درگفت‌وگوی دفاع پرس با همسر شهید اصفهانی مطرح شد؛

شهادت همسر و برادر به فاصله یک هفته

مرضیه اصفهانی گفت: همسرم زمان به دنیا آمدن فرزند اولم در کنارم بود، البته بعد چند روز، سریع به جبهه برگشت و زمانی که دوباره به خانه آمد دخترم هفت ماه داشت.
کد خبر: ۳۲۸۳۵۵
تاریخ انتشار: ۳۰ دی ۱۳۹۷ - ۱۰:۱۵ - 20January 2019

با شهادت همسرم حس کردم مرده‌ام/ شهادت برادرم یک هفته بعد از همسرم بودبه گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، ابوالفضل و محمد آخرین بار باهم به جبهه رفتند، محمد به جنوب و ابوالفضل به غرب کشور رفت. محمد درست در روز عید قربان در رزمایش نیروهای سپاه در خلیج فارس به شهادت رسید. ابوالفضل که رفته بود تا کارهای پایان خدمتش را انجام دهد، وقتی به منطقه رسید خبردار شد عملیاتی در پیش است، از فرمانده اش می خواهد تا اجازه دهد در عملیات حضور داشته باشد، اما او مخالفت می کند، می گوید کارتت را بگیر و برگرد خانه، اما ابوالفضل با اصرار به عملیات می رود و در روز عید غدیر، دقیقا یک هفته بعد از شهادت محمد به شهادت می رسد.

اینها تنها بخشی از اتفاقاتی است که خانواده شهید «ابوالفضل اصفهانی» در دوران دفاع مقدس آن را تجربه کردند، 2 داماد و یک فرزند خانواده در پیکار با دشمن بعثی به شهادت رسیدند و همین موضوع بهانه ای شد تا ساعتی را با خواهر شهید ابوالفضل اصفهانی و همسر شهیدان غلامعلی رادفر و محمد ضیایی باشیم.

دفاع پرس: خانم اصفهانی لطفا از خودتان بگویید؟

اصفهانی: من مرضیه اصفهانی متولد سال 41 هستم. اولین فرزند خانواده که پنج سال از برادرم ابوالفضل بزرگتر بودم.

دفاع پرس: تعامل شما با برادرتان چگونه بود؟

اصفهانی: خیلی ارتباط خوبی و صمیمی داشتیم و باهم بسیار مهربان بودیم. چون بعد از من به دنیا آمد همیشه حامی اش بودم، هم بازی همدیگر بودیم و اگر کسی می خواست او را اذیت کند من از او حمایت می کردم. خُب طبعا وقتی ازدواج کردم رابطه مان کمتر شد. او سن زیادی نداشت و ازدواج من همزمان با رفتن او به بسیج شد.

دفاع پرس: با همسرتان چطور آشنا شدید؟

اصفهانی: همسرم اهل مشهد و دانشجوی تهران بود، واسطه ازدواج ما، پسرخاله ام بود که باهم، هم دانشگاهی بودند. اردیبهشت سال 59 عقد کردیم، در دوران نامزدی بودیم که 19 بهمن ماه به شهادت رسید.

دفاع پرس: گویا در تیم شهید چمران نیز حضور داشته اند؟

اصفهانی: بله. ایشان از نیروهای شهید چمران بود. قبل جنگ هم، همیشه در فعالیت های انقلابی شرکت داشت. به خاطر سابقه اش خیلی زود به گروه شهید چمران پیوست.

دفاع پرس: خودتان هم فعالیت انقلابی داشتید؟

اصفهانی: بله بالاخره فضای آن دوران طوری بود که همه هر کاری از دستشان بر می آمد انجام می دادند. و ما نیز از این امر مستثی نبودیم و در جریان انقلاب حضور داشتیم.

دفاع پرس: شهادت برادر و همسرتان که در زمان کوتاهی اتفاق افتاد در روحیه شما چه تاثیری داشت؟

اصفهانی: خیلی سخت بود، حساب کنید در یک هفته خبر شهادت 2 نفراز نزدیکانت را همزمان بشنوید. به خصوص همسر اولم که در ابتدای جنگ شهید شد، انتظارش را نداشتم و برایم خیلی شوک آور بود، اما در ازدواج دومم چون می دانستم همسرم سپاهی است آمادگی شهادتش را هم داشتم.

دفاع پرس: با همسر دومتان چطور آشنا شدید؟

اصفهانی: به واسطه خواهرشان با هم آشنا شدیم. سال 61 ازدواج کردیم و تقریبا چهار سال باهم زندگی کردیم. 2 فرزند یک دختر و یک پسر از ایشان به یادگار مانده است.

دفاع پرس: مراسم عروسی و ازدواجتان به چه صورت بود؟

اصفهانی: از ملاک های ازدواجم این بود که همسرم پاسدار باشد. مراسم خیلی ساده برگزار شد، همسرم با لباس سپاهی بود و من هم با لباس ساده، یک مراسم خیلی معمولی در منزل پدر همسرم در آریاشهر گرفتیم و رفتیم به منزل خودمان. خانه ای در منطقه حسام السلطنه گرفتیم، بعد یک سال که برادر شوهرم به شهادت رسید به خاطر بی قراری های مادرشوهرم به منزل پدر شوهرم رفتیم. مدتی هم در در سنندج زندگی کردم.

دفاع پرس: از به دنیا آمدن فرزندانتان بگویید. شهید در کنارتان بودند؟

اصفهانی: زمان به دنیا آمدن فرزند اولم در کنارم بود، البته بعد چند روز سریع به جبهه برگشت و وقتی به خانه آمد که دخترم هفت ماه داشت. برای فرزند دوم حضور نداشت، وقتی بچه به دنیا آمد همسرم از جبهه برای حمل مهمات به تهران آمده بود که خبردار شد زایمان کردم.

دفاع پرس: کمی از خصوصیات اخلاقی شهید بگویید.

اصفهانی: انسان بسیار فداکاری بود. همه را به خودش ترجیح می داد از خانواده و همکار گرفته تا دوست و فامیل. اکثر اوقات در جبهه بود، شاید در طول این چهار سال زندگی بیشتر وقتش را در جبهه بود، تهران هم که می آمد بیشتر اوقات سرکار بود. یک سال قبل از شهادت باهم به حج رفته بودیم، خیلی خوشش آمده بود، همیشه دعا می کرد که یا بازهم به حج برود یا به پیش خدا، همینطور هم شد و درست در روز عید قربان سال بعد به شهادت رسید.

دفاع پرس: از اینکه همسرتان کنارتان نبودند ناراحت نبودید؟

اصفهانی: نه، شرایط اینگونه بود، درک می کردیم که در برهه ای هستیم که اوضاع کشور متفاوت است و باید تحمل کنیم. آن زمان همه در یک جو خوبی از همدلی و همراهی بودند، الان شاید خیلی اینطور نباشد.

دفاع پرس: بین صحبت هایتان گفتید مدتی در سنندج زندگی کردید. از آن دوران بگویید.

اصفهانی: ما یک سال در سنندج زندگی کردیم، دخترم خیلی کوچک بود و ما مجبور بودیم بدون همسرم تنها باشیم. ساعت هفت شب جاده ها را به خاطر ناامنی می بستند، یعنی اگر قتل عامی صورت می گرفت کسی نمی فهمید ولی خب در کنار دیگر همسران رزمنده ها بودیم و خاطرات خوبی از آن دوران به یادگار دارم، مخصوصا که همه دلگرم مان این بود که شب خانه همدیگر می ماندیم و در خانه هر کداممان یک (ژ3) داشتیم که اگر اتفاقی افتاد از خودمان دفاع کنیم، تا اینکه من بچه دومم را حامله شدم و به تهران برگشتیم.

دفاع پرس: اگر دوباره به دوران دفاع مقدس برگردید آیا بازهم حاضرید با رزمنده ای ازدواج کنید که امکان شهادتش زیاد است؟

اصفهانی: اصلا از انتخاب هایم پشیمان نیستم. آن دوران مقطع سرنوشت سازی برای کشور بود، شهادت امام حسین (ع) نیز در مقطعی اتفاق افتاد و تاریخ ساز شد، همیشه شکر می کنم که در دهه ای به دنیا آمدم که جنگ را حس کردم. از شهادت همسرانم ناراحت نیستم چون به این حقیقت رسیده ام که اول و آخر همه رفتن است، یکی 50 سال عمر می کند یکی 100 سال، درست این است که با عزت و نام نیک برود. شاید با منطق اقلیتی از جامعه انتخاب هایم نادرست بوده اما از نظر خودم اینطور نیست. من معتقدم شهدا برای دین و عقایدشان رفتند، برای ماهم که در کنارشان بودیم توفیقی بود که در دوران انقلاب و دفاع مقدس زندگی کنیم و عزیزانمان در راه وطن و عقاید از جانشان بگذرند. زمانی که همسر اولم را از دست دادم فکر می کردم من هم مرده ام، ولی اینطور نبود، زندگی در گذر است، بچه ها خیلی زود بزرگ شدند و شاکر خداوند هستم.

دفاع پرس: اگر در پایان سخن دیگری دارید بفرمایید.

اصفهانی: گاهی همسران شهدای مدافع حرم را که می بینم فکرم مشغول می شود. زمان دفاع مقدس همه در جو خوبی بودند ولی زندگی در شرایط امروز با تبلیغات منفی که وجود دارد بسیار سخت است.

انتهای پیام/ 141

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار