گروه حماسه و جهاد دفاع پرس: دهم آبان سال 58 مصادف با عید قربان بود. آیت الله شهید قاضی طباطبایی، نماز عید را اقامه کرد و در خطبه نماز گفت:«مرا تهدید به قتل میکنند من از شهادت نمیترسم ،آمادهام و از خدا میخواهم.» شامگاه همان روز بعد از ادای فریضه نماز مغرب و عشاء و در حال بازگشت از مسجد به منزل بود با شلیک سه گلوله از طرف عاملین گروهک فرقان ترور شد. دو گلوله به قاضی خورد. یکی به سر و دیگری به شانه او اصابت کرد و به شهادت رسید.
یکی از محافظان آیت الله قاضی روایت کرد: آیت الله قاضی طباطبایی روز عید قربان که عازم شرکت در نماز بود. روی پلهها به اطرافیان خود گفت: مرا به این زودی ترور میکنند. با اینکه وی مسئولیت مهمی در ادامه امور استان داشت تنها کسی بود که از اسلحه خودشش نمیآمد. وقتی هر فرد مسلحی می خواست نزد وی بیاید بدون اسلحه وارد اتاق میشد.
از طلبگی تا مقاله نویسی در روزنامههای عربی
سید محمدعلی قاضی طباطبایی در سال 1289 هجری شمسی در تبریز به دنیا آمد. پدرش آیت الله حاج سید محمد باقر قاضی طباطبایی بود. نزد پدر و عموی خود، آیت الله اسدالله قاضی طباطبایی تحصیلات ابتدایی و علوم مقدماتی را فرا گرفت. سپس برای تکمیل تحصیلات در مدرسه علوم دینی تبریز (مدرسه طالبیه) ثبت نام کرد. تا سال 1316 در تبریز مشغول به تحصیل بود و در 29 سالگی برای گذراندن سطوح عالی حوزه به قم عزیمت کرد و به مدت 11 سال از محضر اساتید طراز اول حوزه علمیه قم چون آیت الله سیدمحمد خوانساری، آیت الله سید محمدحجت کوه کمرهای و آیت الله صدر، آیت الله بروجردی و آیت الله گلپایگانی بهره برد. طباطبایی از محضر امام خمینی (ره) نیز سود می جست. در سال 1369 هجری قمری قاضی طباطبایی از قم به نجف عزیمت کرد و نزد علمای برجسته نجف، آیت الله حکیم، عبدالحسین رشتی و میرزا باقر زنجانی به کسب علوم دینی پرداخت. آیت الله قاضی طباطبایی به دلیل تسلطی که به زبان عربی داشت به زبان عربی برای مجلات کشورهای عربی مقاله می نوشت که مقالههای زیادی از او در مجلات مصر چاپ شد. مطالعات تبلیغاتی طباطبایی درخور توجه و اطلاعات ادبی وسیعی داشت. آثار قلمی با ارزش از قاضی طباطبایی به یادگار مانده است.
سفرنامه بافت
پس از بازگشت به ایران تا آذر 1347 حرکت های سیاسی محسوسی نداشت اما در آن ماه، درمنبر خود، علیه حکومت اسرائیل سخنرانی کرد که منجر به تبعید شش ماهه وی به بافت کرمان شد. او در این شهر، کتاب «سفرنامه بافت» را نوشت با این حال رابطه اش را با مردم قطع نکرد. در نتیجه چاپ شدن مقاله های او در کشورهای عربی، ممنوع المقالات نیز شد.
برگزاری مراسم عزاداری شهادت مصطفی خمینی
وقتی فرزند آیت الله خمینی، مصطفی خمینی به شهادت رسید، آیت الله قاضی مراسم عزاداری مفصلی را در مسجد آیت الله بادکوبهای تبریز برگزار کرد که دانشجویان زیادی و دانشگاه آذرآبادگان در آن شرکت کردند. هنگامی که مقاله رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات چاپ شد، حوزه و شهر قم تعطیل شد و مردم تظاهرات کردند، در پی آن دانشجویان دانشگاه آذرآبادگان تبریز دست به تظاهرات زده و با پلیس درگیر شدند.
تبعید به خاطر نام امام خمینی (ره)
شهید آیت الله قاضی طباطبایی در مبارزات سیاسی نیز حضور به نسبت فعالی داشت به شکلی که در اسناد سازمانی امنیتی رژیم پهلوی پرونده قطوری برای او تشکیل شده بود. شرکت علنی و بارز طباطبایی در مبارزات سیاسی از سال 41 و 42 و همزمان با آغاز نهضت اسلامی آغاز شد که به مرور به یکی از رهبران و پایههای نهضت در آذربایجان بدل شد. از این رو توسط ساواک دستگیر و در زندان قزل قلعه تهران زندانی شد. آیت الله قاضی به اتهام به زبان آوردن نام امام (ره) در یک سخنرانی با موضوع حکومت اسلامی و جنایات اسرائیل و تمجید از مقام امام راحل به مدت شش ماه به بافت کرمان تبعید و سپس شش ماه دیگر به زنجان تبعید شد.
شهید قاضی در تبریز تنها نماینده تام الاختیار امام راحل بود. و در ساماندهی مبارزات مردم تبریز نیز نقش برجستهای داشت. محور مبارزه در آذربایجان شرقی و مرکز مبارزات، مسجد شعبان بود که شهید قاضی طباطبایی امامت این مسجد را به عهده داشت. طابطبایی طی ماههای بیش از پیروزی انقلاب، رهبری جریانات سیاسی، برپایی تظاهرات و تشکیل مجالس را به عهده داشت و نخستین امضاکننده اعلامیه 29 بهمن 56 در چهلم شهدای قم بود. ایت الله قاضی طباطبایی با خطوط انحرافی در جریانات ضدانقلابی به شدت برخورد میکرد و از اوایل پیروزی انقلاب علیه جریانات منحرف و وابسته نظیر سازمان مجاهدین خلق دست به افشاگری میزد. شهید قاضی طباطبایی بعد از پیروزی انقلاب از طرف امام (ره) به سمت امام جمعه تبریز منصوب شد. همچنین کمیته های انقلاب اسلامی آذربایجان شرقی و غربی را تشکیل داد و نقش زیادی در راه اندازی استانداریها، فرمانداریها و ادارات استان ایفا کرد.
ترور به روایت تروریست
عوامل ترور آیت الله قاضی سه نفر بودند. طراح فردی به نام محمد متحدی بود که مهدی نیز نامیده میشد، فردی به نام مشهدی مصطفی و مسعود تقی زاده که ضارب اصلی بود. مسعود تقی زاده در بازجویی های خود گفته بود که جریان ترور قاضی به پیشنهاد و انتخاب مهدی و قبول من بعد از چند بار شناسایی صورت گرفت. از این جریان فقط غاز مشهدی مصطفی، مهدی (محمد متحدی) و من اطلاع داشتیم و اگر کس دیگری هم بداند یا یکی از این دو نفر گفتهاند و یا براساس جمع بندی و حدس بوده است. بیشتر یک بار برای ترور او رفتیم که علاوه بر اینکه در آن محل به من مشکوک شدند، قاضی هم نیامد.
روز ترور چه شد؟
فردای آن روز من در خیابان ایستادم و قرار بود که مهدی قبل از او بیاید و با زدن راهنمای سمت راست به من اطلاع دهد که ماشین قاضی طباطبایی می آید. من با این علامت مهدی به طرف محل حرکت کردم. به دلیل نامعلومی توسط فولکس واگن سفید رنگی راه بندان ایجاد شد که تقریبا ماشین قاضی بی حرکت ماند. نامه ای را که آماده کرده بودم، آوردم جلو تا به او بدهم. آقا شیشه ماشین را پایین کشید. آقا همیشه کنار شیشه عقب می نشست.من هم یک کاپشن سرمه ای پوشیده بودم، این به فکر هیچ کدام از آن ها نرسید که در آن هوای گرم کاپشن لازم نیست، همین که پنجره را باز کرد، من اسلحه را کشیدم و شلیک کردم. بعد از شلیک سه گلوله به آن طرف خیابان که مهدی با موتور منتظرم بود، رفتم. بعد از سوار شدن از سوی محافظ وی چند تیر شلیک شد که به دلیل تاریکی و دوری فاصله هیچ کدام اصابت نکرد. مهدی مرا بعد از مسافتی پیاده کرد و من هم به خانه همان مشهدی مصطفی در کوچه صدر رفتم. اکبر گودرزی سرکرده گروهک فرقان هم در اعتراضات خود گفته بود یک بار که محمد متحدی آمده بود درباره قاضی صحبت کردیم و بنا شد که وی مسئول انجام امر باشد و من هم اعلامیهاش را بنویسم.
برگزاری مراسم اعدام در نماز جمعه
در پرونده محمد متحدی، هیچ اشاره ای به انگیزه ترور و نحوه آشنایی با قاضی وجود ندارد، پس از دستگیری اعضای گروه فرقان، محمد متحدی و مسعود تقی زاده به دستور دادستانی مرکز به اعدام محکوم شدند که در تاریخ هشتم بهمن ماه سال 60 در محل برگزاری نماز جمعه تبریز به اجرا درآمد.
انتهای پیام/ 131