روایت زندگی سردار شهید «علی اکبر میرزایی»

ستاره ای از شمال که در کویر درخشیدن گرفت

در سیستان و بلوچستان دو گروه حق و باطل مشتمل بر رزمندگان و اشرار در مقابل هم صف آرایی کرده بودند و اشرار با انواع خشونت ها منطقه را نا امن کرده بودند بین سردار نامدار «علی اکبر میرزایی» و فرمانده اشرار منطقه به نام «کریم حکم شهنوازی» نامه ها و پیغام های فراوانی رد و بدل شد.
کد خبر: ۳۰۲۲۸
تاریخ انتشار: ۱۰ مهر ۱۳۹۳ - ۱۴:۱۳ - 02October 2014

ستاره ای از شمال که در کویر درخشیدن گرفت

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس از ساری،  سردار شهید «علی اکبر میرزایی» فرمانده قرارگاه عملیاتی بدرسپاه پاسداران انقلاب اسلامی سیستان و بلوچستان در دوزادهم خرداد سال 1336 از دامن مادری مؤمن و سخت کوش و از سفره پر برکت معنوی پدری دلسوز و مهربان، در جوار امامزادگان روستای شیرداری و قلب طبیعت پاک دیده به جهان گشود . نامش را به عشق چهارده معصوم پاک (ع) و بنا به اعتقادات و باورهای دینی علی اکبر نهادند تا در آینده رهرو راه حسین (ع) و شهیدان هم نام خود در کربلا و روزهای عاشورا باشد، او  فرزند صحرا و طبیعت بود  که در دل کوههای البرز با نسیم خوش اذان و اقامه، چون گل محمدی روئید و شکوفا شد و بوی خوش وجودش مشام روزگار را معطر ساخت .

سردار «علی اکبر میرزایی» از جانب مادر به روستای غریب محله و از طرف پدر به شیرداری و گذران زندگی و سکونت به التپه از توابع شهرستان بهشهر مازندران تعلق دارد.

او دوران هفت سال اولیه کودکی را در زادگاهش روستای شیرداری گذراند. سپس خانواده اش به دلیل فقر مالی و سختیهای روزگار به روستای التپه بهشهر عزیمت و برای اداره زندگی به کارگری مشغول گردیدند و علی اکبر میرزایی نیز از هفت تا نوزده سالگی به شغل و پیشه چوپانی مشغول شد تا صبوری، مدیریت، مقاومت و ایستادگی را در دل صحرا و بیابان تجربه کند .

او از کسب تحصیل به دلیل فقر خانوادگی محروم ماند و سوادخواندن و نوشتن نداشت و خاطره ای از مکتب خانه، دبستان و دانشگاه ندارد و باید بیشترین خاطرات او در کسب معرفت در مساجد و تکایا جستجو کرد، زمانیکه نوزده سال از عمر شریف ایشان گذشت به خدمت سربازی اعزام شد و خواندن و نوشتن را در نهضت سواد آموزی فرا گرفت، پس از فراغت از خدمت برای مدت کوتاهی در پادگان نظامی شهید هاشمی نژاد شهرستان بهشهر ( عباس آباد ) به کارگری مشغول شد که بعداً توسط دوستان به سرزمین سیستان و بلوچستان جهت عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی معرفی شد و به همراه شش نفر از همرزمانش به زاهدان اعزام شد که از این تعداد یک نفر در جنگ تحمیلی اسیر و بقیه به شهادت رسیدند . . .

او در ابتدای ورود به سپاه برای کسب مهارت های نظامی و آشنایی با اصول جنگ های چریکی و پارتیزانی به مراکز آموزش اعزام و به مدت شش ماه به فراگیری علوم نظامی پرداخت و پس از اتمام دوره های آموزشی به سیستان و بلوچستان برگشت و در مراکز آموزش سپاه و بسیج، پادگان های نظامی، ستادهای نواحی، پایگاههای مقاومت به آموزش نیروهای نظامی و مردمی در رشته های مختلف، تاکتیک، تکنیک ، تخریب و . . . پرداخت.

سردار میرزایی را تنها آموزش و تربیت نیروهای نظامی قانع نکرد و پس از فراغت از این دوره عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل در مناطق عملیاتی خوزستان و کردستان شد و در لشکر 41 ثارالله کرمان به مدت چهار سال به خدمت مشغول گردید و در معیت فرماندهی محترم لشکر وقت سردار سرلشگر حاج «قاسم سلیمانی» فرمانده فعلی سپاه قدس کشور ایفای وظیفه نمود و پیشرفت های فراوانی را بدست آورد .

سردار میرزایی در مسئولیت های مختلف مانند مسئول اعزام نیرو، فرماندهی توپخانه لشکر و فرمانده بسیج لشگر، مدت کوتاهی مسئول ستاد لشکر ثارالله انجام وظیفه کرد و زمان دیگر به دلیل حساسیت منطقه و تحولات و رویدادهای سیاسی، نظامی، امنیتی با پیشنهاد فرماندهی وقت لشکر بعنوان فرمانده سپاه جالق از توابع شهرستان سراوان انتخاب شد و با کسب تجارب نظامی و رشد کم نظیر در تاریخ 10/4/65 به عنوان فرمانده قرارگاه عملیاتی بدر مستقر در منطقه پشت کوه از توابع شهرستان خاش تعیین گردید .

سردار میرزایی در درونش یک درد، عشق، جذبه، حرکت و دغدغه ای را احساس می کرد که سعادت را به او نشان می داد و غیرت ممتاز را در وجودش شکوفا می کرد و شیرینی جهاد را در کامش شیرین می نمود و از طرف دیگر می دانست که اشرار از انسانیت و منطق بدورند و تحمل دیدن قامت دل آرایی را ندارند لذا او خود را برای مبارزان بی امان و سنگر به سنگر با گروه بی فرهنگ و بیابانی به نام اشرار در سیستان و بلوچستان آماده کرد و در این راه فداکاری و جانفشانی ها نمود .

اشرار آن جنایتکارانی بودند که به زنان و کودکان این مرز و بوم رحم نکردند و حتی کودکان خردسال را در دامان مادرشان به خاک و خون کشیدند و کانون وحشت و فتنه بودند و هر جنبنده و جانداری را به رگبار مسلسل و آتش کالیبر می بستند و از ریختن خون بیگناهان لذا می بردند و احساس قدرت و غرور می کردند .

در چنین جوی «علی اکبر میرزایی» به سیستان و بلوچستان رفت تا جنگ احد، بدر، نهروان را به نظاره بنشیند و خطرهای جنگ با اشرار و ضد انقلاب را در عملیات ها تجربه کند .

او در سخنرانی های خود فریاد می زد که این خاک از جغرافیای ایران است و حضور ما در این سامان دفاع از مرزهای اسلامی و اعتقادی ماست و ما با قدرت اشرار را در منطقه ادب خواهیم کرد اما دشمن تاب و تحمل شنیدن این فریاد را نداشت لذا با گلوله های سربی گلوی این بلبل نغمه خوان سیستان و سردار نامی بلوچستان را درید و با تیر و ترکش از چشمانش خون جاری ساختند .

دشمن را عقیده بر این بود، که اینک دوران جولان سیاسی و نظامی اشرار است و بلبلان خوش نوا انقلاب را اجازه و یارای سخن نیست، اشرار در آنجا ماندند و سردار «علی اکبر میرزایی» به آنجا رفت تا خدمت کند و مردم قوت و قدرت پیدا کنند و با دستان الهی خود لانه شیطان و پناهگاه اشرار را تخریب و خاک سیستان و بلوچستان را از وجود شوم آنان تطهیر و پاکسازی کند و سردار «علی اکبر میرزایی» در آن سرزمین فریاد می زد، آماده باش و  فرمان می داد، اذان بیداری می گفت تا مردم هوشیار و بیدار باشند و به انتظار صبح صادق و سپیده پیروزی بنشینند تا افکار انحرافی و سموم فکری و اجسام فیزیکی اشرار را به زباله دان تاریخ بریزند تا آثاری از آنان در منطقه نماند و چنین نیز شد .

او با این اعتقاد تمام دارایی های زندگی مادی و معنوی و خود را در شعله های آتش اشرار به خاطر استواری مکتب، ایمان و هدفش عرضه داشت و در بلندای کوهها و قعر دره های تنگ و تاریک آن سرزمین نهال و بنای فرهنگی ماندگاری را به نام جهاد و شهادت کاشت و بنیان نهاد و ساقه سبز فطرت پاکش با آبیاری خونش جان گرفت و آنانیکه تمایل داشتند این ساقه فطرت خشک گردد خود خشکیدند و رهسپار قعر جهنم شدند .

اکنون سخنرانی های آن روز او تازه، نغمه هایش شیرین، پرچم جهاد و مبارزه اش پایدار، شهادت او و همرزمانش، ایمان پرداز نور و فروغ مکتب علوی و انقلاب اسلامی در این عصر و برای همه اعصار تاریخ گردیده است .

سردار «علی اکبر میرزایی» روزهایش در سرکشی و بازرسی پایگاههای نظامی و محورهای عملیاتی و شب هایش در گردنه ها و کمینگاهها خطرناک سپری می کرد و سرنوشت و تقدیر از وجود این کارگر ساده و چوپان صحرا سردار نامدار ساخت و دل های فروانی را بیقرار محبت و شهادت او گردانید و او را از نام آوران ایران و سیستان و بلوچستان قرار داد و اکنون باران ایمانش برفکر ها و دل ها می بارد و امت مسلمان از نعمات و خدمات این شهید و شهداء جاودان برخوردارند .

در سیستان و بلوچستان دو گروه حق و باطل مشتمل بر رزمندگان و اشرار در مقابل هم صف آرایی کرده بودند و اشرار با انواع خشونت ها منطقه را نا امن کرده بودند بین سردار نامدار «علی اکبر میرزایی» و فرمانده اشرار منطقه به نام «کریم حکم شهنوازی» نامه ها و پیغام های فراوانی رد و بدل شد . . .

سردار میرزایی، فرمانده اشرار و نیروهای تحت امر آنان را به صلح و آشتی و تسلیم در مقابل نیروهای انقلاب دعوت می کرد و «کریم حکم شهنوازی» ایشان را تهدید به مرگ و گاهی تطمیع می کرد که با هر تقاضای دست از عقیده خود بردارد ولی سردار میرزایی به آنان پاسخ رد و منفی می داد و به آنان پیام داد که دو راه در پیش است یا شما را به هلاکت می رسانم و یا خود به شهادت می رسم و یا خود به شهادت می رسم که در هر دو حال به وظیفه دینی و انقلابی خود عمل کرده و پیروزم . . .

سردار میرزایی به قصد ضربه زدن به اشرار به همراه دوستانشان وارد منطقه عملیات شد، وقت نماز فرا رسید و تصمیم گرفتند که نماز را در داخل دره و عمق شیاری به جای آوردند، آنان از حضور ضد انقلاب و اشرار در آن منطقه بی اطلاع و غافل بودند که همزمان از هر سوء مورد تعرض اشرار و شلیک موشک های آر پی جی هفت و تیر بار دشمن قرار گرفتند و «علی اکبر میرزایی» از ناحیه چشم مورد اصابت تک تیر اندازان دشمن قرار گرفت و در مورخه 10/7/65  در درگیری با اشرار در منطقه پشت کوه خاش به جوار خدای حق تعالی و همسنگران شهیدش آرام گرفت .

اینک بر دیوارهای سرزمین کرمان و سیستان و بلوچستان تصویر زیبای شهید میرزایی و شهدای انقلاب چون خورشید می درخشد و ما از سرزمین شمال طلوع و جلوه های معنوی آن شهید را در دشت کویر نظاره می کنیم .

گویند در کویر به خاطر تابش آفتاب و گرمای سوزان از روئیدن و شکوفه کردن خبری نیست اما شهید میرزایی در وجودش بذر محبت سیدالشهداء (ع) را کاشته بود و با این بذر در دل کویر و کویر دل ها جوانه زد و روئید و برگ و باری به نام شهادت را به رهروان راه حسین (ع) ارزانی داشت.

سردار شهید میرزایی در شهریور سال 1365 تشکیل خانواده داد و با همسری پرهیز کار از خانواده متدین و انقلابی ازدواج و بیش از 35 روز از ایام ازدواجش نگذشته بود که به شهادت رسید،  پیکر پاک این شهید در تاریخ 15/7/1365 روی دستان مردم شهیدپرور شهرستان بهشهر تشییع و  در بهشت فاطمه بهشهر آرام گرفت. حاصل زندگی این سردار نامدار خطه سبز و کویر خشک یک فرزند به نام علی اکبر میرزایی همنام پدر انقلابی و قهرمان است که با نگاه توحیدی خود بار سنگین شهادت و مسئولیت پدر را بر دوش می کشد .

 روحش شاد و راهش پر رهرو باد .       

 

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار