به گزارش خبرنگار ساجد، پاسدار شهید «ابوالفضل شفیعی نیستانک» در تاریخ ۳۰ مهر ۱۳۴۱ در شهرستان نائین استان اصفهان چشم به جهان گشود. وی در تاریخ ششم اسفند ۱۳۶۲ در عملیات خیبر منطقه جفیر به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
متن وصیتنامهای را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است، در ادامه میخوانید:
«براستی دو جبهه حق و باطل قرار دارد در یک طرف آن ملتی که رهبری، چون امام خمینی و تکیه گاهی، چون پروردگار متعال و مکتب انسان سازی، چون اسلام و مردمی که طفل ۱۲ ساله اش نارنجک به کمر میبندد و به زیر تانک میرود و پیرزن روستایی تنها دارییاش را که ۷ عدد تخم مرغ میباشد به جبههها میفرستد و مادر ۴ شهید فرزند پنجمش را به جبهه میفرستد هرگز شکست ندارد چه پیروز شود و چه شکست بخورد، اما آن طرف مزدورانی که تحت رهبری جنایتکار دیوانهای، چون صدام که خود مزدور اجانب میباشد و با سیاست زرو زور و تزویر میجنگند و فقط متکی به مادیات هستند و هر روز شکست میخورند، طفل ۱۲ ساله بسیجی چند درجه دار آنان را اسیر میگیرد، چند بسیجی یک گردان آنان را متلاشی میکنند.
خانوادهام، دوستان، برادران و ملت شهیدپرور باید قدر این نعمت بزرگ الهی یعنی داشتن رهبری، چون امام را بدانیم و به خاطر این نعمت خداوند را شکر کنیم.
امام این پیر جماران، عاشق بزرگ، نایب بر حق امام زمان، این کوه ایمان و استوره تقوی و مقاومت، نعمتی است بزرگ و ما باید همه از ایشان اطاعت کنیم و همیشه دعا کنیم تا ایشان تا انقلاب مهدی و حتی در کنار مهدی ایشان را سالم و تندرست نگه دارد، برای ظهور آقا، امام زمان (عج) دعا کنید. برای سلامتی مجروحین و معلولین انقلاب دعا کنید.
پروردگار من چگونه در روز قیامت در پیش مولایم ظاهر شوم در حالی که جنازهام سالم باشد و پیکر پاک مولایم و اصحابش قطعه قطعه و زیر سم ستوران لگد مال شود و سرهای آنان را بر نیزهها کنند. پروردگارا دوست دارم، چون نامم ابوالفضل است، چون حضرت ابوالفضل العباس (ع) شهید شوم.
پدر و مادرم هنگامی که از شهادت من با خبر شدید سجده شکر به جا آورید و هیچگونه اظهار ناراحتی نکنید، پدرم دستت را به طرف آسمان دراز کن و بگو پروردگارا این قربانی را از ما بپذیر.
مادرم مبادا بر مزارم گریه کنی، چون دشمنان اسلام خوشحال میشوند اگر خواستی گریه کنی در خانه و آن هم برای مصیبت اباعبدالله و اصحابش گریه کن.
از برادران و خواهرانم نیز میخواهم که در شهادت من شیون و زاری نکنند خواهران، چون زینب باشید و پیام مرا به مردم ابلاغ کنید.
از دوستانم میخواهم بر مزارم گریه کنند، زیرا استاد شهید مرتضی مطهری میفرماید: (گریه بر شهید، شرکت در حماسه و نشاط و هماهنگی با روح اوست، بله گریه کنید گریه عزت آور نه ذلت آور.)
اگر جنازهام را آوردند طی مراسم سادهای ابتدا از پادگان و سپس از محل تشییع دهید و در بهشت زهرا در کنار قبر همرزمان شهیدم و با همان لباس رزمم و همراه با یک آرم سپاه دفنم کنید و از همه عاجزانه تقاضا میکنم تا برایم نماز شب اول قبر را بخوانند.
برایم حجله نگذارید و پرچم سیه آویزان نکنید بر بالای قبرم یک پرچم لااله الا الله نصیب کنید و در تابلو کنار عکسم یک آرم سپاه بگذارید هرچند من هرگز لیاقت سپاهی بودن را نداشته و ندارم.
ولی اگر شهید گمنام شدم و جنازهام در بیابانها بود خدا را شکر کنید که چه سعادتی نصیب من شده است که لیاقت شهید گمنام را پیدا کردهام برایم مراسم ختم بگیرید و روزهای جمعه به بهشت زهرا بروید و بر قبور شهدا مخصوصاً ۷۲ تن و رجائی و باهنر و دوستان شهیدم بخصوص محمد عزیز فاتحه بخوانید و در آنجا نیز برای من فاتحه بخوانید آن وقت همه قبور شهدا قبر من است.
از همه میخواهم راه شهیدان را ادامه دهند.
از دوستانم میخواهم که خانواده شهدا را فراموش نکنند و به دیدن آنان بروند حداقل هفتهای یک بار به بهشت زهرا کنار قبور مطهر شهدا بروند بدیدن مجروحین و معلولین انقلاب بروند.
پروردگارا مت در دامان کرامت و آقایی بزرگ شدهایم چگونه میتوانیم شیعه حسین (ع) باشیم و ذلت را تحمل کنیم. به میدان میرویم و مردانه میجنگیم و کشته میشویم؛ و درآخر وصیتنامه از همه تقاضای دعا دارم امیدوارم همگی مرا دعا کنید تا خداوند گناهانم را ببخشد و مرا با شهدای کربلا محشور بگرداند منتظر همه شما در بهشت هستم و در پایان شعار همیشگی را باهم تکرار میکنیم.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار.
از عمر ما بکاه بر عمر او بیفزا
رزمندگان اسلام نصرت عطا بفرما
زیارت کربلا نصیب ما بگردان
مجروحین و جانبازان شفا عنایت بفرما
جمله ایران ما آزادشان بگردان
صدام و صدامیان را نابودشان بگردان
آمین یا رب العالمین
بر قرار باد اتحاد جماهیر اسلامی در سرتاسر جهان
به رهبری امام خمینی
نابود باد توطئههای دشمنان اسلام
بنده حقیر گناهکار
۱۳۶۲/۱۲/۳»
انتهای پیام/ 900