گروه حماسه و جهاد دفاع پرس: در یک خانواده پر جمعیت هشت نفره به دنیا آمد. او یکی از افرادی بود که امام خمینی (ره) فرمودند: «یاران من در گهواره هستند». پدر اکبر ساربانچی بود و با نان حلال او و دیگر خواهران و برادرانش را بزرگ کرد. آنها در یک خانه استیجاری و کاروانسرایی بزرگ شد. خواهر وی با وجود اینکه چشمانش نور نداشت، اما با نور دل به او محبت کرد.
دوران کودکی وی با عشق به اهل بیت گذشت. ۹ سال بیشتر سن و سال نداشت که نزد پدرش رفت تا از او ۲ هزار تومان قرض بگیرد. زمانی که پدر از او میپرسید این پول را برای چه میخواهی؟ ابتدا از پاسخ دادن تفره میرود، اما سرانجام یک قوطی کبریت را به دست پدرش میدهد. در آن قوطی حدود یک هزار تومان پول بوده است. پدر اکبر با تعجب از او میپرسد که این پول را از کجا آورده است که وی پاسخ میدهد: «از پولهای توجیبی که هر روز به من میدهید، این پول را جمع کردم. میخواهیم یک پرچم سیاه بخرم و بالای در خانهمان بزنم، زیرا محرم نزدیک است.» پدرش با خوشحالی مقدار پولی که او نیاز داشت را به وی داد.
در هیاهوی انقلاب، او نیز همچون دیگر جوانان کشور فعالیتهای ضد رژیم انجام داد و با دوستانش شبانه اعلامیههای حضرت امام (ره) را پخش میکردند. انقلاب اسلامی که به پیروزی رسید و سپس سپاه پاسداران تشکیل شد، به عضویت سپاه درآمد. جنگ نیز که آغاز شد خودش را به مرزهای کشور رساند. در این راه چندین مرتبه مجروح شد که یکی از این جراحتها در عملیات خیبر بود که از ناحیه چشم مورد اصابت ترکش قرار گرفت. اکبر بعد از گذراندن دوران نقاهت همراه با لشکر ۲۷ محمدرسول الله (ص) گردان حبیب ابن مظاهر به عنوان خط شکن وارد عملیات کربلای ۵ شد و در حین عملیات به شهادت رسید.
از آنجایی که خانواده وی تا مدتها از حال وی بیخبر بودند، سردار قاسم صادقی پسرخاله این شهید بزرگوار به معراج شهدای اهواز رفته و همراه با حبیب الله تاجیک مسئول معراج اهواز به دنبال پیکر میگردند. تاجیک با گلاب صورت شهدا را میشست تا سرانجام با نشانه چشم مصنوعی پیکر این شهید بزرگوار شناسایی میشود. پیکر این شهید بزرگوار در بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد.
متن بالا برگرفته شده از زندگی شهید «اکبر قاسمی» آخرین فرزند خانواده قاسمی است.
انتهای پیام/ 131