به گزارش خبرنگار دفاعی امنیتی دفاع پرس، «شهید غیور اصلی» از جمله شهدایی است که تاکنون درباره تقش آن در روزهای آغازین جنگ تحمیلی شاید کمتر سخن به میان آمده است؛ شهیدی که با انجام عملیات موفقیت آمیز شبانه خود و نیروهایش بر علیه مواضع ارتش عراق، پایه گذار عملیات شبانه سپاه در طول دوران دفاع مقدس شد. لذا با در نظر گرفتن نقش شهید «شهید غیور اصلی» در ادامه روند جنگ تحمیلی، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس همایشی را با عنوان همایش « واکاوی شبیخون شهید غیور اصلی» برگزار کرد که طی آن سردار احمد غلامپور فرمانده قرارگاه کربلا در دوران دفاع مقدس، مطالبی را در خصوص این شهید سرافراز ایراد کرد که بخش هایی از مطالب مطرح شده توسط سردار غلامپور در ادامه آمده است.
*سروان ارتشی که پاسدار شد
شهید «غیور اصلی» سروان لشکر92 زرهی ارتش بود که در ماجرای دادگاهی در کردستان، بهعنوان شاهد جنایات ضدانقلاب شهادت داد و تصویرش از تلویزیون پخش شد و بعد از آن به سپاه خوزستان آمد و به ایفای نقش در آموزش نظامی پاسداران این منطقه پرداخت. بنابر این در شرایطی که عراق می رفت تا تحرکاتی را برای اشغال خوزستان آغاز کند، به خوزستان آمد و با حضور فعال در آموزش نیروها، کمک زیادی به ما در راه اندازی واحد رزمی و کارآمد کرد به نحوی که در نتیجه تلاش های غیور اصلی، باعث شد روند حرکتی ماشین جنگی صدام در اشغال سرزمین های جنوبی کشورمان با کندی صورت گیرد.
البته حدود پنج ماه قبل از شروع رسمی جنگ عراق علیه ایران ما نیروهایی را به محورهای مختلف و حساس خوزستان اعزام کردیم و این در حالی بود که ما هیچ وظیفه ای در اعزام نیرو نداشتیم به همین خاطر موانع مختلفی سر راه ما ایجاد می کردند با این وجود نیروهایی را به مناطقی همچون شلمچه، کوشک، طلاییه، چزابه و فکه اعزام و مستقر کردیم.
در نتیجه این اعزام ها ارتش بعث عراق که می خواست یک هفته ای تهران را فتح کند، سه روز تلاش کرد تا فقط از چزابه به بستان حرکت کند زیرا نیروهایی که توسط شهید غیور اصلی آموزش دیده بودند، دردسرهای بسیاری را بر سر راه حرکت ماشین جنگی ارتش بعث عراق ایجاد کرده بودند.
* مگر جوانان اهواز مردند!
زمانی که هیچ کس تصویر روشنی از جنگ تحمیلی نداشت، ارتش عراق روز سوم یا چهارم مهر بستان و سوسنگرد را اشغال می کند؛ در چنین شرایطی بود شهید بهشتی به اهواز آمد و در جلسه ای که در سپاه خوزستان تشکیل شد، «شمخانی» فرمانده وقت سپاه خوزستان با ارایه گزارشی به وجود نگرانی هایی از احتمال سقوط اهواز اشاره کرد و از شهید بهشتی درخواست کرد خبر احتمال سقوط اهواز را به امام منتقل کنند.
لذا دو روز بعد شهید بهشتی به شمخانی اطلاع داد که پیام شما را به امام منتقل کردم بویژه نگرانی هایی که از بابت احتمال سقوط اهواز داشتید را به ایشان گفتم اما امام بدون هیچ نگرانی فرمودند: «مگر جوانان اهواز مردند که اهواز سقوط کند!»
وقتی این پیام امام را شمخانی فردای آن روز در جلسه سپاه خوزستان بیان کرد، بچه ها آمادگی خود را برای انجام هر کاری اعلام کردند و از اینجا جرقه شبیخون به «حمیدیه» زده شد.
*بی تفاوتی مسئولان نسبت به تعرضات مرزی عراق
تمام این وقایع در شرایطی روی می داد که مسئولان درگیر مسایل داخلی و اختلافات گذشته بودند به نحوی که قبل از وقوع جنگ، علی رغم ارسال هزاران گزارش از تحرکات مرزی عراقی به مسئولان مرکز، هیچ عکس العملی از سوی مسئولین دیده نمی شود حتی با وجود آن که دو هفته قبل از جنگ دو ارتفاع استان ایلام را عراق اشغال می کند، باز هم مسئولان به دلیل مشغول بودن به مسایل داخلی و اختلافات گذشته، عکس العملی نشان نمی دهند.
*حمله عراق از سه محور به خوزستان
به هر حال زمانی که جنگ شروع می شود، شرایط ارتش عراق در 10 روز اول جنگ در خوزستان این گونه است که در جبهه میانی برای دور نگاهداشتن ایران از معابر متصل به «مندلی» و بغداد، پیشرویهایی را انجام داد، اما هدفگذاری عراق بر تصرف کامل خوزستان و جداسازی آن ظرف سه تا هفت روز بود. به همین دلیل از سه محور به خوزستان حمله کرد: لشکرهای یک و 10 عراق از سمت شمال خوزستان حمله خود را به سمت «شوش» آغاز می کنند و در ساعات اولیه به راحتی حدود 60 کیلومتر مربع از سرزمین های منطقه را اشغال کرده و تا نزدیکی های «کرخه» پیش روی می کند البته علت این پیشروی های سریع هم به خاطر این بود که در آن منطقه جمعیت زیادی به جز چند روستای کوچک وجود نداشت. بنابراین با این یورش منتظر می ماند تا محور میانیاش نیز پیشروی کرده، سپس با بستن تنگه در شمال اندیمشک، ارتباط خوزستان را با شمال بهکلی قطع کند.
اما در محور میانی خوزستان نیز دو فلش قرار داد؛ یکی از منطقه چزابه بهسمت بستان و سوسنگرد و نهایتاً اهواز، که فلش اصلی بود و دیگری از کوشک بهسمت شمال؛ تا این دو فلش در اهواز به هم ملحق شوند. لشکر9 از چزابه و لشکر پنج بههمراه یک تیپ از لشکر9 از کوشک برای این حمله وارد عمل شدند.
در محور جنوبی هم یک لشکر را برای تصرف خرمشهر و آبادان گذاشت، ولی چون تلاش اصلی در آن نقطه نبود، این لشکر موفق به پیشروی چندانی نشد به نحوی که تا روز نهم مهر هنوز در «پل نو» یعنی ده کیلومتری خرمشهر، با مدافعان این شهر مشغول نبرد بود.
در واقع عراق به دنبال آن بود تا با تصرف «بستان»، «سوسنگرد» و «حمیدیه» به اهواز برسد و این شهر را هم اشغال کند حتی برای تحقق این کار، یک تیپ از لشکر 9 زرهی، حد فاصل دو لشکر پنج و 9 را پر کرده بود تا مبادا نیروهای خودی با رخنه میان مواضع عراقی ها، مانع از تحقق نقشه های آنها شوند.
علاوه بر این در منطقه «چزابه» لشکر سه زرهی و تیپ نیرو مخصوص عراق با عبور از شلمچه به دنبال آن بودند تا پس از تصرف خرمشهر به سمت آبادان حرکت کنند. اما تمام نقشه های آنها بواسطه مقاومت های مردمی به هم می ریزد به نحوی که لشکر 9 که قرار بود سه روزه به اهداف خود دست یابد، بعد از سه روز فقط می تواند «بستان» را اشغال کند.
*عقب نشینی 90 کیلومتری عراق
بدین ترتیب در روز نهم مهر 59، عراق در حالی که از شلمچه وارد شده بود، در محدوده «پل نو» یعنی حدود هفت کیلومتر قبل از خرمشهر با نیروهای مردمی مشغول جنگیدن است به عبارت دیگر هنوز بحثی از اشغال خرمشهر نیست. لذا در چنین شرایطی شهید «غیور اصلی» تلاشی را در تاریخ 10 مهر 59 انجام می دهد؛ تلاشی که باعث می شود دشمنی که تا 15 کیلومتری اهواز آمده، مجبور شود نزدیک 90 کیلومتر یعنی تا «بستان» عقب نشینی کند.
به همین خاطر چون دشمن بواسطه عملیات شهید «غیور اصلی» از تصرف اهواز نا امید می شود، فشار خود را برای اشغال خرمشهر متمرکز می کند. بنابراین می توان گفت که استارت شکست استراتژی نظامی عراق در حمله به ایران از عملیات شهید «غیور اصلی» زده شد.
گزارش از رحیم محمدی
انتهای پیام/