به گزارش گروه سایر رسانههای دفاع پرس به نقل از وطن امروز، طی 12 سال اخیر، یعنی درست پس از شکست رژیم اشغالگر قدس از حزبالله لبنان در جنگ 33 روزه تابستان سال 2006 تاکنون، بارها مقامات این رژیم اشغالگر نسبت به ناتوانی در برابر قدرت مقاومت اذعان کردهاند. رژیم صهیونیستی متعاقب شکست در جنگ 33 روزه و سپس جنگهای غزه در سالهای 2008، 2012 و 2014، از ورود به هرگونه منازعهای با جبهه مقاومت هراس دارد. این هراس، خود را در سخنان و مواضع مقامات ارشد تلآویو نشان داده است.
آگوست سال 2017 میلادی، ژنرال «عمیر اشل» فرمانده بازنشسته نیروی هوایی رژیم صهیونیستی در گفتوگویی با شبکه دوم تلویزیون اسرائیل به بیان تجربیات و برآوردهای خود از قدرت نظامی این رژیم پرداخت. وی در این مصاحبه جنجالی اذعان کرد: «اسرائیل ناتوانتر و شکنندهتر از آن است که بتواند در برابر موشکهای حزبالله از عمق فلسطین اشغالی از بالاترین نقطه در شمال گرفته تا پایینترین نقطه جنوب محافظت کند».
برآوردهای مقامات رژیم صهیونیستی نشان میدهد حزبالله 150 هزار موشک خود را به سوی جایجای فلسطین اشغالی نشانه گرفته است. چنین قاعدهای درباره حماس و گروههای مقاومت در فلسطین نیز صدق میکند. چندی پیش «آویگدور لیبرمن»، وزیر مستعفی جنگ رژیم صهیونیستی در دیدار با شهرکنشینان شهرک سدیروت در مجاورت نوار غزه اعتراف کرد رژیم صهیونیستی در شرایطی قرار ندارد که بتواند جنبش حماس در غزه را سرنگون کند.
در جریان جنگ 33 روزه، افرادی مانند «شیمون پرز»، «عمیر پرتز» و «ایهود اولمرت» به نمادهای شکست صهیونیستها در مقابل مقاومت اسلامی تبدیل شدند و امروز، «لیبرمن» و «نتانیاهو» که خود را جدیترین و تواناترین افراد در تقابل با قدرت مقاومت میدانستند در مقابل آن سر تسلیم فرود آوردهاند.
آنچه ما طی 12 سال اخیر شاهد آن بودهایم، جابهجایی نمادهای شکست رژیم صهیونیستی با یکدیگر است نه چیز دیگر! واقعیت امر این است که رژیم صهیونیستی پس از تجربه چندین بار شکست در برابر مقاومت اسلامی لبنان و فلسطین، با حمایت ایالات متحده آمریکا و نقشآفرینی ارتجاع منفور عربی و در رأس آنها سعودی، سعی کرد پروسه «ایجاد فرسایش نظامی در جبهه مقاومت» را مدیریت کند.
اساسا یکی از اصلیترین دلایل راهاندازی گروه تروریستی ـ تکفیری داعش توسط غرب و رژیم صهیونیستی و ایجاد بحرانهای دامنهدار امنیتی در سوریه و عراق همین مسأله بود. تئوریسینهای رژیم صهیونیستی معتقد بودند مواجهه جبهه مقاومت در مصاف با تروریستهای تکفیری، از یکسو منجر به ضعف نظامی آنها و از سوی دیگر، منتج به تمرکز افکار عمومی منطقه بر تحولات سوریه و عراق و متعاقبا تمرکززدایی از مسأله قدس و فلسطین خواهد شد.
رژیم صهیونیستی طی سالهای اخیر، مشی استراتژیک و تاکتیکی خود را بر همین قالب و چارچوب استوار کرد. هدفگذاری صهیونیستها نیز در اینباره کاملا مشخص بود: قداستزدایی از آرمان آزادی فلسطین و تضعیف نظامی محور مقاومت.
هماکنون، در حالی وارد سال 2019 میلادی شدهایم که نمادهای محور مقاومت در منطقه دیگر صرفا حزبالله لبنان، حماس و جهاد اسلامی نیستند! امروز از انصارالله در یمن گرفته تا حشدالشعبی و عصائب اهل حق در عراق و لشکرهای زینبیون و فاطمیون و دیگر نیروهای حاضر در میدان نبرد علیه رژیم صهیونیستی و دستپروردگان آن، جملگی به مصادیق گفتمان مقاومت تبدیل شدهاند. امروز رژیم صهیونیستی به هیچ یک از 2 هدف خود در منطقه دست پیدا نکرده است.
1- آرمان آزادی فلسطین نهتنها در غزه و کرانه باختری، بلکه در سراسر منطقه دوباره طنینانداز شده و مواردی مانند معامله قرن را به نسخههایی بیاثر در برابر اراده و قدرت «امت واحده اسلامی» تبدیل کرده است. رژیم اشغالگر قدس هرگز تصور نمیکرد محصول و خروجی سالها سرمایهگذاری روی تضعیف نمادهای مقاومت، برگزاری راهپیماییهای بازگشت و کشانده شدن انتفاضه جدید به کرانه باختری باشد. هماکنون نتانیاهو و دیگر مقامات صهیونیست با چهرهای آشفته و ذهنی پریشان، شاهد شکست خود در پروسه تمرکززدایی از آرمان فلسطین هستند.
2- در بعد میدانی، جبهه مقاومت توانسته است به برکت خون شهدای گلگونکفن و اراده نیروهای مخلص این جبهه، توان نظامی خود را در برابر دشمن صهیونیستی ارتقا بخشیده و این رژیم را وادار به عقبنشینی کند. عقبنشینی 48 ساعته صهیونیستها در برابر حماس از سوی دولتی انجام شد که از دید ساکنان مناطق اشغالی، بیشترین استعداد را برای مواجهه نظامی با مقاومت فلسطین داشت! با این حال نتانیاهو بهرغم رجزخوانیهای قبلی خود علیه حماس و جبهه مقاومت، در عرض 48 ساعت دستان خود را در برابر این جنبش بالا برد.
نتانیاهو حتی ریسک فروپاشی دولت ائتلافی خود را نیز به جان خرید تا به همگان اثبات کند چارهای جز پذیرش شکست در مقابل مقاومت اسلامی فلسطین نداشته و ندارد. نخستوزیر مفلوک رژیم صهیونیستی امروز باید سختترین کار دوران حیات شوم خود را صورت دهد و شکست رسمی رژیم اشغالگر قدس را در برابر جبهه و محور مقاومت اعلام کند؛ دقیقا مانند اقدامی که ایهود اولمرت سال 2006 و پس از شکست در مقابل حزبالله صورت داد.
امروز حتی تنفس مصنوعی دولت ترامپ (که بیشترین هماهنگی ممکن را با رژیم صهیونیستی دارد) و دولتهای اروپایی و برخی رژیمهای سفاک عربی به تلآویو نیز نمیتواند آن را از «مرگ قطعی» نجات دهد. این همان وعده الهی است که تا تحقق نهایی و کامل آن زمان زیادی باقی نمانده است. نگونبختی امثال نتانیاهو و لیبرمن اینجاست که آنها باید پیامآور این مرگ سخت برای خود و حامیانشان باشند.
آری! خسخس آخرین نفسهای گوسالهپرستان سامری به گونهای برای حامیان آنها دردناک است که دیگر تاب شنیدن آن را ندارند.
انتهای پیام/ 151