گروه حماسه و جهاد دفاع پرس: پاهایش میلرزید اما بنا بر وصیت برادرش اشکی از چشمانش سرازیر نمیشد. با چهرهای آرام به سمت تابوتی رفت که 36 سال چشمانتظارش بوده است. سالها قبل شنیده بود که پیکر برادرش در حین عملیات متلاشی شده بود اما نمیخواست باور کند که دیگر برادرش برنمیگردد ولی زینب وار در این مدت میان قبور شهدای گمنام به دنبال نامی از برادرش گشته بود. او خبر متلاشی شدن پیکر برادر را هرگز باور نکرد و هر لحظه در انتظار بازگشت پیکر بود تا اینکه به آرزویش رسید.
زیور قربانی در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری دفاع مقدس به روز اعزام برادرش اشاره و اظهار داشت: ما 2 خواهر و 3 برادر بودیم. من فرزند آخر خانواده هستم. پدرم وقتی که من به دنیا آمدم، فوت کرد. فرمانعلی فرزند ارشد خانواده و به نوعی مرد خانه بود. جنگ که شروع شد برادرم هم مثل دیگر جوانان کشورمان، حضور در جبهه را دینی بر خود میدانست. روزی رضایت نامهای را به خانه آورد و از مادرم خواست تا اجازه دهد به جبهه برود. مادرم هم بدون هیچ وقفهای برگه را امضا کرد.
خواهر شهید افزود: برادرم با لشکر 27 محمدرسول الله (ص) در عملیات بیت المقدس شرکت کرد. پس از آزادسازی خرمشهر با جعبه شیرینی به خانه آمد. مهر سال 61، 16 روز از ماه مبارک رمضان گذشته بود که برادرم تصمیم گرفت به جبهه برگردد. من آن زمان 9 ساله بودم. با مادر و برادرم، فرمانعلی را بدرقه کردیم.
وی خاطرنشان کرد: فرمانعلی در عملیات مسلم ابن عقیل شرکت کرد. مدتی بعد از پایان عملیات ساکش را به خانه آوردند و گفتند که او شهید شده و پیکرش در منطقه جا مانده است. بعدها متوجه شدیم که پیکرش متلاشی شده است. برادرم وصیتنامهاش را در ساکش گذاشته بود. به خاطر دارم آن روز مادرم با اشک وصیتاش را خواند.
قربانی به وصیت برادرش اشاره کرد و گفت: برادرم در وصیتنامهاش نوشته بود که ما برای حفظ امنیت کشورمان باید با افتخار تا پای جان ایستادگی کنیم. اگر توفیق شهادت نصیبم شد، بر سر مزارم گریه نکنید تا دشمن شاد شود. به من و خواهرانم نیز به حفظ حجاب توصیه کرد.
خواهر شهید عنوان کرد: بعد از شهادت فرمانعلی همرزمان و دوستانش به دیدن مادرم میآمدند و خاطراتی از فرمانعلی بیان میکردند. مادرم 22 سال چشم انتظار بود. در میان دعاهایش میگفت: «خودت که نیامدی. امیدوارم پیش از مرگم پیکرت بازگردد تا با آغوش گرفتن پیکرت قلبم آرام بگیرد.»
وی ادامه داد: من در طی این سالها بر سر مزار شهدای گمنام میرفتم و برایشان فاتحه میخواندم. همیشه گمان میکردم که یکی از شهدای مدفون برادر من است. حدود 20 روز پیش در سفری که به شمال کشور داشتیم، بر سر مزار 2 شهید گمنام رفتم و در آنجا از آنها خواستم که از برادرم بخواهند تا برگردد. دیگر از این چشمانتظاری خسته شده بودم.
خواهر شهید قربانی در پایان گفت: وقتی همسرم تلفنی به من خبر داد که گمشدهام پیدا شده است، بیتاب دیدن پیکرش شدم. وقتی به معراج الشهدا آمدم و پیکرش را در آغوش گرفتم، احساس سبکی کردم.
به گزارش دفاع پرس، شهید فرمانعلی قربانی، فرزند صفرعلی متولد 12 فروردین ماه سال 1339 است. او که توسط لشکر 27 محمد رسول الله(ص) و از شهرستان اسلامشهر به جبهه اعزام شده بود، در سال 61 در عملیات مسلم ابن عقیل و در منطقه سومار به شهادت رسید. پیکر مطهر این شهید 22 ساله در منطقه ماند و در شمار شهدای مفقودالاثر قرار گرفت و بعد از گذشت 36 سال طی عملیات تفحص کشف و توسط پلاک هویت شناسایی شد.
انتهای پیام/ 131