معرفی کتاب؛

«راز آن ستاره»

کد خبر: ۳۳۶۱۵۸
تاریخ انتشار: ۱۴ فروردين ۱۳۹۸ - ۰۲:۳۱ - 03April 2019

«راز آن ستاره»به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، «راز آن ستاره، سرگذشت‌نامه رضا چراغی» در مجموعه‌ای تحت عنوان «بیست و هفت در 27» منتشر شده است که در 19 بخش به زندگی شهید رضا چراغی پرداخته شده است.

بچه‌ دروازه غار، عمو حسن، آشنایی با احمد، راه‌ خون، بانی گردان حمزه، رضا گم شد، مجسمه خونسردی، کورسویی از امید، هیچ چیز از خودم ندارم، معاون تیپ، خدا کند این کمبود‌ها قطعی باشند، شناسایی با پای لنگ، ارتفاعات مشرف به مندلی، فرمانده گزارش می‌دهد، سلام بر تو دلاور که هفت‌سین سپاسی، معاون سپاه 11 قدر، تا به حال درباره شهادت فکر کرده‌ای؟!، والفجر یک؛ آخرین نبرد و راز آن ستاره عنوان‌ فصل‌های این کتاب است.

نویسنده در مقدمه کتاب خود آورده است:

«مولف در جریان نگارش راز آن ستاره سعی کرده است تا گوشه‌هایی از زندگی سراسر حادثه و حماسه سردار شهید رضا چراغی را مورد واکاوی و تحقیق قرار دهد. معمولا در تدوین چنین سرگذشت‌نامه‌هایی، مشکل اساسی، کمبود منابع آرشیوی معتبر و قابل استناد و در دسترس نبودن راویان می‌باشد.

من نیز، مبتلا به همین معضل، هنگامی که خواستم پژوهش و تدوین زندگی‌نامه‌ی شهید چراغی را آغاز کنم، از بررسی‌های اولیه‌ی اسناد و مدارک چنین استنباط کردم که این‌بار هم، با یک آدم کاملا ناشناخته‌ای مواجه هستم که گویا هیچ اثری از خود در بایگانی‌های جنگ بر جای نگذاشته است. لیکن در پی اندکی کار تحقیقاتی، به منابع و اطلاعات ذی‌قیمتی دسترسی یافتم که حاصل قرار دادن داده‌های موجودشان در کنار هم، کتابی شد که هم‌اینک در قاب چشمان شما قرار گرفته است.»

«راز آستاره» با شرح روایتی از 25 فروردین 1362 در منطقه فکه‌ی شمالی آغاز می‌شود؛ همان زمان که رضا چراغی به شهادت رسید. پس از آن‌که نویسنده صحنه بعد از شهادت وی را به تصویر می‌کشد، ماجرای تولد و نام‌گذاری او را به میان می‌آورد و در خلال آن سوابق خانوادگی، اجتماعی و رزمی رضا چراغی را از زبان برادر، پدر، همسر، دوستان و هم‌رزمان آن شهید بیان می‌کند.

قسمتی از متن کتاب:

«رضا پسر با غیرتی بود و همین غیرتش، به او اجازه نمی‌داد، متکی به پول تو جیبی آقاجون باشد. همه‌ی پسر‌های خانواده‌ ‌ما به تعبیر امروزی‌ها؛ «فرزند کار» بودند و شغل آن‌ها کفاشی بود. چه این‌که برادرمان صفی‌الله، در چهار‌راه گلوبندک، کوجه سید علی، پاساژ مینوی، یک مغازه کفاشی داشت و رضا روز ها در همان مغازه کار می‌کرد و شب‌ها در مدارس شبانه درس می‌خواند. دروه ابتدایی، مطابق نظام آموزشی قدیم، به مدرسه شیخ العراقین بیات در محله خانی آباد رفت و متوسطه را در دبیرستان شبانه مروی خیابان ناصر خسرو به پایان رساند و دیپلم گرفت.

در دوران نوجوانی، دو سه رفیق بچه محل پیدا کرد که عجیب با آن‌ها مانوس بود. یکی سید محمد‌رضا دستواره بود، دیگری نصر‌ت‌الله قریب و نفر سوم، اکبر فرزیناز حیث تفریحات شخصی و گذران اوقات فراغت، خیلی دقیق و ملاحظه‌کار بود. اوقات فراقتش را، اگر در خانه بود، کتاب و روزنامه می‌خواند و اخبار اوضاع سیاسی مملکت را با دقت پیگیری می‌کرد. گاه و بی‌گاه با من که داداش کوچیکه بودم گل کوچک بازی می‌کرد و خیلی هوای مرا داشت. با هم رفیق بودیم.

در لباس پوشیدن، جوان بسیار خوش پوشی بود. منتهی سبک لباس پوشیدنش جلف نبود. اگر می‌خواست با رفقایش برای گردش و تفریح بیرون برود، لباس اسپرت می‌پوشید، شلوار بلوجین و پیراهن و کفش کتانی. هر وقت هم به مهمانی یا محفلی رسمی دعوت می‌شد کت و شلوار به تن می‌کرد. یکی از تفریحات مورد علاقه‌اش، ورزش بیلیارد بود و الحق در این بازی کمتر کسی حریف او می‌شد. با آن که جوان‌های آن دوره بیشتر با هدف برد و باخت به این ورزش رومی‌آوردند ولی رضا صرفا برای تفریح بازی می‌کرد.

یادم هست برای بازی با دوستانش به باشگاه بیلیارد در چهار راه نادری می‌رفت و یکبار از او پرسیدم: تو که هدفت برد و باخت نیست پس برای چی به آن باشگاه می‌روی؟

گفت: فقط برای اینکه روی یک عده بچه قرتی خرپول را کم کنم به آنجا می‌روم.»

«راز آن ستاره، سرگذشت‌نامه شهید رضا چراغی» در 168 صفحه مصور به کوشش «گلعلی بابایی» به نگارش درآمده و توسط نشر «صاعقه» در 2 هزار و 200 نسخه منتشر شده است.

انتهای پیام/ 161

نظر شما
پربیننده ها