گروه حماسه و جهاد دفاع پرس: اخلاق اسلامی ملاکهای بسیاری را برای ازدواج آسان معرفی کرده که سعادت را در سایه آن ملاک تضمین کرده است. یکی از ملاکها سختگیری نکردن است، که شاید بی توجهی به آن دومین مانع ازدواج محسوب میشود. این سعادت برای هرکس معانی مختلفی میتواند داشته باشد. برخی مادیات و برخی معنویات را سعادت میدانند؛ اما آدمهای بسیاری هستند که عاقبت بخیری را سعادت میدانند، حتی اگر عمر زندگیشان بسیار کوتاه باشد.
در سالهای نه چندان دور ستارگانی میدرخشیدند که تمام اعمال، اخلاق و رفتارهایشان برگرفته از رهنمودهای اسلامی بود. شهید «قاسم طاهرنیا» یکی از این ستارگان است. وی متولد ۱۳۳۲ در شهرستان «بم» استان «کرمان» است. جوانی رعنا، ورزشکار و ماهر. وی که در ۲۴ سالگی زندگی مشترک بسیار ساده خود را آغاز میکند، پس از ده ماه زندگی، در بیست و هشتمین روز مردادماه سال ۱۳۵۸ به شهادت میرسد. در ادامه بخش دوم گفتوگوی خبرنگار دفاع پرس با «زهرا هاشمی» همسر شهید «قاسم طاهرنیا» را میخوانید:
دفاع پرس: چگونه خبر شهادت را دریافت کردید؟
رادیو شهادت وی را اعلام کرده بود. همه همسایهها میدانستند؛ اما به ما نمیگفتند. من پس از خداحافظی با قاسم رادیو را قطع کرده بودم و به هیچکس اجازه نمیدادم آن را روشن کند. ماه آخر بارداری خود را سپری میکردم. روزهای سختی بود. تا اینکه یک روز ساعت دو بعدازظهر زنگ منزل به صدا درآمد. از سپاه آمده بودند و میخواستند با پدرم صحبت کنند. همسایهها گفته بودند که خانواده قاسم از شهادت وی آگاه نیستند. پدرم چند دقیقه بعد برگشت. حال بد وی را که دیدم، متوجه شدم. یاد حرفهای شب آخر قاسم افتادم. همان روز که به ما خبر دادند، قاسم را در بهشت زهرا (س) به خاک سپرده بودند. نه من و نه خانوادهام در مراسم تشییع وی حضور نداشتیم.
دفاع پرس: از فعالیتهای شهید پیش از شهادت بگویید؟
قاسم در بسیاری از رشتهها مهارت داشت. وی پس از تشکیل سپاه به پاسداران، «تیراندازی» و «کاراته» آموزش میداد.
دفاع پرس: از رشادتها و خاطرات همسرتان در نبرد بین حق و باطل بگویید؟
همرزمان وی میگفتند، «قاسم با بدنی مجروح، آنقدر کومله و دموکرات به هلاکت رسانده بود که آنها فقط میگفتند، آن فردی که سیاه چهره و هیکلی است را بگیرید.» در نهایت هم وی را محاصره میکنند و به شهادت میرسانند. سالهای بسیاری نام قاسم روی دیوارهای شهر «پاوه» خودنمایی میکرد. همسر شهید «علیاصغر وصالی» در خاطرات خود در فیلم «چ» اشارهای به رشادتهای قاسم میکند، اما کوتاهی «ابراهیم حاتمیکیا» مانع از آن میشود که در این فیلم از شهید طاهرنیا نیز نامی آورده شود.
دفاع پرس: فرزندتان چه زمانی متولد شد؟
تنها یادگار شهید ۲۴ روز پس از شهادت پدر متولد شد. عجل مهلت نداد که حتی بابا متوجه شود که فرزندش دختر است یا پسر، چه برسد به آنکه بخواهد وی را در آغوش بگیرد، هرچند که قاسم ابتدا نام «مهدی» را برای فرزندمان انتخاب کرده بود؛ اما روز اعزام گفت، «تفاوتی ندارد که فرزندمان دختر باشد یا پسر.»
دفاع پرس: چگونه با دلتنگیهایتان کنار آمدید؟
شرایط بسیار سختی بود. من مانده بودم و یک فرزند دختر. همه با تعجب میگفتند، «چرا گریه نمیکنی؟!» نمیخواستم اطرافیانم اشک چشمانم را ببینند. دلتنگی و مشکلات خود را بروز نمیدادم و نتیجه آن، اکنون بیماری من است. دختری که تا پیش از شهادت همسر خود حتی سرما هم نخورده بود، از ۲۰ سالگی با بیماریهای مختلفی دست و پنجه نرم میکند. سرطان مغز استخوان از جمله این آنهاست.
دفاع پرس: از خاطرات روزهایی که فرزندتان متولد شد، بگویید؟
فیلم «پدر» این روزها من را به گذشته خود میبرد. روزهایی که با سن کم دوران سختی را سپری کردم چراکه نمیخواستم کسی به من و فرزندم ترحم کند. من نیز مانند شخصیت «لیلا» در فیلم پدر فرزند خود را نگاه نمیکردم و او را در آغوش نمیگرفتم. نمیتوانستم وی را بپذیرم.
دفاع پرس: خواب شهید را میبینید؟
پس از شهادت همسرم، هر شب وی را در خواب میدیدم که میگفت، «فرقی ندارد فرزندمان دختر باشد یا پسر، فقط ناراحتم که بدون پدر بزرگ میشود.» در خواب گلوی وی را شکافته میدیدم. میپرسیدم، «با این وضعیت چگونه زنده ماندهای؟» و قاسم تاکید میکرد، «نگران نباش، من زنده هستم!»
دفاع پرس: حضور شهید را در زندگی احساس میکنید؟
همیشه حضور وی را در زندگی احساس میکنم. بارها برای حل مشکلاتم به وی متوسل شدم و آن گرفتاری رفع شده است. یک مرتبه دلم شکسته بود. شکوه کردم و گفتم، «اگر زنده هستی همین امشب به خواب من بیا.» دقیقا همان شب درحالی خوابش را دیدم که لباس و کفشهای سفیدی به تن داشت.
دفاع پرس: به عنوان حرف آخر، سخنی با مخاطبین خبرگزاری دفاع مقدس؟
از خداوند متعال برای تمام هموطنان خود، سلامتی و خوشبختی را آرزومندم.
انتهای پیام/ ۷۱۱