به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، همسر شهید «محمد عبادیان» معاون پشتیبانی و تدارکات لشکر 27 محمد رسول الله (ص) اظهار داشت: انقلاب ما با همه بی تجربگی ها درخت تنومند 40 ساله ای شده و در حال میوه دادن است که ثمره آن را جوانان ما باید استفاده کنند و بهره ببرند.
وی با اشاره به 40 سال استقامت مردم گفت: از دوران دفاع مقدس تا به امروز یک چیز در بین همه مشترک بود که ما را به اینجا رساند و آن عشق به اسلام است. عشقِ جوان بی تجربه ای که هیچ آموزشی ندیده بودند اما مسوولیت های سنگین بر عهده گرفتند، عشقی که خدا آن را داد. این عشق امروز نیز وجود دارد. هیچ وقت نباید مسوولیت انقلاب اسلامی را از دوش خود برداریم و فکر کنیم کار ما تمام شده است.
همسر شهید عبادیان با اشاره به دوران دفاع مقدس و حضور خانواده های فرماندهان و رزمندگان دفاع در صحنه جنگ گفت: روزهای سختی را ما گذراندیم و امروز باید انقلابمان را حفظ کنیم. نباید فکر کنیم دفاع از انقلاب، عشق به اسلام و ولایت تمام شدنی است، تا زنده هستیم و تا آخرین نفس در راه انقلاب قدم برمی داریم. شهدای خیلی عزیزی در این راه دادیم که خون آنها درخت انقلاب را تنومند کرد.
وی در خاطره ای گفت: سال 61 که به منطقه رفتیم عید بود حاج آقا من را گذاشت و به منطقه رفت. من و همسر چند تن دیگر از فرماندهان شهید و خانم های جهادی در شهرکی در نزدیک شوش مستقر بودیم و قرار بود در اتاق های گلی زندگی کنیم. چند ساعت مانده به سال تحویل بود، چند پتو، بشقاب و قاشق تنها وسایل زندگی بود. بعد چند دقیقه از رفتن حاج آقا دیدم ایشان دوباره برگشت، گفتم چه شده؟ گفت بین راه فکر کردم هر سال زمان تحویل سال در حرم هستید و چقدر الان برایتان سخت است که تنها شدید، آمدم شما را به شوش حرم دانیال نبی ببرم. همه خانم ها سوار ماشین شدیم و به مرقد دانیال نبی رفتیم.
همسر فرمانده شهید دفاع مقدس تصریح کرد: روزهایی که در پیش داشتیم مملو از خبر جنگ و شهید و دعاها و توسل های ما بود. همه این ها پایه های ایمانی ما را محکم می کرد. بهترین روزهای زندگی من همان روزها بود. تمام سختی ها شیرین بود چون بر دوش خود تکلیف احساس می کردیم و امام می فرمود باید تکلیمان را بدون در نظر داشتن نتیجه انجام بدهیم. گاهی می بینم چقدر آن زمان در تحمل سختی ها شجاع بودیم.
وی تصریح کرد: در کنار همسران شهدا و فرماندهان زندگی های ساده ای داشتیم. شهید ورامینی هر زمان برای دیدار با خانواده خود به ساختمانی که همسران رزمنده ها در آن مستقر بودند می آمد به همه خانه ها سر می زد تا اگر چیزی احتیاج دارند تهیه کند. یکبار یکی از رزمنده ها به ساختمان آمد و برای همه خانواده ها وسیله خرید و به منطقه رفت، سه روز بعد خبر شهادتش را دادند. همه مردها اینطور بودند، آن ها 2 تکلیف را همیشه روی دوش خود احساس می کردند اول جنگ و دوم خانواده.
همسر شهید عبادیان در خاطره دیگری از روزهای جنگ و زندگی در کنار دیگر همسران رزمنده گفت: یکبار یکی از خانم ها داد زد که مدرسه بچه ها را زدند. کارمان را رها کردیم و به سمت مدرسه رفتیم که دیدیم مدرسه ای دیگر را موشک باران کردند و چند نفر از بچه ها به شهادت رسیدند. موقع دنیا آمدن دخترم فاطمه حاج آقای ما در «دوکوهه» بود و خانم ربانی زحمت من را کشید. مادرم سه روز در راه بود تا به منطقه ای که در آن زندگی می کردیم برسد. مادرم به عبادیان اصرار می کرد که دخترم را راه دور نبرید، حداقل بعد از زایمان او را ببرید، محمد جواب داد دخترتان خودش می خواهد همراه من باشد. به واقع هم همینطور بود. امیدوارم خداوند کمک کند تا این صبر همراه با استقامت را در خود نگه داریم و جوانان ما نیز اینگونه باشند.
شهید «محمد عبادیان» از فرماندهان دفاع مقدس و جانشین پشتیبانی و تدارکات لشکر 27 محمد رسول الله (ص) در دوران دفاع مقدس بود که در دی ماه سال 65 در جریان عملیات کربلای 5 به شهادت رسید.
انتهای پیام/ 141