گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس _ رسول حسنی؛ تئاتر دفاع مقدس بدون داشتن پشتوانهای قوی نمیتواند به حیات خود ادامه بدهد و این پشتوانه چیزی جز نمایشنامه نیست. در واقع نمایشنامه سوختی است که موتور تئاتر دفاع مقدس را به حرکت درمیآورد. هرچقدر این سوخت خلوص بیشتری داشته باشد، قطعا شتاب پیشرفت هنرهای نمایشی دفاع مقدس بیشتر خواهد بود.
هنرمندی که در تئاتر دفاع مقدس فعالیت میکند، باید علاوه بر تسلط بر اسلوب درامنویسی، تاریخ دفاع مقدس و مفاهیم آن نیز مسلط باشد. کوچکترین اشتباه در هر یک از بخشهایی که اشاره شد، سبب شکست در ادامه مسیر میشود.
نتیجه این شکست دوری مخاطب از فضای تئاتر دفاع مقدس است که جبران آن دشوار و در مواقعی غیر ممکن است. داستان دفاع مقدس آنقدر قوام دارد که نیازی به تزریق مفاهیم دیگر یا وام گرفتن از اسطورهها و افسانهها را نداشته باشد.
راهی که «غلامحسین دریانورد» در نقد نمایشنامه «دریامرد» طی میکند، چنین وضعیتی دارد. این اثر سعی دارد چیز تازهای باشد؛ اما عملا راه دیگری میرود، یعنی شکست در بیان چیزی است که میخواهد بگوید. در حالی که «دریامرد» باید خودش باشد، یعنی راوی شهادت «نادر مهدوی» که این نمایشنامه بر اساس آن تالیف شده است.
اگر در کنار این قهرمان از کاراکترهایی چون «آرش» و «رئیسعلی دلواری» صحبت میشود، باید سنخیتی میان آنها وجود داشته باشد و این سنخیت باید فراتر از قهرمان بودن و ایرانی بودنشان باشد؛ اگر نه چرا به بیشمار قهرمانان دیگر نظیر سهراب و اسفندیار که شخصیتهای تراژیکتری هستند، اشارهای نشده است.
اگر در نمایشنامه دو یا چند شخصیت که فاصله زمانی با هم دارند، مورد اشاره قرار بگیرند در واقع قرینه هم شدهاند و این قرینه سازی باید با رعایت کامل قواعد انجام شود. اگر غیر از این باشد همه کاراکترها تبدیل به بدلی میشوند که همدلی مخاطب را برمیانگیزد. عدم رعایت این اصل یعنی از دست دادن مخاطب و مسلما نمایش بدون مخاطب عملا ماهیتی ندارد.
درامنویس نباید از همان ابتدا سعی در القای معنا داشته باشد؛ بلکه فرم اثر باید به گونهای باشد که معنا را منتقل کند. به بیان دیگر کشف معنا باید از سوی مخاطب صورت بگیرد و هنرمند نمیتواند در تفسیر و تأویل آن دخالت کند؛ گذشته از اینکه وجه اشتراکی میان ایران عصر کیانیان، دوران قاجار و جنگ تحمیلی وجود دارد، اینکه نادر نمایشنامه «دریا مرد» آرش و رئیسعلی را میبیند چه کمکی به او در انتخاب راهش میکند.
اگر «بهرام بیضایی» در نگارش نمایشنامه «آرش» موفق بوده به سبب پیشزمینهای است که مخاطب از این شخصیت داشته است. در حالی که داشتههای ما از شهید نادر مهدوی چنان نیست که با او همذاتپنداری کنیم. آرش اسطورهای است که پشتوانهای چند هزارساله دارد و بخشی از هویت هر ایرانی است در حالی که نادر مهدوی برای باورپذیر شدن نیاز به دراماتیزه شدن دارد.
در اینکه همه شهدا اسطورههای این سرزمین هستند، شکی نیست؛ اما باید توجه داشت که هر اسطورهای برای روی صحنه آمدن نیازمند این است که رنگ درام به خود بگیرد و این رنگ آمیزی با قواعد نمایش امکان پذیر میشود. ما روی صحنه باید شخصیت ببینیم و این شخصیتبخشی، ارتباطی به شخصیت شهید در زندگی واقعیاش، ندارد.
اگر آرش، نادر و رئیسعلی به طور مستقل در آثاری جداگانه روایت میشد با اثری به مراتب پختهتر مواجه میشدیم که متاسفانه این اتفاق در «دریامرد» نیافتاد. کاش نویسنده با تسلط بیشتری بر شخصیت و زندگی شهید نادر مهدوی اثرش را خلق میکرد تا شناخت ما نیز نسبت به آن بیشتر و عمیقتر میشد.
انتهای پیام/ 161