شهید قاسمی:

دوره شعار تمام شد، حالا وقت عمل است/ مواظب زیر دستان‌تان باشید

شهید قاسمی می گفت: شایسته نیست در حالی‌که بسیاری از مردم نان برای خوردن ندارند، درآمدتان را صرف اشرافی گری کنید.
کد خبر: ۳۳۶۱۳۸
تاریخ انتشار: ۰۸ فروردين ۱۳۹۸ - ۱۱:۲۰ - 28March 2019

گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: شهادت تجدید حیات اسلام در کالبد فرد و جامعه و احیای ارزش‌های اسلامی است. خون شهید مانند طوفانی است که کاخ ظلم و ستم را از بین برده و بصیرت و بینش را در کالبد جامعه می‌دمد. شهید زنده کننده تاریخ، تعریف کننده زندگی و تبدیل کننده ممات به حیات است. تنها شهدا هستند که عمر جاوید دارند و تا ابد از نعمت‌های الهی بهره مندند.

«ایمان به خدا»، «عشق به شهادت» و «مردمی بودن» مهم‌ترین عوامل پیروزی در طول هشت سال دفاع مقدس بودند، که ابهت دو قدرت شرق و غرب را نه تنها در نبرد، بلکه در تمامی صحنه‌ها شکستند. رزمندگان ما در طول جنگ تحمیلی «خواستن، توانستن است» را عملی کردند.

شهید «ناصر قاسمی» یکی از این شیرمردان است. وی که متولد ۱۳۳۸ در «زرقان» بود، در بیستمین روز از آذر ماه ۱۳۶۰ به آرزوی خود رسید. هرچند که عمر زندگی وی بسیار کوتاه بود؛ ولی سرشار از نکات آموزنده است. در ادامه خاطراتی از شهید ناصر قاسمی در کتاب «انتخاب عالی» را می‌خوانید.

معرفی کتاب ۱ ///////// دوره شعار تمام شد، حالا وقت عمل است

نا امید نشدن از رحمت خدا

هنگامی‌که تبلیغات علیه رژیم شاه به اوج خود رسید، رژیم با شدت بیشتری با نیرو‌های انقلاب برخورد می‌کرد، بعضی از بچه‌ها ناامید شدند و گفتند، «فایده‌ای ندارد!» تبلیغات ناصر و بچه‌ها به صورت تعلیق در آمده بود؛ اما ناصر گفت، «خداوند روزنه‌ای باز می‌کند، نباید ناامید باشیم.» خداوند می‌فرمایند، « جز گروه کافران ناامید نباشند»
پس از آرام شدن اوضاع، ناصر و بچه‌ها دوباره تبلیغات را به اوج خود رساندند.

راوی: دوست شهید

توصیه به دوستان برای بیان معارف اسلامی آگاهی مردم

ناصر همواره هنگامی‌که جلسه داشتیم یا در بیرون به دوستان تأکید می‌کرد، «تا جایی که می‌توانید مردم را راهنمایی کنید، بخاطر تبلیغات رژیم شاهنشاهی، بسیاری از مردم نسبت به اسلام و معصومین (ع) آگاهی لازم را ندارند.»

بعضی از دوستان گفتند، «مردم واکنش نشان می‌دهند» ناصر گفت، «پیامبر هم در آغاز بعثت با مقاومت بیشتر مردم روبرو بود، ولی خداوند به او کمک کرد. حق هیچ‌گاه شکست نمی‌خورد.» به فرموده حضرت علی (ع) «خدا از مردم نادان عهد نگرفت که بیاموزند، مگر آن که از دانایان عهد گرفت که آموزش دهند.»

راوی: دوست شهید

پرهیز از اختلاف

ما یک گروه تبلیغاتی بودیم که هر زمانی امام اعلامیه می‌دادند، به ناصر در پخش آن کمک می‌کردیم. دو نفر از بچه‌ها بخاطر مسئله کوچک با هم اختلاف پیدا کرده بودند. کار مثل همیشه به خوبی انجام نمی‌شد. ناصر از این موضوع خیلی ناراحت بود. بچه‌ها را جمع کرده، با آن‌ها حرف زد. «رژیم می‌خواهد ما را از اهداف‌مان دور سازد، بیش‌تر انقلاب‌ها به خاطر دو دستگی و خودخواهی به نتیجه نرسیده‌اند. همین اختلافات باعث می‌شود از اسلام و امام فاصله بگیریم»

پس از این صحبت‌ها بچه‌ها را با هم آشتی داد. از آن روز بچه‌ها با اتحاد بیش‌تری کار می‌کردند.

راوی: دوست شهید

نباید ما با شکم سیر بخوابیم‌

می‌خواستند عروسی ناصر را خیلی با شکوه برگزار کنند؛ اما ناصر راضی نشد. گفت، «نیمی از پول را که قرار است خرج عروسی شود، به فقرا بدهید و نیم دیگر را هم به جبهه کمک کنید. من خودم کمی پول برای ازدواجم جمع کرده‌ام.»

عروسی اش را خیلی ساده برگزار کرد. می‌گفت، «بعضی از مردم نانی برای خوردن ندارند، نباید ما با شکم سیر بخوابیم.»

راوی: خانواده شهید

معرفی کتاب ۱ ///////// دوره شعار تمام شد، حالا وقت عمل است

کارگری در پالایشگاه

تابستان بود، زیر آفتاب گرم و سوزان در پالایشگاه کار می‌کردیم، اگر تخم مرغ روی زمین می‌گذاشتیم، آب پز می‌شد.

سه، چهار نفر از بچه‌ها همیشه کارشان در سایه بود؛ ولی من و ناصر در آفتاب کار می‌کردیم. می‌خواستم اعتراض کنم؛ ولی هر بار ناصر مانع می‌شد، می‌گفت، «کار سخت اجرش بیشتر است، اجرت را ضایع نکن.»

راوی: دوست شهید

خواهرم حجابت را رعایت کن

با ناصر در خیابان قدم می‌زدیم. خانم بدحجابی از کنارمان رد شد. می‌خواستم به آن خانم اعتراض کنم؛ ولی ناصر مانع شد. روز بعد که به خیابان رفتیم، دوباره آن خانم را دیدیم. ناصر صدا زد، «خواهرم یک لحظه.» آن خانم ایستادند، ناصر رفت جلو و گفت، «خواهرم اگر از خانواده شما یک نفر فوت کند چقدر ناراحت می‌شوید؟» آن خانم گفت، «این چه سؤالی است؟ خانواده من از جانم عزیزتر هستند.» ناصر گفت، «خانواده‌ای بوده که سه پسر داشته، همه آن‌ها را تقدیم انقلاب کرده است تا دشمنان حجاب را از بین نبرند. همین حجاب باعث می‌شود تا شما در جامعه ایمن باشید.»

راوی: دوست شهید

خود را از خود بینی رها کنید

یکی از دوستان به فکر خواسته‌ها و منافع خویش بود و در جلسات سعی می‌کرد حرف‌های خودش را به کرسی بنشاند. کار‌های او تا جایی پیش رفت که ناصر ارتباطش را با او قطع کرد، می‌گفت، «خودبینی مانع درک دیگران است و همین صفت منفی سرچشمه بسیاری از لغزش‌هاست و به تدریج تیرگی‌ها و زشتی‌ها سراسر وجودش را فرا می‌گیرد. به فرموده امام علی (ع) هرکس از خود راضی باشد، عیب‌ها بر او چیره می‌شود.»

راوی: دوست شهید

بی توجهی به کالا‌های غربی

روزی با ناصر به شیراز رفتیم تا لباس بگیریم. من لباسی که مارک خارجی داشت انتخاب کردم؛ ولی ناصر از آن امتناع ورزید. گفتم، «این مارک ارزان‌تر است!»، ولی ناصر گفت، «نباید کالا‌های غربی را خرید که پولش به جیب سرمایه داران صهیونیست برود و با آن پول به فلسطینیان ظلم کنند.» ناصر بدون گرفتن لباس برگشت.

راوی: دوست شهید

معرفی کتاب ۱ ///////// دوره شعار تمام شد، حالا وقت عمل است

مواظب زیر دستان‌تان باشید

شهید روزی به خانه یکی از دوستانش می‌رود. وقتی وارد آن خانه می‌شود با مبل‌های جدید، پرده‌های رنگین و... روبرو می‌شود و به او می‌گوید، «فلانی، بهتر نبود پولت را در جای دیگر خرج می‌کردی؟ در حال حاضر که بسیاری از مردم نان برای خوردن ندارند، شایسته نیست شما پول‌هایتان را اینطور خرج کنید. شما اگر هر روز به سمت اشرافی گری حرکت کنید، وقتی دخل‌تان به خرج‌تان نرسید، شروع به طغیان می‌کنید و به زیر دستان ظلم می‌کنید.»

راوی: دوست شهید

بدی را نباید با بدی جواب داد

طی مدتی که ناصر در زندان بود، فردی از منافقین با او در یک مکان بود. این فرد هنگامی‌که ناصر نماز می‌خواند، به ناصر فحش و ناسزا‌ می‌داد، ناصر هم با کمال ادب با آن فرد برخورد می‌کرد.

یک مرتبه دوست ناصر خواست آن منافق را کتک بزند؛ ولی ناصر نگذاشت، می‌گفت، «بدی را نباید با بدی جواب داد. او فحش بدهد از من که چیزی کم نمی‌شود.»

بخاطر رفتار خوب ناصر در آن فرد دگرگونی ایجاد شد و به صف انقلابیون پیوست.

راوی: دوست شهید

دوره شعار تمام شد، حالا وقت عمل است

در آغاز پیروزی انقلاب با ناصر و چند نفر دیگر برای سازندگی به روستا‌ها می‌رفتیم. وی اگرچه دانشجوی مهندسی بود؛ ولی همچون یک کارگر عادی کار می‌کرد و هم‌زمان چندین کار را مدیریت می‌کرد. اسم و رسم برای وی مهم نبود. آن‌چه برای او اهمیت داشت، نیت خالص الهی و کار کامل و بی نقص بود و با هر کس که تظاهر و منیت می‌کرد، بسیار مخالف بود. از نظر اجتماعی به فکر مردم بیچاره بود و مشکلات مردم محروم را کاملا لمس کرده بود. همیشه می‌گفت، «دوره شعار تمام شد، حالا وقت عمل است.»

انتهای پیام/ ۷۱۱

نظر شما
پربیننده ها