به گزارش خبرنگار دفاع پرس از تهران، «سيدهادی احمدی» یکم ارديبهشت 1335 در خانوادهای مذهبی و پاي بند به اصول و اعتقادات اسلامی در شهرستان ورامين به دنيا آمد. در سال 1342 همزمان با قيام خونين كفن پوشان ورامين درس و تحصيل را آغاز كرد.
هادی همزمان با درس در كلاسهای آموزشی احكام و قرآن نيز شركت می كرد. وی كه جوانی پرشور و انقلابی بود مسائل انقلاب و شيوه مبارزه را نيز نزد مبارزان و روحانيت شهرستان «ورامين» فرا گرفت و تحصيلات را تا سوم متوسطه ادامه داد.
سال 1354 علیرغم ميل باطنیاش به خدمت سربازی رفت. در دوران خدمت از هر فرصتی برای آگاه ساختن هم دورههايش با امام و انقلاب جهت تبليغ ارزش های الهی اسلام استفاده میكرد و از هيچ چيز ترسی نداشت.
سال 1356 همزمان با قيام مردم قم و تبريز از خدمت سربازی بازگشت و گروهی از جوانان مبارز «ورامين» را سازماندهی كرد و به مبارزه مخفی با رژيم شاهنشاهی و ايادی آن پرداخت. سال 1357 هنگامی كه در صف مقدّم تظاهر كنندهها بود و با مشتهای بسته فرياد مرگ بر شاه می داد، ماموران شاه ظالم افراد را به رگبار بستند. تيری به پای سيّد هادی اصابت كرد و پس از چند روز دوباره به صف مبارزين بازگشت.
پس از پيروزي با عضويّت در كميته انقلاب اسلامی درصدد پاسداری از خون شهيدان برآمد. سيّدهادی با آغاز جنگ تحميلی و در پی فراخوان سربازان منقضی خدمت به جبهه اعزام شد. پس از پايان خدمت به ورامين بازگشت.
اما مصمّم بود تا پايان راه رزمندگان اسلام را در دفاع از مرزهای ارضی و اعتقادی ياری دهد و اين بار برای حضور در جبهه، جمع سنگرسازان بیسنگر را انتخاب نمود و از طريق ستاد پشتيبانی و مهندسی - رزمی جنگ جهاد سازندگی استان تهران به منطقه «صالح آباد»، «ميمک»، «كنجان چم»، «مهران» و «ايلام» اعزام شد.
فرماندهان مهندسی - رزمی كه سخت كوشی و تلاش های بی شائبه وی را در ياری سپاه اسلام آزموده بودند به طور همزمان چند مسئوليّت مهم از قبيل مسئوليّت اكيپ راه سازی، پل سازی و فرماندهی اكيپ عمليّاتی و همچنين مسئوليت تداركات مقرهای مهندسی را به وی واگذار كردند.
اين مسئوليّت او را از مسائل عبادی، سياسی و عقيدتی باز نداشت. سيّد هادی هر روز پس از نماز صبح كلاس روخوانی قرآن و احكام برگزار میكرد. در خواندن دعاهای كميل و توسّل، ندبه و زيارت عاشورا تسلط كامل داشت و با سوز و گداز می خواند و هر وقت فرصتی میيافت به تلاوت قرآن می پرداخت و به عبادت مشغول میشد.
تمام مدتی كه با جهادگران بیسنگر همراه بود تنها از يک دست بلوز و شلوار استفاده می كرد و شب هنگام كه به استراحت میپرداختند او لباسهايش را میشست و اگر پارگی داشت آن را می دوخت و به تن میكرد.
از تعريف و تمجيد گريزان بود و در حين اينكه سمت فرماندهی داشت و داراي مسئوليت های سنگينی بود. گاهی پيش می آمد كه مانند يک كارگر ساده بيل به دست می گرفت و در كارهای پل سازی بتن جابجا میكرد.
علاقه سيّدهادی به آرمان شهدا باعث شد زمانی كه تصميم به ازدواج گرفت همسر خود را از ميان خانواده معظم شهدا «همسر شهيد» انتخاب كرد. او در سال 1361 ازدواج كرد. پدرش در نظر داشت جشن كوچكی برای وی برگزار كند اما او مخالفت ورزيد و مراسم ازدواج او ساده و بدون پيرايه برگزار شد. با همان لباس بسيجی كه در منطقه به تن داشت قدم به حجله گذاشت و پس از چند روز به جمع سنگرسازان بیسنگر پيوست.
هادی سال 1362 صاحب پسری شد و از آنجا كه برادرش «سيّد محمّد» در عمليّات فتح المبين به شهادت رسيده بود و خود نيز به شهادت واقف گشته بود، تلفيقی از نام خود و برادرش بنام «محمّد هادی» بر فرزندش نهاد.
شهيد سيّد هادی احمدی كه به همراه گروه عمليّاتی مهندسی - رزمی تحت فرماندهیاش در عمليّات پيروزمند «ميمک» بنام «عاشورا» شركت داشت. چند روز پس از عمليات او که در محور پاسگاه «گركنی» مشغول احداث جاده تداركاتی - مواصلاتی بود؛ توسط بالگرد توپدار دشمن مورد هدف قرار گرفت و دعوت حق را لبيک گفت.
فرازی از وصيتنامه شهيد
پدر جان؛ من به جبهه آمدهام تا به فرياد هَلْ مِنْ ناصِر يَنْصُرنی، حسين زمان، ناطق قرآن، معنی قرآن، اسلام مجسّم، حقيقت نوين، آب گوارای تشنه كامان، چهره تابناک در تاريكیها، روح خمينی بت شكن لبيک گويم و اميد آن دارم كه مانند سرور شهيدان حسين بن علی (ع) عاشقانه به نزد خداي خويش بشتابم.
مادر جان اين نويد و مژده را به شما بدهم و گويم كه تو در نزد خانم فاطمه زهرا (س) روسپيد گشتهای و رسالت سنگينی را كه بر عهده خويش بود پياده كردی و همان گونه كه پيامبر اكرم (ص) فرموده است: «الجنّه تحت الاقدام امّهات»
در خاتمه مادرم به خدا قسم تا دست پر مهرت را به دستم نگيرم وارد بهشت نخواهم شد.
سخنان شهيد چند ساعت قبل از عمليّات ميمک
«برادرانم جهاد در راه خدا كار بسيار ارزشمندی است كه فقط خاصّان و مقرّبان درگاه حق توفيق گام نهادن در اين عرصه را پيدا میكنند و حالا كه اين توفيق نصيب ما بندگان شده است بايد بكوشيم تا خود را از هر گونه افكار مادّی و دنيوی به دور نگه داريم و با صدق و صفا و خلوص نيّت و در جهت جلب رضای پروردگار در اين راه گام برداريم و به طور يقين بدانيم كه مزد جهاد شهادت است و مزد شهادت زندگی جاويد و نظر كردن به وجهالله است. ما جهادگريم و جهادگر يعنی شهيد زنده، همين كه در جبهه حضور داريم و نفس میكشيم و به ياری برادران رزمنده مان میشتابيم و به آنها خدمت میكنيم، جاده و سنگر و پل میسازيم، خاكريز میزنيم و جان رزمندهای را از خطر تركشها حفظ میكنيم، عبادت بسيار بزرگی است و بايد خداوند را شكر كنيم كه اين توفيق و خدمت با ارزش را نصيب ما كرده است».
انتهای پیام/