عملیات کربلای چهار شرکت می کنند و درآن شب خود و یکی از پسرانش به شهادت می رسند و تا سالها مفقودالاثر می مانند و پسر دیگر نیز با فاصله کوتاهی در عملیات دیگری به شهادت می رسد.
امروز مردم قدرشناس فریدونکنار مادری را تا عرش بدرقه کردند که در طول سالهای جنگ و پس از آن صبورانه و بدون چشم داشتی مایه امید همه مردم شهر به ویژه خانواده های معظم شهدا و همچنین الگویی برای دختران جوان این مرز و بوم بوده و خواهند بود.
خاطره عجیبی که این مادر نقل می کرد این نکته بود که مشهدی نوروزعلی هر وقت از جبهه با من تماس تلفنی می گرفت، می گفت: شهربانو اگر یک روز فلانی (قاتل طوبی و خدیجه) رو نبینم احساس دلتنگی می کنم. الله اکبر از این عظمت روح و بزرگواری، نثار ارواح ملکوتی خانواده اسطوره ای یزدان خواه که به راستی جز رضایت یزدان پاک چیزی نخواستند صلوات و فاتحه ای نثار کنیم.
انتهای پیام/