به گزارش خبرنگار دفاعپرس از سمنان، خاطرات پرسنل و خدمه بیمارستانها در روزهای جنگ تحمیلی بسیار شنیدنی و حتی تکاندهنده است. پرستارهایی که بیشتر آنها در حال گذراندن دوران بازنشستگی هستند و گوشه ذهنشان از خاطرات آن روزها خالی نمیشود و هنوز اثرات آن التهابها و اضطرابها را در زندگی شخصیشان یدک میکشند.
به همین دلیل خبرنگار دفاع پرس به گفتوگو با «زیبا ترابی» یکی از پرستاران دوران دفاع مقدس سمنان پرداخته است. پرستاری که خاطرات بسیاری از دوران دفاع مقدس دارد. در بخش پرستاری بیمارستان شهید دکتر معیری سال ها برای درمان مجروحین جنگ تحمیلی مجاهده کرده است. چه بسیار شهیدانی که توسط او بهبود یافته و به جبهه ها شتافته و به شهادت رسیده اند. خاطراتی از خدمترسانیها به مجروحین را نقل می کند که با هم مرور می کنبم.
شهید «کیومرث نوروزی» قریب 19 سال سن داشت که او را به بیمارستان آوردند. بسیار مومن، خوش اخلاق و خوش سیما بود. قد بلندی داشت و وقتی روی تخت می خوابید پاهایش از نرده های تخت بیرون می زد. همیشه نگاهش به زمین بود و به پرستاران نگاه نمی کرد. در مدتی که بستری بود تقاضای یک مُسکّن هم نکرد. هر از چند گاهی مجروح می شد و او را می آوردند. هر موقع درد داشت مفاتیح و قرآن دستش بود. با همان وضعیت فرایض دینی اش را انجام می داد. در یکی از مجروحیت ها ترکشی به ریه اش اصابت کرده بود که نیاز به عمل جراحی داشت.
دوستانش به ایستگاه پرستاری آمدند و گفتند: «کیومرث کارتان دارد.» به نزدش رفتم. گفت: «خواهشی از شما دارم و آن این که برای عمل جراحی مرا بیهوش نکنید.» گفتم: «نمی شود چطور درد را تحمل می کنی؟»
اصرار کرد و گفت: «می خواهم بیدار باشم.» نزد آقای دکتر یغمایی رفتم و موضوع را گفتم. گفت: «برای من فرقی ندارد. من جراحم و جراحی می کنم. باید پزشک بیهوشی اجازه دهد.» وقتی موضوع را به پزشک بیهوشی گفتم گفت: «بیهوش نمی کنم ولی یک بی حسی موضعی می زنم تا ایشان بیدار باشد.»
کیومرث با شنیدن این حرف خوشحال شد. گفتم: «می توانی درد را تحمل کنی؟» پاسخ داد: «زیارت عاشورا می خوانم و تحمل می کنم».
وقتی به اتاق عمل رفتیم هوشیار و بیدار بود و همه را می دید. بی حسی را زدیم و او زیارت عاشورا را شروع کرد. با شور و حال وصف ناپذیری زیارت عاشورا می خواند. حواس همه به او بود و این که چطور درد نمی کشد!
وقتی جراحی تمام شد زیارت عاشورا به فرازهای سلام رسیده بود: السلام علیک یااباعبداله و علی الارواح التی حلت بفنائک... عمل جراحی به اتمام رسید. در حال خروج بودیم که نوای جانسوز و وصف ناپذیرش در اتاق عمل طنین انداز شد: السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین...حال عمومی اش مناسب بود. معنویت از سر و رویش می بارید. در حالی که به حال و هوای عرفانی اش غبطه می خوردیم ترکشی که در ریه اش جا خوش کرده بود را به او تحویل دادیم.
انتهای پیام/