سفری به تنگه ابوقریب/ در ابوقریب چه گذشت؟

این روزها با اکران فیلمی با نام تنگه ابوقریب بسیاری از افراد به دنبال این هستند که بدانند این تنگه کجاست و چه بر آن گذشته است.
کد خبر: ۳۰۸۱۵۱
تاریخ انتشار: ۱۹ شهريور ۱۳۹۷ - ۰۴:۰۰ - 10September 2018

سفری به تنگه ابوقریب/ در ابوقریب چه گذشت؟به گزارش گروه سایر رسانه‌های دفاع پرس، در ماجرای تنگه ابوقریب که پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ توسط ایران رخ داد، عراقی ها در منطقه فکه (شمال غرب خوزستان) حمله ای را از طریق تنگه ابوقریب علیه ایران انجام دادند.

وضعیت جبهه‌ها در آخرین سال جنگ

جنگ ایران و عراق با پایان یافتن عملیات بزرگ کربلای 5 وارد مرحله جدیدی شد. در این مقطع موازنه جبهه‌ها به رغم فراز و فرودهایش به سود نیروهای ایرانی تغییر کرد. رزمندگان توانستند افزون بر بازپس‌گیری بخش گسترده‌ای از مناطق اشغال شده، مناطق محدود اما استراتژیکی و مهمی از خاک عراق را تصرف کنند که اوج آن فتح فاو بود. پس از این پیروزی و بعد از عملیات کربلای 5 که طی آن شهر بصره نیز در معرض تهدید نیروهای ایرانی قرار گرفت، تحلیلگران غربی و شرقی از احتمال پیروزی قریب الوقوع ایران در جنگ و سرنگونی رژیم بعث سخن گفتند.

پس از این عملیات بر دشمن بعثی مسجل شد که توان نفوذ و شکست نیروهای ایرانی را ندارد و آن تصورات بچگانه پیش از شروع جنگ مبنی بر اشغال خوزستان و تصرف تهران توهم و سرابی بیش نبوده است. دشمن بعثی زخم خورده از توان نظامی ایران، دیگر مانند سال‌های شروع جنگ از توان اقتصادی و نظامی لازم برخوردار نبود و به فکر پایان جنگ از طریق تصویب قطعنامه در سازمان ملل و روش‌های دیپلماتیک بود. رژیم بعث که از تهاجم زمینی و گرفتن خاک ایران ناامید بود رو به بمباران شهرهای ایران آورد و امریکا در خلیج فارس وارد جنگ مستقیم با ایران شد.

از نظر آنتونی کردزمن، درگیری‌های ایران با امریکا در سال 1366 در خلیج فارس و عدم تعرض جدی به استحکامات عراق در همین سال، یک فضای تنفس حیاتی را برای عراق فراهم آورد؛ فضایی که این کشور از آن برای سازماندهی کامل نیروها و قابلیت‌های جدیدش بهره گرفت، بنابراین در سال 1366، در وضعی که ایران عمیقاً درگیر مشکلات فزاینده ناشی از فشارهای بین‌المللی و حملات عراق به مراکز صنعتی و اقتصادی بود «فضای تنفس حیاتی» برای عراق فراهم شد تا با سازماندهی کامل نیروهایش و ایجاد قابلیت‌های جدید دفاعی و تهاجمی، برای حمله به مواضع و استحکامات ایران کمین نماید.

سال 1367 و تغییر رویکرد نظامی عراق

آخرین سال جنگ، سال اتفاقات سریع و مهم در جنگ است. عراق در سال 67 از فرصت پیش آمده برای تجدید قوا و تغییر استراتژی استفاده می‌کند و به تقویت قوایش می‌پردازد. در مقابل، ایران در چند جبهه مشغول نبرد است. فشارهای دیپلماتیک، جنگ با امریکا و تحریم‌های نظامی و تسلیحاتی نمونه‌ای از این قبیل تلاش‌ها جهت تضعیف ایران است. عراقی‌ها علاوه بر تقویت نیروهای ارتش بعث، با حمایت از اعضای گروهک منافقین به فکر بهره‌برداری از آنها در جهت منافع خود و به دنبال تلاشی همه جانبه برای فشار علیه ایران بودند.

عراق در اولین روزهای این سال با انجام حملات شیمیایی فاو را از نیروهای ایرانی می‌گیرد و در خرداد ماه به شلمچه حمله می‌کند و این منطقه را مورد تعرض قرار می‌دهد. همچنین یک ماه پس از سقوط شلمچه، دشمن با استفاده گسترده از سلاح شیمیایی در بامداد 4تیر 1367 به جزایر مجنون حمله می‌کند و با آغاز تاریکی مناطق مزبور را از تصرف نیروهای ایرانی درمی‌آورد و بدین ترتیب موقعیت خود را تثبیت می‌کند.

در چنین شرایطی، اتفاقات «تنگه ابوقریب» به وقوع می‌پیوندد. در 22 تیرماه، کمتر از یک هفته به پذیرش قطعنامه 598 مانده و در حالی که رزمندگان به هیچ عنوان آمادگی دفاع نداشتند، عراقی‌ها شروع به پیشروی در تنگه‌ بسیار استراتژیک «ابوقریب» می‌کنند.

ایستادگی رزمندگان گردان عمار

گلعلی بابایی، نویسنده و پژوهشگر دفاع مقدس در این باره می‌گوید: «نیروهای ایرانی در آن بازه زمانی همه درگیر بودند، عده‌ای در شمال غرب و عده‌ای دیگر در شلمچه و جزیره مجنون درگیر بودند. بچه‌های گردان عمار تازه از خط پدافندی برگشته بودند، به آنها مرخصی داده بودند تا برگردند تهران، چون بیشترشان بچه تهران بودند. این بچه‌ها حمام رفتند و آماده شدند و بلیت قطارشان را دریافت کردند. قطارهای اندیمشک معمولاً بعد از ظهر راه می‌افتاد. ساعت 11 - 10 صبح اعلام کردند عراق به تنگه ابوقریب حمله کرده است و کسی را نداریم که برود جلوی آنها بایستد. می‌گویند گردان عمار را بفرستید، اطلاع می‌دهند که گردان عمار آماده شده‌اند که مرخصی بروند. دستور می‌دهند گردان عمار را به تنگه ابوقریب برگردانید.

بچه‌های گردان عمار را به پادگان دوکوهه برمی‌گردانند و سریع تجهیزات می‌دهند و با کامیون آنها را به خط می‌فرستند. از وقایع مهم آن روز می‌توان به شهادت غلامرضا صالحی، قائم مقام لشکر 27 محمد رسول الله (ص) اشاره کرد که در تنگه ابوقریب روز 22 تیر شهید شد. «تنگه ابوقریب» اسم داستان رشادت‌ها و ایستادگی‌های بچه‌های گردان عمار است.»

شهید غلامرضا صالحی تیر 1367 در منطقه دشت‌عباس، حوالی چاه‌های ابوقریب، در حالی که نیروهای لشکر را برای مقابله با دشمن هدایت می‌کرد، مورد اصابت ترکش گلوله توپ قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت نائل آمد. آخرین کلام او ذکر مقدس « یا حسین» بود و با این ذکر به محضر دوست و به دیدار یار شتافت.

نبرد با لب‌های تشنه زیر آفتاب سوزان

سردار محمدرضا یزدی، فرمانده گردان عمار نیز که در آن مقطع در منطقه حضور داشت، در گفت‌وگویی اتفاقات آن روز را اینگونه بازگو کرده است:

«تعدادی از نیروهای عمار به مرخصی رفته و در شهر بودند. به هر شکلی بود تعدادی که برگشته و در دوکوهه حاضر بودند را سریع جمع و توجیه کردم. ابتدا خیلی از نیروها باورشان نمی‌شد که می‌خواهند بروند عملیات اما بعد از گذشت مدتی با دیدن رفتار ما و اتفاقات متوجه شدند که بله مثل اینکه قضیه جدی است. یادم است مهمات و تدارکات نداشتیم. با همان تعداد بچه‌ها با مهمات محدود در تسلیحات گردان راهی شدیم. حتی یادم می‌آید که در تسلیحات را شکستیم. مسئول آن نبود و ما نمی‌توانستیم منتظر بمانیم. کامیون‌ها آمد و تقریباً تا بعدازظهر نیروهای ما کمی جمع و جور شدند. حرکت کردیم و به پل کرخه رسیدیم. تجمع عجیبی آنجا بود. ترافیک هم شده بود. یکسری عقب می‌آمدند و تعدادی به جلو و این باعث ترافیک شده بود.

وقتی رسیدیم به دژبان آنجا گفتم اولاً اینها را پخش کن تا حین بمباران و زمانی که دشمن آتش می‌ریزد تلفات کمتر باشد. چون لباس بسیجی به تن داشتم او مرا نشناخت و گفت اصلاً شما کی هستید؟ به شما چه؟ و... گفتم در ثانی این ترافیک را طوری حل و فصل کن تا ما رد شویم. وقتی دیدم گوشش بدهکار نیست کمی تندی کردم و گفتم اگر لازم باشد ما برویم و شما را در رودخانه بیندازیم، این کار را می‌کنیم! در کل بعد از اتفاقاتی راه را باز کردند و ما پیاده از پل کرخه حرکت کردیم. دو تیم را جلوتر فرستاده بودم تا منطقه را چک کنند. چون اصلاً نمی‌دانستیم دشمن کجاست.

حدود هشت کیلومتر پیاده رفته بودیم. نیروها غذا نخورده بودند و آب و مهمات کم بود. بعد از رسیدن به تنگه دو گروهان را در دو طرف تنگه مستقر و با دو دسته از تنگه عبور کردم. با عبور از تنگه با دشمنی که در 150 متری پشت خاکریز مستقر بود، درگیر شدیم و آتش پرحجم دشمن اعم از توپخانه، ادوات، تانک‌ها و تیربارها حاکی از ترس، نگرانی و در انتظار بودن عراقی‌ها بود. گرمای شدید هوا و نبود آب کار را برای مقابله با دشمن مجهز سخت کرده بود. استعداد دشمن چیزی در حدود یک تیپ نیرو بود و در مقابل، تعداد نیروهای ایرانی بسیار کم بود. نیروها در سخت‌ترین شرایط در برابر دشمن بعثی ایستادگی کردند و با مقاومتی مثال‌زدنی حماسه «تنگه ابوقریب» را رقم زدند. اگر عراقی‌ها در آن مقطع می‌توانستند از «تنگه ابوقریب» عبور کنند و به پل کرخه برسند انگار اصلاً این هشت سال را نجنگیده بودیم.

در آن منطقه و در آن روز سخت حدود 50 شهید دادیم. دشمن با دیدن مقاومت رزمندگان برگشت و نیروهای گردان عمار توانستند جلوی پیشروی و حادثه جبران‌ناپذیری را بگیرند. تعدادی از نیروها در آن منطقه از تشنگی شهید شدند، اما تکلیفشان را انجام دادند. نگفتند تا آب نباشد و مهمات ندهید، نمی‌جنگیم. رفتند و به اعلاترین درجه هم رسیدند. به هر حال تعدادی از بچه‌ها همراه قائم مقام لشکر شهید صالحی در آنجا به شهادت رسیدند و جلوی پیشروی دشمن را در ابوقریب گرفتند. سه، چهار روز بعد قطعنامه پذیرفته شد و این آخرین عملیات ایران قبل از پذیرش قطعنامه 598 بود.

منبع: صدا و سیما

نظر شما
پربیننده ها