کتاب «شانزده سال بعد» ویژه زندگی و شهادت «محمدرضا شفیعی» رونمایی شد

شروع ماجرای کتاب «شانزده سال بعد» از آن‌جاست که پیکر «محمدرضا» شانزده سال بعد از شهادت به کشورمان برمی‌گردد؛ پیکری که در عین ناباوری سالم است؛ آنقدر که حتی در هنگام دفن عقیقی را برای تبرک زیر زبانش می‌گذارند.
کد خبر: ۳۲۶۳۲۹
تاریخ انتشار: ۱۴ دی ۱۳۹۷ - ۲۰:۲۶ - 04January 2019

رونمایی از کتاب «شانزده سال بعد» ویژه زندگی و شهادت «محمدرضا شفیعی» در قمبه گزارش خبرنگار دفاع پرس از قم، آیین رونمایی از کتاب «شانزده سال بعد» ویژه زندگی و شهادت شهید اسیر «محمدرضا شفیعی» امروز پس از اقامه نمازجمعه قم با حضور آیت‌الله اعرافی مدیر حوزه‌های علمیه، آیت‌الله حسینی بوشهری عضو مجلس خبرگان رهبری، آیت‌الله مقتدایی مدیر شورای عالی حوزه علمیه قم، حجت‌الاسلام ذوالنوری و احمد امیرآبادی نمایندگان مردم قم در مجلس شورای اسلامی و جمعی از فرماندهان یگان‌های نیرو‌های مسلح و همرزمان شهید، برگزار و از مقام شامخ آن شهید بزرگوار و خانواده معظم وی تجلیل شد.

«محمدرضا شفیعی» از رزمندگان واحد تخریب لشکر ۱۷ علی بن ابی‌طالب (ع) بود که در عملیات کربلای چهار پس از مجروحیت، به اسارت دشمن درآمد و چند روز بعد از انتقال به یکی از اردوگاه‌های اسرا در عراق، بر اثر مجروحیت به شهادت رسید.

شروع ماجرای کتاب «شانزده سال بعد» از آن جاست که پیکر محمدرضا شانزده سال بعد از شهادت به میهن اسلامی باز می‌گردد؛ پیکری که در عین ناباوری سالم است آنقدر که حتی در هنگام دفن عقیقی را برای تبرک زیر زبانش می‌گذارند.

«شانزده سال بعد» روایت سردار «حسین کاجی» همرزم شهید از لحظه ملاقات دوباره رفیق دیرینه‌اش در قبر، شرح حیرانی او از این اتفاق و کنکاش در خاطرات گذشته خود با محمدرضاست تا شاید بتواند علت این معجزه بزرگ خداوندی را کشف کند.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

«دستش را به لبه قابلمه گذاشت و سرش را جلو برد، ولی تا آمد بخورد یکی گفت: «بهش آب نده. برای زخمهاش خوب نیست» گفتم «ببین چقدر تشنه ست! داره لَه لَه می‌زنه» بقیه هم با من موافق بودند. انگار برای همه یقینی شده بود که رفتنی است. محمدرضا به حالت نیمه نشسته یک دستش را به دیوار گرفته بود و با دست دیگر قابلمه را سمت دهانش می‌کشید. من و مهدی هم سمت دیگر قابلمه را می‌کشیدیم. مهدی گفت: «آب ندیم» من گفتم «بدیم» و محمدرضا ساکت هر دوی ما را نگاه می‌کرد. یک دفعه دستش از ظرف آب رها شد و با صورت روی زمین افتاد ...»

این اثر ۲۱۲ صفحه‌ای به قلم «زهرا حسینی مهرآبادی» و به همت انتشارات حماسه یاران به چاپ رسیده است.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار