به گزارش خبرنگار بینالملل دفاع پرس، کنارهگیری آمریکا به صورت یکجانبه از توافقنامههای بینالمللی نظیر خروج آمریکا از موافقتنامه پاریس، موافقتنامه تجارت آزاد آمریکای شمالی (نفتا)، موافقتنامه ترانس پاسیفیک، خروج این کشور از شورای حقوق بشر و خروج آمریکا از برنامه هستهای ایران (برجام) در زمان ریاست جمهوری دونالد ترامپ مؤید این موضوع است.
دکترین «مونروئه» فاقد ظرفیت مناسب برای یک قدرت جهانی است و پیش از این در مورد آمریکای تازه استقلال یافتهای کاربرد داشت که خواهان عدم دخالت در جنگهای بین قدرتهای اروپایی و مستعمرات آنها بود تا توان داخلی خود را به حداکثر برساند. این رویکرد نمیتواند در عین حال هم به افزایش قدرت آمریکا به عنوان یک هژمون منجر شود و هم تعهدات یک قدرت بینالمللی را در قبال دیگر کشورها نادیده انگارد.
عملکرد رئیس جمهور آمریکا از زمانی که تصدی امور را در دست گرفت، دانسته یا ندانسته در مسیر انزوا بوده است. سیاست او در خصوص مهاجرت و ممانعت از ورود مهاجران از کشورهای مختلف و به ویژه از کشورهای مسلمان از مسائل حل نشده این کشور است؛ سیاستی که انتقاد جامعه جهانی را به همراه داشته است.
علاوه بر خروج یکجانبه آمریکا از موافقتنامههای چند جانبه با توجیه اقتصادی که گاه آینده کره زمین را به خطر میاندازد، نظیر توافقنامه پاریس، خروج این کشور از توافقنامه هستهای ایران به گفته جانکری تصمیمی بوده است که امنیت آمریکا را تضعیف میکند و این کشور را در میان متحدان اروپایی به انزوا میکشاند و در عین حال این اقدام به توان دولتهای آینده برای بستن توافقنامههای بینالمللی لطمه میزند.
عدم همکاری و بدبینی نسبت به نهادهای بینالمللی از الزامات انزواگرایی است که دونالد ترامپ هم در مسأله برجام و هم در بیاعتنای نسبت به متحدان اروپایی خود در ناتو و در خواست 2 درصد از تولید ناخالص داخلی هریک از 28 عضو ناتو به ایالات متحده جهت تامین امنیت این کشورها به خوبی نشان داد.
افزایش تعرفه گمرکی بر فولاد و آهن چین سبب شد تا این قدرت بزرگ اقتصادی نیز نسبت به ایالات متحده موضعی تلافیجویانه بگیرد. از سرگیری تحریمها علیه ایران که بیشترین اهرم فشار آن قطع صادرات نفت ایران است، با رد درخواست آمریکا از سوی چین مواجهه شد. تسلط بر خلیج فارس به معنای مهار اروپا، ژاپن و چین است. این کار به آمریکا قدرت کنترل باز و بستن شیر نفت جهان را خواهد داد. بر این اساس منطقه خلیج فارس نقطه هدف طراحان سیاست خارجی آمریکاست که عقیده دارند دولت آمریکا برای دستیابی به سلطه جهانی باید کنترل نفت این منطقه را به دست گیرد. در نتیجه جنگ تجاری میان واشنگتن و پکن، و تصمیم ترامپ مبنی بر وضع تعرفههای هنگفت برای واردات از چین، چینیها تصمیم گرفتهاند که به جای آنکه خودشان را با آمریکا درگیر کنند، از این پس به جای واردات نفت از آمریکا، از نفت ایران استفاده کنند. از آنجایی که ایران تنها کشور منطقه است که آمریکا را از دسترسی به منابع انرژی خود محروم کرده است، روابط تجاری چین و ایران میتواند به گسترش روابط سیاسی و حتی نظامی 2 کشور منجر شود و این بدان معناست که ایالات متحده در منطقه تضعیف خواهد شد.
سیاستهای رئیس جمهور آمریکا تنها توانسته است بذر بیاعتمادی و بدبینی نسبت به آمریکا را در جامعه جهانی تقویت کند. عدم اعتماد به ابرقدرتی که هر زمان اراده میکند از انجام تعهدات خود با خروج از توافقنامههای بینالمللی سر باز میزند، تنها به طرد این کشور از جامعه جهانی منجر میشود.
انتهای پیام/ 441