به گزارش خبرنگار ساجد، پاسدار شهید «محمدحسن ابراهیمی ورکیانی» متولد پنجم تیر سال ۱۳۴۱ در تهران بود که با شروع جنگ تحمیلی به جبهههای نبرد حق علیه باطل شتافت و سرانجام پنجم بهمن سال ۱۳۶۵ در عملیات «کربلای ۵» با سمت مسئول تعاون رزمی و عضو شورای فرماندهی قرارگاه نجف اشرف، در منطقه شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
این شهید والامقام زمانی که در جبههها حضور داشته، نامهای به همسر خود نگاشته است؛ نامهای کاملاً عاشقانه که نشاندهنده نمونهای از دل بریدن رزمندگان اسلام از همسر و فرزندانشان برای اعزام به جبهههاست.
متن نامه شهید «محمدحسن ابراهیمی ورکیانی» به همسرش
«بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوند قادر متعال که این روزها مردم ایران را شامل الطاف خود نموده است و با سلام به آقا امام زمان (علیهالسلام) و درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی و با امید به پیروزی نهایی رزمندگان اسلام و درخواست صبر و اجر جزیل برای خانوادههای شهدا و مفقودین و اسرا و خانوادههایی که فرزندان یا شوهرانشان یا برادرانشان در جبهه هستند؛ بالاخص شما همسر عزیزم که خداوند را به مقربان درگاهش قسم میدهم که رزمندگان را هرچه زودتر به پیروزی نهایی برساند و رزمندگان را صحیح و سالم به خانههایشان برگرداند.
خدمت همسر عزیز و خوبم فاطمه خانم! سلام عرض میکنم و امیدوارم که حالت خوب و سرحال باشی و کسالتی نداشته باشی.
باری اگر از احوال اینجانب همسر خود خواسته باشی، بهحمدالله سلامتی برقرار است و به دعاگویی مشغولم.
فاطمه جان! حالت چطوره خوب هستی؟ انشاءالله که از دست من راضی هستی. فاطمه جان! «محمد مهدی» و «محمد محسن» چطورند؟ حالشان خوب هست؟ میدانم که دو طفل شما را خیلی اذیت میکنند؛ ولی از یک طرف اینقدر شیرین و با حال هستند که اذیتهایشان را از یاد میبری.
میدانم که الان محمد محسن خیلی شیرین و خوشمزه شده و شما به جای من لذت ببر. فاطمه جان! به جای آقا، محمد مهدی و آقا محمد محسن را ببوس. مجدداً خدمت همسر عزیزم و جانم که خیلی دوست دارم سلام میرسانم.
فاطمه جان! خیلی دلم برایت تنگ شده و انشاءالله اگر خدا خواست، دیدارم تازه گردد. فاطمه جان! خیلی دوستت دارم و هر موقع که میشنیدم باختران بمباران شده، خیلی ناراحت بودم و به فکر شما و بچهها؛ ولی متأسفانه بنده به تلفن دسترسی نداشتم که زنگ بزنم.
فاطمه جان! اگر دلت خواست و وقت کردی نامه برایم بنویس. خدمت آقا شیخ غلامحسن و عمهی خوبم و زهرا خانم که حتماً.
محمد مهدی و محسن خیلی شما را اذیت میکنند، خلاصه باید ببخشید و انشاءالله که خداوند به شما اجر جزیل بدهد و اکبر آقا و معصومه خانم و انسیه و مرضیه سلام میرسانم.
خدمت مادر عزیزم و فاطمه خواهر عزیزم و علی برادرم و اعظم، سلام میرسانم. خدمت تمام خویشان و دوستان سلام میرسانم.
مجدداً خدمت همسر عزیزم و مهربانم سلام عرض میکنم و امیدوارم که حالت خوب باشد. فاطمه جان! هماکنون که این نامه را مینویسم، ساعت ۱۱:۱۵ روز جمعه ۱۳۶۵/۱۱/۳ میباشد. فاطمه جان! شما نزد خداوند جایگاه خوبی داری؛ خواهشمند دعا برای طول عمر رهبر انقلاب و پیروزی رزمندگان اسلام کن.
فاطمه جان! اگر انشاءالله نامه خواستی بنویسی، از محمد مهدی و محمد محسن برایم بنویس که چکار میکنند و حالشان چطور است. فاطمه جان! خیلی باید ببخشی که سرت را درد آوردم. فاطمه جان! اگر نمیخندی، من میخواستم تمام ورق را پُر کنم از این جمله فاطمه جان دوستت دارم، دوستت دارم، عاشقتم!
فاطمه جان خداحافظ»