به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس از مشهد، خاطرات زیر روایتهای بزرگان طوایف بلوچ از حضور سردار شوشتری در سیستان و بلوچستان است که در ادامه میخوانیم:
سرقت مسلحانه یک کودک 12 ساله
«روزی خبر آوردند که کودکی 12 ساله در شهر سرقت مسلحانه انجام میدهد. تعجب کردم. او را نزد من آوردند. دیدم علاوه بر سن و سال کم، قد کوتاهی نیز دارد. به طوری که حتی به درستی نمیتوانست اسلحه را حمل کند. از او پرسیدم: تو الان باید در مدرسه و پشت میز کلاس درس باشی،اینجا چه میکنی؟ جواب داد: من 7خواهر و یک مادر مریض دارم. مادرم بیمار است و دیگر نمیتواند کار کند و من الان تنها نانآور خانه هستم. اگر تو جای من بودی چه میکردی؟
به او گفتم چقدر میخواهی تا ازاین کار دست برداری؟ گفت باید با مادرم مشورت کنم. مادرش به من گفت: ما نه برنج میخواهیم و نه گوشت. با ماهی 20هزار تومان و یک کیسه آرد زندگی خود را میگذرانیم. من به او گفتم: ماهی دو کیسه آرد و 50 هزار تومان میدهم. پسرک اسلحه را از دوشش برداشت و تحویل من داد...»
این خاطرهای از حسین اسماعیلزهی از بزرگان طایفه «شهبخش» بلوچستان است که آن را به منظور تبیین وضعیت زندگی مردم محروم سیستان و بلوچستان برایمان تعریف کرد.
اسماعیلزهی که مدتی را در کنار سردار شهید نورعلی شوشتری به خدمت برای مردم بلوچ پرداخته است، عملکرد این سردار شهید را در منطقه منحصر به فرد میداند:
«ایشان با لباس مبدل بلوچی یعنی همین لباسی که من و دیگر مردم بلوچ میپوشیم، به صورت ناشناس به مناطق محروم منطقه سرکشی و مایحتاج مورد نیاز خانوادههای مستضعف سیستان و بلوچستان را تامین میکرد.»
فکر خاموش نشدنی
این بزرگ طایف شهبخش معتقد است که سردار شوشتری به خوبی درد مردم سیستان را فهمید و مانند طبیب حاذقی بود که با تشخیص درد، تمام تلاشش را برای علاج آن به کار میبرد: «شوشتری آغازگر راهی بود که دشمن در صورت ادامهاین راه منافع خود را در منطقه در خطر میدید و همین امر باعث شد تا برای نابودی تفکر او دست به کار شود.
آنها شوشتری را شهید نکردند بلکه به دنبال از بین بردن تفکر او بودند اما هیچگاه موفق بهاین کار نخواهند شد؛ چرا که منش و تفکر سردار شوشتری در رگ و خون مردم سیستان و بلوچستان رخنه کرده واین فکر، خاموش شدنی نیست.»
امدادگر بی ریا
اسماعیلزهی خاطرات فراوانی از همراهی با شوشتری دارد: «در برخی مناطق سیستان و بلوچستان به دلیل محرومیت زیاد مردم، حتی ازدواجها و طلاقها ثبت نمیشود و اگر شوهر زنی بمیرد، آن زن نمیتواند ثابت کند که شوهر خود را از دست داده تا تحت پوشش قرار بگیرد. در منطقه ما 346 زن بیسرپرست بدون هیچ کمکی و در نهایت محرومیت زندگی میکردند.
من اوضاع و احوال آنها را با رئیس کل دادگستری استان در میان گذاشتم و با هم به خدمت سردار شوشتری رفتیم. وقتی او از جریان باخبر شد، با ناراحتی زیاد به ما گفت: هرچه زودتر آنها را تحت پوشش کمیته امداد قرار دهید و برای این کار هم هیچ احتیاجی به آوردن مدارک نیست.
شوشتری بهاینجا نیز اکتفا نکرد و دستور داد تا برای آنها اشتغال ایجاد شود و امروز همان زنان بیسرپرست، تحت پوشش و حقوقبگیر کمیته امداد هستند.»
این بزرگ طایفه شهبخش بلوچستان در جریان کمکهای نیمه شب شوشتری به خانوادههای بیسرپرست نیز بوده است: «شوشتری شخصا دستور رسیدگی به وضعیت زندگی زنان بیسرپرست، کودکان یتیم و خانوادهای محروم منطقه را میداد و در زمان شهادت او وقتی من از زاهدان به منطقه کورین برگشتم دیدم که زنان 70 ساله به همراه کودکان، در شهادت او گریه میکردند و میگفتند امروز پدر خود را از دست دادیم.»
کمک به خانواده اعدامیها
«شوشتری با لباس مبدل و با همراهی یکی از خواهران دادگستری سیستان و بلوچستان به نام خواهر «موذن» به سراغ خانوادههای محروم و حتی خانواده اعدامیها میرفت و میگفت آنها چه گناهی کردند که باید دراین وضعیت باشند؟
البته مردم، خواهر موذن را میشناختند ولی کسی نمیدانست این آقای رشید و پرصلابت که به همراه خواهر موذن به کمک آنها میرود، کیست؟»
نگاه فرهنگی، جرم بزرگ شهید شوشتری!
بزرگ طایفهای دیگر از سیستان و بلوچستان، شهید شوشتری را این گونه روایت میکند:
«خدمات نورعلی شوشتری تنها متوجه یک منطقه، یک طایفه، یک عشیره، یک بخش و یک شهر نبود. یک روز درایرانشهر، یک روز در کورین، یک روز در پیشین، یک روز در بلوچستان و روز دیگر به سیستان سر میکشید و به وضعیت فرهنگی مردم نیز بهاندازه معیشت آنها اهمیت میداد.»
شاید برای همین است که حاج آقا اکبری از بزرگان طایفه پودینه سیستان به ما میگوید: «شوشتری به جرم اسلحه دست گرفتن شهید نشد بلکه دشمن دید او توان خود را معطوف به فعالیتهای فرهنگی کرده و به جای تفنگ، اسلحه فرهنگی به دست گرفته و میخواهد مشکل مردم را از طریق فرهنگی حل کند و به همین جرم نیز مورد غضب آنها قرار گرفت.»
انتهای پیام/