به گزارش خبرنگار دفاعپرس از یزد، «فاطمه سیفالدین» در دلنوشتهای در سرزمین شلمچه با شهدا سخن گفته است.
وی در این دلنوشته آورده است: سلام بر کبوتران بیبال و پر، سلام بر لالههای بینام و نشان، سلام بر پیکران بیسر و سلام بر سران بی پیکر.
نمیدانم اسم این سفر را چه بگذارم؛ سفر روحانی یا معنوی؟
محبت از عشق بود یا از جان؟ آنها که رفته بودند و جان خود را فدا کرده بودند، عاشق بودند یا مجبور؟ اجبار نه از طرف خانوادههایشان بلکه چون پای میهن شان در میان بود. گاهی میگویم شاگرد بودند آری! آنها شاگردان مکتب امام حسین (ع) بودند و گاهی می گویم معلم بودند و درسشان شهادت بود.
و حالا من فقط یک کلام می توانم بگویم؛ شهدا، شرمندهایم!
شرمندهایم که گوشمان را با صدای موسیقی بیگانگان پر کردیم و نشنیدیم صدای گریه فرزندانتان را.
شرمندهایم که عینک بیتفاوتی به چشمانمان نهادیم و ندیدیم انتظارهای مادرانتان را برای دیدن حتی دوباره پلاکهایتان. شرمندهایم از اینکه ذهن کوچک خود را در اختیار افکار بیهوده و نادرست زندگیهای آنی و دنیا قرار دادیم و نفهمیدم آه و نالههای پدرانشان را، شرمندهایم از اینکه قدردانتان نبودم.
ولی حالا سعی در جبران داریم؛ تصمیم گرفتهایم قسمتی از وصیتنامه شما را عملی کنم یعنی نمازهایمان را اول وقت بخوانیم، اسلاممان را حفظ کنیم، صداقت پیشه کنیم و حرمت خونتان را پاس بداریم.
از شما هم می خواهیم کمکمان کنید که در خوب و بد دنیا گم نشویم، در این دنیای فانی و زودگذر که به سرغت رعد و برق میگذرد؛ کمکمان کنید.
در آخر و به رسم ادب سلام میکنیم به سرور و سالار شهیدان امام حسین (ع)؛ السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (ع) و دلم را خوش میکنیم به مستحبی که جوابش واجب است.
انتهای پیام/