گروه حماسه و جهاد دفاعپرس – شهربانو تقوی؛ بار دیگر آسمان ایثار که سرشار از کهکشانها و ستارههای پرفروغ ایثار و فداکاری است، ابرناک شده و در غم وفات بزرگ بانوی اسلام مادر حضرت عباس (ع) و از نمونههای کمنظیر از خودگذشتگی، اشک ریزان شده است تا زمین خشک را یادآور شود که با وجود گذر قرنها از واقعه مصیبت بار کربلا، اما راه امیرالمؤمنین و فرزندان برومندش (علیهم السلام) همچنان ادامه دارد و تا شیعه در این جهان خاکی نفس میکشد؛ دشمنان و کینه توزان بدانند که راه اسلام و مسلمانان آزاده همچنان ادامه دارد و اگر آن روز زینبها و ام البنینها شکوه از ظلم و جور میکردند؛ امروز هم متأسفانه شاهد شکلگیری مظاهر ظلم هستیم که مورد اخیر آن به شهادت رسیدن کودکان شیعه در کشورهای مختلف حتی در جوار حریم امن الهی و در کنار بارگاه پیامبر اکرم (ص) میباشد آن هم توسط کسانی که به دروغ خود را مسلمان و پیرو سیره نبوی (ص) مینامند؛ حال آنکه بویی از اسلام و حتی از انسانیت نبردهاند.
بانو ام البنین (س) که بود
فاطمه بنت حِزام مشهور به اُمّ البَنین، از همسران امام علی (ع) و از شخصیتهای محترم نزد شیعیان و مادر حضرت عباس، عبدالله، جعفر و عثمان بود که هر چهار فرزندش در روز عاشورا و تنها به خاطر لبیک یا حسین گفتن و دفاع از حریم اهل بیت (علیهم السلام) به شهادت رسیدند و این در حالی بود که مادر با آنها در کاروان کربلایی حسین (ع) حضور نداشت و وقتی که کاروان اسرا به مدینه بازگشت؛ شخصی خبر شهادت فرزندانش را برایش برد؛ اما او از سرنوشت امام حسین (ع) پرسید. ام البنین وقتی خبر شهادت چهار فرزندش و امام حسین (ع) را شنید، گفت: «ای کاش فرزندانم و تمامی آنچه در زمین است فدای حسین میشد و او زنده میماند.» (حسون، اعلام النساء، ۱۴۱۱ق، ص۴۹۶-۴۹۷؛ محلاتی، ریاحین الشریعه، ۱۳۶۴ش، ج۳، ص۲۹۳؛ ر. ک. دخیل، العباس، ۱۴۰۱ق، ص۱۸)
در وصف این بانوی بزرگ همین بس که عالمان شیعه شجاعت، فصاحت و علاقهام البنین به اهل بیت بهویژه امام حسین (ع) را ستوده و از او به نیکی و بزرگی یاد کردهاند. (دخیل، العباس (ع)، ۱۴۰۱ق، ص۱۸) به گفته شهید ثانی و مقرم،ام البنین نسبت به خاندان پیامبر (ص)، محبت شدیدی داشته و خود را وقف خدمت به آنان کرده بود. اهل بیت نیز برای او احترام ویژهای قائل بودند و در روزهای عید، نزد او میرفتند. (ربانی خلخالی، ستاره درخشان مدینه حضرتام البنین، ۱۳۷۸ش، ص۷؛ الموسوی المقرم، قمر بنی هاشم، ۱۳۶۹ق، ص۱۸) باقر شریف قرشی نیز گفته است که در تاریخ زنی همچونام البنین دیده نشده که نسبت به فرزندان هووی خود محبتی خالصانه ورزد و آنان را بر فرزندان خویش مقدم بدارد. (شریف القرشی، العباس بن علی، ۱۳۸۶ش، ص۲۸)
پس عجیب نیست که این بانو در میان زنان ایرانی نیز از جایگاه ویژهای برخوردار است و ایشان برای برآورده شدن حاجات خود و همچنین برای بالا بردن نیروی شکیبایی و تحمل مصائب به او متوسل شده و سفرههای نذری به نام او برگزار میکنند. همچنین در برخی از مناطق شیعی سفرههایی با نام «سفره مادر حضرت ابوالفضل» یا «سفرهام البنین» مرسوم است. (بلوکباشی، «ام البنین در فرهنگ عامه»، ص۱۸۶-۱۸۸)
زکریا بدر الجابر کیست
هنوز کربلا زنده است و شمشیر در دست دشمنان خدا، نبی مکرم اسلام و اهل بیت میچرخد و خون میطلبد و این در حالی است که نزد فرزندان و میراثداران بیرق یزید فرقی نمیکند که در برابرشان میرلشگر عباس نام آور و علی اصغر شش ماهه باشد یا زکریا کودک شش ساله شیعهای از دیار پر از کفر و نفاق خود عربستان. آنهایی که به حقد و کینههای شکست جنگ بدر و حنین و ... هنوز میسوزند و در کفر و پلیدی وجودشان بویی از انسانیت به مشام نمیرسد بهر شکلی این دیو سیرتیشان را به ظهور بروز میرسانند و آنگاه که در مضان اتهام و کیفر قرار بگیرند با بهانه هایی، چون جنون، نقص عقل و روانی بودن عاملین این گونه اقدامات ددمنشانه، سعی در تطهیر امور و بیگناه جلوه دادن خود میکنند؟
مدینه هنوز صدای نالههای بازماندگان شهدای کربلا را میشنید که صدایی غمزده و تازه نیز به گوش آزاداندیشان عربستان از شرق عربستان تا مدینه رسید که خبر از وقوع جنایتی دیگر میداد. مگر چه شده که نه تنها شیعیان آن کشور بلکه همه مسلمانان و آزادگان جهان به مصیبتی که واقع شده بود واکنش نشان داده و انزجارشان را از طریق دولتها و یا با ارسال پیامهایشان به گوش ناشنوای سرمداران رژیم آل سعود رسانده و خواهان شناسایی قاتل و جزئیات این جنایت وحشیانه شدند.
اصل جریان چه بود
تیتری که آن روز شوم در کوتاهترین زمان در رأس همه خبرهای روز قرار گرفت این بود:
«زکریا بدر الجابر» پسری شش ساله از فرزندان روستای «الشُعْبه» که با مادرش به قصد زیارت مسجد پیامبر (ص) عازم مدینه النبی (ص) شده بود؛ تنها به خاطر آنکه هنگام سوار شدن به تاکسی گفته بود: «بسم الله الرحمن الرحیم توکلنا علی الله، اللهم صل علی محمد و اله»، سرش به دست راننده ملعون همان تاکسی- که یکی از جنایت کاران فرقه گرای وهابی بود- بریده شد و دیگر صدایش را کسی نشنید.
این واقعه تلخی بود که با وجود پیگیریهای فراوان اصحاب رسانه و به دلیل خفقان شدید امنیتی مسئولین رژیم سفاک آل سعود، هنوز جزئیات دقیق آن مشخص نشده است؛ اما در اصل وقوع این قضیه تردیدی نیست و جهانیان همچنانکه منتظر شفاف شدن اقدامات سفاکانه این رژیم در یمن و سوریه و .. و نیز در رابطه با جریان قتل آقای جمال خاشقچی و... هستند؛ تلاش میکنند تا پاسخی برای سؤال" بأی ذنب قتل" این کودک معصوم بیابند.
بنابر اصلیترین روایت این حادثه تلخ که به نقل از خاله این کودک مطرح شده است چنین روایت شده که زکریا همراه مادرش به قصد مدینه عزم سفر کرده بودند تا به زیارت مسجد پیامبر (ص) بروند. هنگامی که آنها به مدینه رسیدند، از ایستگاه تاکسی، یک خودرو اجاره کردند. راننده تاکسی در جاده فریاد الله اکبر و «لااله الا الله» سر میداد. در بین راه، زکریا احساس تشنگی کرد و از مادرش آب خواست. مادر از راننده خواست جلوی یک فروشگاه توقف کند. نخست مادر از خودرو پیاده شد و سپس طفل معصومش را با خودش پیاده کرد اندکی بعد راننده پشت سر آنها از خودرو پیاده شد و چاقو کشید. مادر نمیدانست که هدف راننده زکریاست تا اینکه آن خبیث ناگهان زکریا را روی زمین خواباند و در حالی که فریاد الله اکبر سرمی داد، پسربچه را در مقابل دیدگان مادر سر برید. سپس مادر زکریا او را در حالی که در خون خودش میغلتید، بغل کرد و فرد جنایت کار پشت سر مادر حرکت میکرد و با حالتی جنون آمیز و سرمست از عملش، نعره کشان از او میپرسید: «پسرت مرده است یا هنوز نمرده!» که مادر پس از چند دقیقه بهت، اشک و از شدت حادثه، بیهوش شده و به کما رفت.
ابعاد فاجعه
این رخداد غیرانسانی از چند لحاظ قابل تأمل است:
این جنایت هولناک که در یک مکان عمومی و در انظار مردم رخ داد، ناامنی و ضعف امنیت موجود در این کشور را رسوا میکند.
بدون شک رژیم سعودی مسئول حالت فرقه گرایانه، روحیه داعشی و فکر وهابی است که البته مردم به دلیل حمایت این اندیشه از اقدامات فرقه گرایانه و تحریک آمیز علیه شیعیان، صوفیها و تمامی مخالفان اندیشه وهابیت- که عقیده رسمی رژیم آل سعود هم هست- آن را تأیید نکرده و نشانه مسلم افراط و تفریطی میدانند که سرشار از جهل و ددمنشی است.
با وجود تلاش همه جانبه مسئولین آل سعود مبنی بر روانی بودن جانی این جنایت هولناک، اما براساس روایات و قرائن از یک سو و اشتغال این ملعون بعنوان راننده تاکسی از سوی دیگر عملا تناقض فاحشی بین ادعاها و واقعیت که همان خباثت طبع و تعمدی بودن این اقدام میباشد را نشان میدهد به طوری که فعالان و حقوقدانان از داخل عربستان و نیز خارج آن، ضمن نقد و تقبیح این حمایت دولتی از عامل جنایت بر این امر تأکید ورزیدهاند که این اولین باری نیست که دادستان سعودی، قاتلی را به بیمارستان روانی ارجاع میدهد. همانند چنین جنایتی با قاتل شهید باقر اسماعیل که چندی پیش به ضرب گلوله کشته شد نیز رخ داد و این در حالی بود که دادستانی ادعای روانی بودن قاتل شهید مذکور را مطرح کرده بود و باز این سؤال را تازه کرد که چرا درباره هر قاتل تکفیری گفته میشود بیمار روانی است؟ (به نقل از سخنان "علی آل غراش" فعال سعودی با اندکی تعدیل در ترجمه موجود)
شیعیان در سرزمین عربستان با محدودیتها و تهدیدات مالی و جانی زیادی روبرو هستند؛ ولی با این وجود همچنان بر عهدشان با اهل بیت (ع) استوار هستند که گرچه مایه فخر و مباهات شیعیان است، اما مسئولیت بیشتری را برای دیگر شیعیان و به شکل خاص در خاستگاه ولایتمداری علوی (ع)، ایران اسلامی این تکلیف سنگینتر احساس میشود که به انحای مختلف سیاسی، فرهنگی و اجتماعی و با همدلی و همراهی نخبگان، فرهیختگان و اصحاب رسانه این اقدام شنیع و موارد مشابه آن به چالش کشیده شود تا تصویری شفاف از حقایقی که در ورای تفکر پوسیده و سراسر خشونت وهابیت موجود است را در برابر دیدگان جهانیان به عرضه درآورند.
کلام آخر
ذکری که بعنوان آخرین گفتههای زکریا بر لبانش نقش بست، نشانگر ظرفیت تربیت ناب اسلامی و تأثیرات آموزههای تربیتی والدین بویژه مادر اوست که با خود بار دیگر اهمیت این نکته را یادآور میشود که تربیت درست فرزندان امروز موجب بالندگی آنها در فردای جامعه ایشان خواهد بود و چه تربیتی برتر از سیره تربیتی اهل بیت که میتواند در هر عصر و مصری سازنده و پویا باشد
شکل گیری این وقایع تلخ و ناگوار بار دیگر بر این امر صحه میگذارند که اگر سال ۶۰ هجری واقعه کربلا شکل گرفت و دستان ناپاک بنی امیه به خون اهل بیت (ع) آلوده شد؛ امروز هم فرزندان ناپاک همان یزیدی ها، تشنه خون محبین اهل بیت (ع) از بزرگ تا کوچک و مرد و زن هستند و این یعنی آنکه جهاد، ایثار و تلاش همچنان ادامه دارد تا آنگاه که پرچم حکومت اسلامی راستین به دست آخرین سفیر ولایت مهدی موعود (عج) سپرده و جهان به آرامش و استقرار دست یابد.
به امید آن روز
انتهای پیام/ 131