به گزارش خبرنگار ساجد، پاسدار شهید «مرتضی عباسی مقانکی» در تاریخ ۱۶ شهریور ۱۳۴۴ در تهران چشم به جهان گشود. وی همواره در تظاهرات و راهپیماییها علیه رژیم پهلوی شرکت میکرد. مرتضی با آغاز جنگ تحمیلی عازم جبهه حق علیه باطل شد و سرانجام ۲۲ بهمن ۱۳۶۴ در عملیات والفجر ۸ به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
تصاویر دستنوشته پاسدار شهید «مرتضی عباسی مقانکی»
در ادامه دستنوشتهای را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است، میخوانید:
«... یادم میآید که در چادر من در حال خواندن زیارت عاشورا بودم، که بچهها جمع شدند و خلاصه خداوند نظری کرد و یک دفعه حال عجیبی در مجلس پیدا شد، الحمد الله، ساعت ۹ شب بود که دیدیم گفتند مراسم رفتن منحل شد و امشب حرکت نمیکنیم در ضمن من و حاج آقا جوکار و بچههای مخابرات با یکدیگر صیغه برادری خوانده بودم.
دو شب بعد ما را حرکت دادند و بردند به قرارگاه تاکتیکی شب را در آن جا گذراندیم و فردای آن برادر لشگری نقشه منطقه را برای ما توجیه نمودند و عصر همان روز با ماشین انتقال پیدا کردیم به اوایل خط من و نقدهای و درخشان و یوسفی و الوندی با هم بودیم و بیسیمچی گردان بودیم با برادر تندسته پیاده حرکت کردیم.
در یک جا متوقف شدیم و ساعت ۷ بعد از ظهر حرکت کردیم از میان منطقه دشمن عبور کردیم، ناگهان مین منوری روشن شد و تیراندازی دشمن به طرف ما آغاز شد، اما از آنجایی که خداوند میخواست دشمن فکر کرد که اشتباه کرده است لذا تیراندازی را قطع کرد و چند قدم دیگر که حرکت کردیم صدای انفجار بلند شد.
آنتن و گوشی بیسیم من نیز کنده شد مسئول گردان برادر تندسته زخمی شد، برادر فحتی به شهادت رسید چه نالهای میزد یادش گرامی باد، ترکش مین به شکم ایشان اصابت کرده بود و روده ایشان را پاره پاره کرده بود و بالاخره به شهادت رسید.
فوراً مسئول گردان را به یک طرف کشاندند و برادر لشگری گردان را جهت شرکت در عملیات به پیش بردند به جلو رفتیم تا اینکه میدان مین را رد نکرده بودیم که ناگهان صدای انفجار دیگر برادران تخریبچی به شهادت رسیدند.
الزاماً به دست چپ خودمان معبری توسط یک سری از برادرها باز شد و عبور کردیم در یک جا مستقر شدیم. برادر لشگری اعلام کرد که آر پی جی زن بیاد، ناگهان تمام و یا شاید نیمی از آر پی جی زنهای گردان آمدند و نوبت میگرفتند که تیراندازی کنند، آری در جهاد است که ایثار و اخلاص و مردانگی یک فرد مسلمان و مومن شکوفا میشود.
بالاخره یک آر پی جی ۷ در وسط سنگر کمین و سنگر کمین سقوط کرد به سمت جلو حرکت کردیم، یک سری پل از قبل توسط جهادسازندگی ساخته شده بود که از آنها برای رفتن به آن سمت کانال استفاده شود، اما ما ناگهان ...»
ادامه دارد...