علیرضا قزوه شاعر و نویسنده ادبیات داستانی در گفتوگو با خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع پرس، با بیان اینکه انقلاب اسلامی طی 40 سال گذشته دستاوردهای بسیاری در زمینه شعر و ادبیات داستانی داشته است، اظهار داشت: دستاورهای انقلاب در زمینه شعر و ادب غیرقابل انکار است. هرچند دستاوردهای ادبیات داستانی نسبت به شعر عقبتر است چراکه داستان پا به پای شعر طی سالهای انقلاب جلو نیامده است.
وی گفت: اگر در زمینه شعر، شاعران 90 درصد انتظارات را برآورده کردهاند در داستان 50 درصد انتظارات برآورده شده است. یعنی انتظاری که از داستان وجود داشت چه از جهت تنوع و از نظر تعداد که پابه پای شعر جلو آید، محقق نشد.
این شاعر کشورمان افزود: شعر در چهار دهه انقلاب اسلامی قلههای بیشتری نسبت به داستان داشته است. شعر پشتیبانی بیشتری شده و جدیتر مورد پرداخت قرار گرفته است. این بوده که رضایت از شعر بیشتر است و در جریان ادبیات، شعر بار بیشتری را بردوش کشیده است.
قزوه عملکرد جریان داستان نویسی را طی چهار دهه گذشته مثبت دانست و ادامه داد: عملکرد داستان نیز خوب بوده و مورد قبول است اما بخاطر اینکه انقلاب، انقلاب بزرگی است، عملکرد داستان شاید کمتر به چشم میآید. نه اینکه طی 40 سال گذشته داستان خلق نشده باشد، اینگونه نیست. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی نیز قلههای ادبی در شعر و داستان وجود داشته اما شعر انقلاب توانسته فرزند خلفی برای دوره پیش از خود و بزرگانش باشد.
نویسنده رمان «برادرم انگلستان» عنوان کرد: شاید برخی معتقد باشند ادبیات داستانی و رمان خیلی از انتظارات را برآورده نکرده است اما هنوز چهرههای جوانی وجود دارند که پرورششان جای کار دارد. قصهنویسان خیلی خوبی در این دوره وجود داشتهاند که نسل بچههای انقلاب محسوب میشوند.
مدیر سابق مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری تاکید کرد: محمدرضا بایرامی و رضا امیرخانی همگی از چهرههای ادبیات انقلاب اسلامی هستند که رویشهای هنر انقلاب اسلامی محسوب میشوند.
این شاعر کشورمان علت برجسته شدن چهرههای عرصه شعر انقلاب گفت: شعر همواره در فرهنگ ایرانی یک پشتوانه محکم مردمی داشته و جماعت شاعران نیز یک جماعت صمیمی بودهاند و به همین خاطر توانستهاند محافل ادبی و شعرخوانی زیادی داشته باشند. تعداد این محافل بسیار بیشتر از محافل قصهخوانیها بود که در شکل رسمی و غیر روسمی برگزار شده است.
قزوه تاکید کرد: اگر قلههای عرصه ادبیات که شامل قصه و شعر میشوند را نگاه کنیم. بزرگان همیشه متعلق به عرصه شعر بودهاند درحالی که برخی نیز داستان و شعر را تلفیق میکردند. مثل فردوسی و نظامی که نمیتوان وجه شاعر بودن صرف را برای آنها در نظر گرفت چراکه نویسنده و داستاننویس هم هستند. آنها در آثارشان داستان هم گفتهاند.
نویسنده رمان «برادرم انگلستان» گفت: هنوز هم در کشور تاجیکستان به منظومه داستان میگویند. منظومه منظوم. یعنی نظم دار. آنها نمیگویند شاهنامه فردوسی بلکه میگویند داستان فردوسی. چراکه در تاجیکستان هنوز به این آثار داستان گفته میشود. آن چیزی که ما به آن داستان و قصه میگوییم آنها آن را حکایه یا حکایت مینامند.
وی خاطرنشان کرد: ما در گذشتگانمان حکایت نویسانی داشتهایم که به نوعی قصهنویس بودهاند. داستاننویسان و شاعران تقریبا در یک برحه زیادی مخصوصاً در دوران سبک عراقی، یکی بودهاند. یعنی دوره امیرخسرو دهلوی تا سنایی و مخصوصاٌ دوران عطار که اوج قصهنویسی ما بوده است این روند وجود داشته است. آن چیزهایی که عطار و مولانا نوشتهاند، قصه است. این بزرگان در کنار شعر قصه نویس هستند.
این شاعر کشورمان ادامه داد: امروز شاعران و نویسندگان را 2 صف کردهایم. میگوییم یا قصهنویس باش یا شاعر. البته آمدن برخی از شاعران به فضای قصه با موفقیت همراه بوده است. نمونههای آن مزینانی، رضا امیرخانی و شرفی خبوشان هستند. این عزیزان با اینکه شاعر بودهاند و به قصهنویسی رو آوردهاند اما موفق بودهاند. من شخصاً شعر میگفتم و وارد قصه شدم. اما برعکس آن شاید کمی سخت باشد.
قزوه گفت: اینها به نوعی 2 دوربیناند؛ یکی تلسکوپ و دیگری میکروسکوپ است. یک دوربین از فضا به زمین و از زمین به فضا نگاه میکند که شاعر میشود. دیگری میکروسکوپ را گرفته و ریزترین چیزها را میبیند. شعر و داستان 2 عالم متفاوت دارند. عالم تفسیر و عالم اجمال. کسی که بتواند همزمان با این 2 دوربین جهان را ببیند، خوب است.
مدیر سابق مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری ادامه داد: برخی تقسیم بندی انجام دادهاند. معتقدند عالم شاعر و داستاننویس از هم هستند. از این جهت شاعران از نظر تنوع و کیفیت، تعداد و کمیت رشد مشهودتر و محسوستری داشتهاند.
انتهای پیام/ 121