سرهنگ جانباز «فرهاد بیرانوند» فرمانده پادگان باباعباس در گفت‌و‌گو با خبرنگار دفاع‌پرس در بیرانشهر، اظهارداشت: در سال ۱۳۴۲ همزمان با تبعید حضرت امام در همان دوران که فرمودند «فرزندان من در گهواره اند» در منطقه درب بابا طاهر خرم آباد بدنیا آمدم.
وی افزود: طولی نکشید که در همان کودکی یعنی در سن هفت سالگی از نعمت پدر محروم شدیم و به همراه مادر، سه برادر و یک خواهر به روستای سراب الیاس بخش بیرانوند سرزمین پدری و آبا اجدادیمان برگشتیم و در فضای صمیمی روستای پر مهر خویش مشغول زندگی و تحصیل شدیم.
فرمانده پادگان بابا عباس گفت: پس از گذران مقاطع مختلف تحصیلی و مشقت های فراوان زندگی در کنار مادری که هم برایمان مادر بود هم پدر، مشغول زندگی بودیم و در همان دوران نام امام خمینی (ره) خیلی از جوانان انقلابی را شیدای خود کرده بود لذا همواره همچون دیگر هم‌سالان، هم فکر و همراه در تظاهرات ها علیه رژیم ستم شاهی شرکت می کردیم تا اینکه با پیروزی انقلاب به محضر مبارک ایشان حضور پیدا کردیم و همین در روحیه انقلابیمان تاثیر بسزایی داشت.
وی با بیان اینکه در سنین جوانی با شروع جنگ تحمیلی اولین بار در لباس خاکی بسیج در تابستان سال ۱۳۶۰ به منطقه عملیاتی خرمشهر اعزام شدیم، اظهار داشت: سال بعد به همراه ده نفر از همکلاسیان خود به عضویت ارتش جمهوری اسلامی ایران درآمدیم که بعد از گذران دوره های آموزشی مقدماتی در تهران به لشگر ۹۲ زرهی دزفول و جبهه های جنوب اعزام شدیم و در مناطق عملیاتی مختلف به ویژه جفیر، کوشک، طلایه، هویزه، جزیره مجنون انجام وظیفه کردیم.
سرهنگ بیرانوند گفت: بارها و بارها با دشمن بعثی دست و پنجه نرم کردیم که منجر به مجروحیت بنده شد و هر بار پس از سلامت نسبی بلافاصله به مناطق عملیاتی برمی گشتم، قریب به ۷۰ درصد سلامت خویش را برای آب و خاک و مردمش در طبق اخلاص نهادم.
وی همچنین با بیان اینکه در حال حاضر با همان باور و اعتقاد دهه شصت حاضرم سی در صد باقیمانده خود را در راه آب و خاک و مردمم فدا کنم، اظهارداشت: اگر رهبر معظم انقلاب اسلامی حکم جهاد را صادر کنند خود و فرزندانم کمترین سرباز وی خواهیم بود.
رزمنده هشت سال دفاع مقدس گفت: اما روی صحبتم با امریکا، استکبار جهانی و ایادی خبیثشان است. آن ها بدانند که مردم و جوانان امروز ما مصمم تر از دیروز همچون دهه شصت که با دست خالی در مقابل شما ایستادیم الان هم ایستاده ایم و مطمئن باشید اگر کوچکترین اقدامی علیه انقلاب اسلامی صورت بگیرد سیلی سخت و سنگینی خواهید خورد. در پایان به جوانان و فرزندان توصیه می کنم هیچوقت فریب تبلیغات مسموم دشمن را نخورید چرا که آنها با فشار اقتصادی و تهاجم فرهنگی و هرگونه ابزار و برنامه ای می خواهند ما را از استقلال و امنیت جدا کنند.
خاطره ایی از شهید «کرمجان کرمی نیا»، همکلاسی سرهنگ جانباز «فرهاد بیرانوند»
از کودکی باهم بزرگ شدیم از کلاس اول زمان قبل از انقلاب تا پس از پیروزی انقلاب تا مقطع دبیرستان هم کلاس و روی یک نیمکت لحظه های شیرین کودکی، نوجوانی و جوانی را باهم سپری کردیم.
با آغاز جنگ تحمیلی به اتفاق وی و چند هم کلاسی دیگر از دبیرستان ترک تحصیل و جهت مقابله و دفاع از کیان مقدس جمهوری اسلامی لباس شریف نظامی را به تن کرده و پس از چندماه آموزش به مناطق عملیاتی غرب و جنوب اعزام شدیم. همکلاسی ها از همدیگر جدا شدیم.
بنده در جزیره مجنون مشغول نبرد با کفار بودم که خبر آمد کرمجان مفقودالاجسد شده است. لذا به خرم آباد آمده و از نزدیک جویای حال شهید شدم. هیچ کس خبر صحیحی از وجود نازنین شهید (مفقودالاجسد) نداشت. به یگان خدمتی اش رفتم باخبر شدم که وی در یگان شناسایی رزمی با دشمن در داخل نیروهای دشمن رخنه کرده و بیش از دهها نفر از نیروها و ادوات سنگین آنان را منهدم کرده و سپس شربت شیرین شهادت را نوشیده است.
انتهای پیام/
