گروه حماسه و جهاد دفاع پرس: سردار شهید حبیب لکزایی از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در جنوب شرق کشور و جانشین سپاه سلمان بود. وی از جمله افرادی بود که باعث ایجاد وحدت در میان مردم شیعه و سنی در سیستان و بلوچستان شد. این شهید بزرگوار در فرمانبرداری از دستورات مقام معظم رهبری در تحکیم وحدت و امنیت شاخص بود. به مناسبت آغاز هفته وحدت خبرنگار ما به گفتوگو با حجت الاسلام نجف لکزایی برادر این شهید بزرگوار پرداخت که در ادامه میخوانید:
دفاع پرس: در ابتدا درباره فعالیتهای انقلابی پدرتان بفرمایید.
حجت الاسلام لکزایی: فعالیتهای مبارزاتی پدرم علیه رژیم پهلوی همراه با آیت الله سیدمحمدتقی حسینی طباطبایی (اولین نماینده سیستان و بلوچستان در مجلس شورای اسلامی که در هفتم تیر ماه ۱۳۶۰ به شهادت رسید) بود. شهید حسینی طباطبایی محور فعالیتهای انقلابی در سیستان بود که پدرم با ایشان ارتباط داشتند. برادرم حبیب لکزایی و جمعی از جوانان استان کانونی را تشکیل داده بودند تا اعلامیههای امام راحل را به دست مردم برسانند.
فعالیتهای انقلابی در سه نهاد مسجد، خانواده و مدرسه صورت میگرفت. کانون اصلی فعالیتهای انقلابی مساجد بود و نماز و قرآن نیز محورهای تربیت نیروهای انقلابی بودند. نماز جماعت و جلسات قرآن باعث میشد که این محفل همیشه گرم باشد. برخی مواقع جلسات قرآن در منزل ما برگزار میشد. این امر کم کم گسترش یافت و در خانههای باقی نیز برگزار شد.
انقلاب اسلامی در سه نهاد مسجد، خانواده و مدرسه ایجاد شد و تداوم آن نیز در گروی همین نهادها است. نهاد مسجد بیش از همه مهم است، زیرا مسجد از دستبرد تهاجم فرهنگی معصون مانده است. تعلیم و تربیت در ایران از دوره پهلوی اول مورد تهاجم قرار گرفت و برنامه درسی مخصوصا در سطح دانشگاه وارداتی بود. پس از سالها هنوز هم پیامدهای این تهاجم فرهنگی دیده میشود.
دفاع پرس: از سوی ساواک هم مورد تعقیب قرار گرفتید؟
حجت الاسلام لکزایی: منزل ما همیشه تحت نظر ساواک بود. ماموران مرتبا به درب منزل ما میآمدند. حبیب و چند تن از همکلاسیهایش در آن دوران به بهانه بینظمی به زابل منتقل شدند. جلسهای برگزار کردند تا این دانش آموزان تعهد بدهند که بینظمی را کنار بگذارند. حبیب قبول نمیکند و میگوید که بگویید ما چه بینظمی کردهایم. آن فرد مسئول جوابی نمیدهد، زیرا حقیقتا بینظمی صورت نگرفته و این افراد از درسخوانهای مدرسه بودند.
مسئول آموزش و پرورش دانش آموزان را تهدید میکند که اگر تعهد ندهید، شما را به شهربانی میبریم. باز هم دانش آموزان پاسخ نمیدهند. آنها با شهربانی تماس میگیرند بلکه دانش آموزان راضی شوند، اما این حربه هم جواب نمیدهد. وقتی مشاهده میکنند که این تهدیدها جواب نمیدهد، دانش آموزان را به مدرسه بازمیگردانند. ما در آن زمان دانش آموزانی داشتیم که آموزش و پرورش سیستان و بلوچستان را به چالش میکشیدند. حبیب به قدری در تحصیل قوی بود که گاهی به جای معلم هم تدریس میکرد.
زمانی که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و مردم دفترهای ساواک در استانها را تسخیر کردند. مدارکی بدست آمد. در یکی از لیستها نام حبیب هم جزو اعدامیها بود.
دفاع پرس: محرومیت زدایی را شهید لکزایی از چه زمانی آغاز کرد؟
حجت الاسلام لک زایی: حبیب بحث محرومیتزدایی را از مدرسه شروع کرد. ما به مدرسه «سپاه دانش» میرفتیم. دانشآموزان از روستاهای مختلف به این مدرسه میآمدند. برخی از آنها مجبور بودند که از داخل آب رد شوند. در زمستان این کار مشکل بود. خانه ما به مدرسه نزدیک بود و راحت میرفتیم، اما حبیب نسبت به این موضوع معترض بود. مسئولین مدرسه با حبیب برخورد کردند که در این امر دخالت نکند، اما او همچنان اعتراضات خودش را علنی اعلام میکرد. ماجرا به آموزش و پرورش استان کشیده شد، سرانجام اعتراضات به ثمر رسید و شیشه به پنجرهها انداختند و یک بخاری هم در کلاس گذاشته شد.
حبیب در محرومیت زدایی سیستان و بلوچستان فعالیتهای زیادی داشت. اوایل فعالیتهای حبیب در سپاه پاسداران، جلسهای با حضور مدیران استان ترتیب داده شد. برادرم اعلام کرد که پیش از جلسه به منزل پیرزنی در محل برویم. وقتی همه در خانه پیرزن جمع شدند، حبیب بیان کرد: «به خانه این پیرزن نگاه کنید. دیوارها ترک برداشته و سقف در حال فرو ریختن است. آیا شما حاضر هستید که در این خانه زندگی کنید؟» همه اظهار تاسف کردند. برادرم ادامه داد: «چه کسانی همکاری میکنند که این خانه ساخته شود؟» هر یک از حاضران مسئولیت یک کاری را بر عهده گرفت. زمانی که حبیب خیالش از بابت خانه آن پیرزن راحت شد، جلسه را آغاز کرد.
دفاع پرس: در خصوص مجروحیت شهید لکزایی در جبهه بفرمایید.
حجت الاسلام لکزایی: حبیب در سال ۶۷ در منطقه عملیات شلمچه مجروح و نائل به جانباز ۷۷ درصد شد. وی از ناحیه چشم، پا، گلو، پهلوی چپ و راست، سر مجروحیت داشت. شهید لکزایی در بدنش بیش از ۶۰ ترکش به یادگار داشت.
یک مرتبه از حبیب خواستم تا به جهت مجروحیتهایی که داشت، خودش را بازنشسته کند و یا همچون دیر کارکنان در یک ساعت مشخصی کار کند و سپس به منزل برود، اما نپذیرفت. حبیب معتقد بود که زندگی پس از کما برای او یک فرصت و عمریست که خداوند برای خدمت به مردم به وی عطا کرده است. فعالیتهای روزانه او به حدی زیاد بود که سرباز و راننده او روزانه ۲ شیفت تعویض میکردند.
شهید لکزایی به هر کاری وارد میشد، تمام تلاشش را برای به ثمر رسیدن آن انجام میداد. بهگونهای که همه فکر میکردم حبیب به جز این کار، کار دیگری ندارد.
برادرم با وجود مجروحیتهایی که در بدن داشت، تا آخرین لحظه برای حفظ نظام جمهوری اسلامی، حفظ امنیت در مرزها، محرومیت زدایی و خدمت به مردم سیستان و بلوچستان فعالیت کرد. در این راستا سمتهای مختلفی همچون جانشین و فرمانده سپاه شهرستان زابل، معاون هماهنگ کننده سپاه سلمان، جانشین سپاه سلمان، دبیر ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر استان و مدیرعامل بنیاد حضرت مهدی موعود سیستان و بلوچستان انجام وظیفه کرد.
حبیب در دورانی که مدیرعامل بنیاد حضرت مهدی موعود سیستان و بلوچستان بود، با محوریت ائمه جمعه فعالیتهای زیادی انجام داد.
دفاع پرس: فعالیتهای شهید در بحث مهدویت چگونه بود؟
حجت الاسلام لکزایی: در سیستان بحث مهدویت بسیار حساس بود، زیرا در آن استان شیعه و سنی زیاد است. باید کارها به گونهای باشد که شیعه و سنی هر دو قبول داشته باشند. اینگونه نباید که آنها گمان کنند میان شیعه و سنی فرق گذاشته میشود.
حبیب بنیاد حضرت مهدی موعود را با کمک خودم مردم فعال کرد نه از بودجههای دولتی. در بحث مهدویت به جز تربیت مربی، کتابی تحت عنوان «امام مهدی در صحاح سته اهل سنت» را در ۱۱۰ هزار تیراژ چاپ کرد. شیعه و سنی این کتاب را تهیه و مطالعه کردند. این کتاب با مشارکت مردم به چاپ رسید نه بودجه دولتی. زمانی که برادرم چاپ این کتاب را در تیراژ بالا با من مطرح کرد، مخالفت کردم، اما برادرم یقین داشت که مردم از این طرح استقبال خواهند کرد. دقیقا این اتفاق هم افتاد و در یک فاصله کوتاهی، تمام کتابها به فروش رسید. هیچ کدام از مردم سیستان نتوانستند ایرادی از این کتاب بگیرند.
دفاع پرس: شهید لکزایی چه طرحی را با سردار صفوی اجرا کردند؟
حجت الاسلام لکزایی: این دو بزرگوار به همراه برادران دیگر موسسه «امدادگران عاشورا» را راه اندازی کردند. در این موسسه بحث درمانی مردم مورد بررسی قرار گرفت و به افراد نیازمند هزینه درمان پرداخت میشد. به عنوان مثال بیماری که به بیمارستان مراجعه میکرد و بیماری او مشخص میشد، از طریق موسسه فراخوان داده میشود تا پزشکان و یا خیرین به یاری این بیمار بیایند و به درمان وی کمک کنند.
ادامه دارد...
انتهای پیام/ ۱۳۱