به گزارش خبرنگار دفاعپرس از خرم آباد، «سیده زهرا موسوی» فرزند شهید «سید نورخدا موسوی» برای «فاطمه بیرانوند» فرزند شهید «جابر بیرانوند»، دلنوشتهای به شرح زیر نوشت:
ساعت عمر میگذرد و لحظهای میرسد که ناگاه میبینی چقدر زود دیر میشود و در عین ناباوری بهترین داراییات سهم آسمانها شده است.
به راستی دنیا چقدر کوچک و با این حال پر است از پیچ و خمی که دلیل امتحان هر روزمان شده است.
حال و هوای دل بیقرار دختری از دلتنگی پدر را تنها کسی میتواند درک کند که طعم دردش را چشیده باشد.
بار دیگر پدری با گوشه نگاه دخترش بدرقه منزل ابدی شد و برای همیشه دل دخترش را پر از دلتنگی لحظه هایش کرد.
سلام فاطمه جان
پیکر پاک پدرت را راهی آسمان کردی و انگار وداعت رنگ و بوی آشنایی برایم داشت.
نمیدانم لحظهها انگار پیش چشمانم حکایت رفتن پدر را داشت و دلم باز روانه روزهای جدایی شده بود و قلبم سخت شکسته بود.
میدانم ماجرای جدایی آن هم از پدر از هر معمایی برای دختر سختتر حل میشود.
ای کاش جوابی برای پاسخ به دلهای بیقرار دختران چشم انتظار وجود داشت تا کمی مرهم زخمهای دلشان باشد.
کاش یکبار دیگر لحظههای خوشِ بودنشان تکرار میشد و حتی چند دقیقهای بیشتر قدر بودنشان را میدانستیم.
چشم میدوزم به عکس مزار پدر و مدام در دلم میگویم تو حتی دل سنگ را هم نرم کردهای و بر صفحه وجودش نقش بستهای.
میبینی رفتهاند؛ اما انگار نشانههای بودنشان بیشتر از رفتنشان است.
این روزها شاید آسمان هم بهانه گیرشان شده بود و حالا سهمی از وجودشان را نصیب آن کردند و حالا ما باید از سهم لحظههای بودنشان بگذریم تا آسمان و آسمانیان هم از این سهم بینصیب نمانند.
این روزها سهم ما فقط افتخار است، افتخار به پدرانی که تنها متعلق به خودمان نیستند بلکه حالا یک ملت آنها را میشناسند و قدردان خوبیهایشان هستند.
ای کاش رهرو خوبی برایشان باشیم تا لبخند زییایشان مثل همیشه نصیب لحظههایمان باشد.
انتهای پیام/