به گزارش خبرنگار ساجد، شهید «سید محمود میرفارسی» در سال ۱۳۴۳ در تهران چشم به جهان گشود. وی در سال ۱۳۶۲ در عملیات والفجر مقدماتی منطقه شرهانی به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
متن نامهای را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است، در ادامه میخوانید:
«السلام علیک یا اباعبدالله
اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی شَفَاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ وَ ثَبِّتْ لِی قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَیْنِ الَّذِینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْنِ علیه السلام.
خدایا روزیم کن شفاعت حسین را روز ورود به آن جهان و ثابت بدار برایم قدم راستی را در پیشت همراه حسین و یاران حسین آنانیکه بذل کردن جانشان را در برابر حسین که بر او باد سلام.
با سلام بر امام امت و با درود به روان پاک شهداء و با امید پیروزی رزمندگان اسلام و شفای معلولین و مجروحین و آزادی اسرای اسلام و باز شدن راه کربلای اباعبدالله.
بعد از عرض سلام خدمت مادر عزیز و خوبم و مجید و مهدی و اعظم و میترا و استاد گرامی آقای مجد آرا، امیدوارم که حالتان خوب و خوش باشد. حال خواهر زادههایم چطور است. دلم برای همه شما تنگ شده. دوست داشتم شما هم اینجا پهلوی من بودید. اما افسوس که شما اینجا نیستید تا مرا نصیحت و ارشاد کنید. این چهرههای نورانی را ببینید.
راستی دیروز هشت عدد عکس دیگر فرستادم. انشاءالله که به دستتان رسیده باشد. به خالهها و عمهها و خانوادهشان و فاطمه خانم و نزدیکان و دوستان سلام فراوان برسانید و راستی عید نزدیک است. یادتان نرود که در ایام عید به ملاقات مجروحین و معلولین بروید و آنها را خوشحال بکنید.
من اول تصمیم داشتم که عید را به مرخصی بیایم، اما بعد از فکر کردن تصمیم گرفتم که اینجا بمانم. زیرا در ایام عید انسان میبایست برای صلهرحم به دیدن اقوام برود یا از آنها پذیرایی کند؛ و من نمیخواهم از کسانی پذیرایی کنم و یا به دیدار کسانی بروم که حتی باد انقلاب را هم حس نکرده و همان زندگی حیوانی خود را دارند.
البته سال تحویل نزد مادر و برادر عزیزم مجید و استاد گرامی و خواهر مهربانم و نزدیکان انقلابی لذت فراوان دارد، اما اینجا در کنار رزمندگان نورانی که بعضی از آنان آنقدر نورانی هستند که انسان میخواهد آنها را غرق در بوسه کند و روی خون شهداء و بال ملائک لذت و معنویت دیگری دارد و من انشاءالله عید را اینجا میگذرانم.
با آرزوی پیروزی رزمندگان از شما خداحافظی میکنم.
جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی
غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد.
چون غرض آمد هنر پوشیده شد
صد حجاب از دل به سوی دیده شد
بنده گنهکار و مسافر سرگردان
سید محمود میرفارسی
۱۳۶۷/۱۲/۲۷»
انتهای پیام/ 900