به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاعپرس، روایت روزهای سخت و شکنجههای طاقت فرسای رژیم بعث در اردوگاههای اسرای ایرانی روایت فصل دردناک اسارت است. بیشتر اسرا نوجوانان و جوانانی بودند که برای دفاع از کشور به جبهه رفته و حالا در چنگال دشمن گیر افتاده بودند. افسران رژیم بعث برخلاف قوانین صلیب سرخ جهانی، شکنجههایی را بر اسرا تحمیل میکردند. این فشارها به جهت شکستن مقاومت اسرا بود. نیروهای بعثی سعی میکردند که آثار جراحت بر بدن اسرا به گونهای باشد که صلیب سرخ متوجه این جریان نشود، اما پس از آزادی اسرا، این خسارتهای جانی رسوایی برای رژیم بعث به راه انداخت که در تاریخ اسارت نوشتند. سالهای بعد از آزادی اسرا، برخی نویسندگان خاطرات اسرا را به رشته قلم درآوردند و آثار ماندگاری به چاپ رسید. یکی از این آثار، کتاب «حکایت زمستان» است که به ماجراهای مقاومت اسرا در اردوگاههای بعثی پرداخته است. در بخشی از این کتاب خاطرات آزاده «محمد ذاکری» به چاپ رسیده است که در ادامه میخوانید:
وقتی ما را اسیر کردند، سوار اتوبوسهایی کردند و به سمت بغداد بردند. وقتی رسیدیم، دیدیم از جلوی اتوبوسها تا جلوی سلول الرشید، ۲۰۰ نفر از سربازان عراقی در دو طرف مسیر عبور ما با انواع چوب، کابل و ... ایستادهاند و ما باید از این تونل عبور میکردیم. در آن تونل وحشی که درست کرده بودند، طوری بچهها را میزدند که به عنوان مثال، وقتی کابل به صورت یکی از بچهها پیچید، چشمش بیرون آمد. خیلیها همان جا شهید شدند. خصوصا زخمیها، آنها بچهها را به قصد کشت میزدند، اگر یکی از آنها میافتاد، آن قدر او را میزدند تا شهید میشد.
این تونل خیلی دردناک بود. با این وضع وارد بغداد شدیم و ما را داخل سلولهای تنگی که درون آن دچار خفگی شده بودیم، فرستادند. آنقدر جا تنگ بود که همه ایستاده بودند. سربازان عراقی به علت استفاده از مشروبات الکی، حالت عادیشان را از دست داده بودند، آمدند و یک پیرمرد بسیجی ۷۰ ساله را با خود بردند وسط محوطه و ریشهای را دانه دانه با دست کندند. یکی دیگر از اسرا را هم بردند بیرون و دور گردنش طنابی انداختند و زیر پایش حلبی گذاشتند. یک عراقی هم رفت بالای دیوار و سرطناب را گرفت تا او را دار بزنند. یکی از بچهها را هم وادار کردند که حلبی زیر پایش را بکشد. تا حلبی از زیر پای پیرمرد کنار زده شد، سرباز بالای دیوار که طناب دستش بود، نتوانست خود را کنترل کند و روی زمین پرت شد. به همین دلیل، آنها به بچهها حمله کردند و تا میتوانستند همه را کتک زدند. از بعد از ظهر آن روز تا فردا، که شروع کردند به تقسیم کردن اسرا به اردوگاههای مختلف انواع و اقسام شکنجهها را روی آنها پیاده کردند.
انتهای پیام/ 131