معرفی کتاب؛

«رد خون روی برف»

کد خبر: ۳۳۳۴۵۶
تاریخ انتشار: ۰۳ اسفند ۱۳۹۷ - ۰۲:۲۰ - 22February 2019

«رد خون روی برف»به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، کتاب «رد خون روی برف» با عنوان فرعی «توی برف بزرگ شو دخترم» چهارمین جلد از مجموعه «از چشم‌ها» است که به زندگی شهید «محمود کاوه» است که از زبان همسر، پدر و مادر، فرزند، خواهرها، خواهرزاده‌ها، استاد و همرزمان و فرماندهان شهید پرداخته است.

کتاب حاضر در هفت فصل تنظیم شده و هر فصل به بخشی از زندگی شهید کاوه پرداخته و ابعاد مختلفی از این شهید را به مخاطب معرفی کرده است.

محمود کاوه از فرماندهان سپاه پاسداران ایران در جنگ ایران و عراق بود. وی در بدو تشکیل سپاه به عضویت سپاه مشهد درآمد و در ۲۲ سالگی به فرماندهی تیپ ۱۵۵ ویژه شهدا در غرب کشور که بعد‌ها به لشکر ارتقا یافت منصوب شد. وی در شهریور ماه ۱۳۶۵ و در حین عملیات کربلای ۲ شهید شد.

کاوه یکی از جوانترین فرماندهان دوران دفاع مقدس است روزی که جنگ آغاز شد او یک جوان ۱۹ ساله بود، اما سه سال بعد فرماندهی تیپ ویژه شهدا را بر عهده گرفت. تیپی که از کلیدی‌ترین یگان‌های سپاه بود. موفقیت‌ها و انجام عملیات خارق‌العاده توسط این تیپ با فرماندهی کاوه باعث شد که به لشکر ویژه ارتقاء یابد. کاوه در ۱۰ شهریور ۱۳۶۵ در منطقه عمومی حاج عمران بر روی قله ۲۵۱۹ حاج‌عمران بر اثر اصابت ترکش نارنجک و درسن ۲۵ سالگی به شهادت رسید.

قسمتی از متن کتاب:

«نارنجک آمد افتاد کنار کاوه منفجر شد. اگر صداش نمی‌زدم، به اسم، آن ده دوازده تا ترکش‌های نارنجک نمی‌آمدند بنشینند به سر و گردنش بیندازندش.

روی قله ۲۵۱۹ بودیم، توی کانال، و روز بود. هفت تیپ از عراقی‌ها حمله کردند بیایند قله را ازمان بگیرند.

کاوه گفت: بنشینید کف کانال.

از چشم‌هامان خوانده بود ترسیده‌ایم می‌خواهیم بلند شویم شلیک کنیم.

گفت: تا نگفته‌ام حق ندارید.

اولین بار بود که توی کوه می‌جنگیدیم. پاتک‌های عراقی را فقط با تانک دیده بودم نه با نفر و روی صخره‌ها و کوه. مضطرب بودم. هی بلند می‌شدم عراقی‌ها را نگاه می‌کردم، با سکوتم به کاوه التماس می‌کردم بگذارد شلیک کنیم.

می‌گفت: بگذار بیایند نزدیک‌تر.

دست و پام شل شده بود. اسلحه‌ام داشت از دست می‌افتاد. عراقی‌ها رسیده بودند به شش متری‌مان.
- حالا.

انگشت‌هامان تا گلوله آخر روی اسلحه‌هامان ماند. نگذاشتیم آن‌ها که نزدیک‌مان بودند زنده بمانند. من از ذوقم همه‌اش به اسم صدا می‌زدم می‌گفتم: این معجزه‌ست.
خنده هم می‌کردم.

غافل از اینکه یکی از زخمی‌هاشان شنیده بود چی گفته‌ام. ضان نارنجکش را کشیده انداخته توی کانال، نارنجک به کاوه نزدیک‌تر بود تا من. منفجر که شد رفتم دیدم سر و گردنش پر از ترکش و خون ست. ده دوازده تایی ترکش خورده بود.
دستم را گرفت و گفت: جان تو جان این قله، برازنده وای به حالت اگر از دستش بدهی.
گفتم: خاطرت جمع. تا برازنده زنده‌ست جرأت نمی‌کنند یک قدم هم بیایند جلو.

گذاشتندش روی برانکارد ببرندش.

عراقی‌ها می‌خواستند بلند شوند بیایند جلو بزنندمان.

برگشتم به راهی نگاه کردم که می‌دانستم کاوه و بچه‌ها از آن جا رفته‌اند.

گفتم: یادم رفت بش بگویم من بار اول است توی کوه می‌جنگم.

انگشتم روی ماشه بود می‌لرزید.»

«رد خون روی برف، یا توی برف بزرگ شو دخترم (کتاب محمود کاوه)» در ۲۹۹ صفحه مصور به کوشش «فرهاد خضری» تدوین و توسط نشر «روایت فتح» در ۲ هزار و ۲۰۰ نسخه منتشر شده است.

انتهای پیام/ 161

نظر شما
پربیننده ها