گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس ـ رسول حسنی؛ انقلاب اسلامی ایران با وجود ناملایمات و دشمنیهایی که از سر گذارنده علی رغم تحریمها و تهدیدها و ضربات پیدرپی بدخواهان خود، وارد دهه پنجم حیاتش شد.
حضور بینظیر مردم در 22 بهمن 97 ثابت کرد که انقلاب با مردم و مردم با انقلاب همراه هستند. رهبر معظم انقلاب با تقدیر از این پایمردی و پایبندی مردم، بیانیه گام دوم انقلاب را صادر فرمودند که به نوعی نقشه راه سالهای پیش رو برای پشبرد انقلاب است.
مطالعه، تفحص، تبیین و تشریح این بیانیه مهمترین وظیفه جامعه فرهنگی است تا مسیر پیش رو را با قدرت بیشتر و با گامهایی پرصلابتتر برداریم. در سلسله یادداشتهای «گام دوم انقلاب» سعی میشود مطالبات رهبر معظم انقلاب با محوریت بیانیه فوق و با نگاه فرهنگی مورد بررسی قرار گیرد که قسمت دوم آن را در ادامه میخوانید.
صدای شکستن استخوانهای امپریالیزم
رهبر معظم انقلاب در ادامه بیانیه گام دوم انقلاب نکته بسیار مهمی را مطرح میکنند که بسیار قابل تامل است. معظمله با اشاره به سیر انقلاب در فضای سیاسی جهان در رژیم پهلوی و تحقق نهضت الهی امام خمینی (ره) و تقابل آن با جهان دوقطبی دهه هفتم قرن بیستم، بیان داشتند که انقلاب اسلامی ایران درحالی شکل گرفت که شوروی و آمریکا به عنوان دو قطب و ابر قدرت تقریبا اغلب مناسبات سیاسی جهان را تعیین و جهت دهی میکردند؛ انقلاب اسلامی ایران در چنین وضعی اعلام وجود کرد و به پیروزی رسید.
انقلابی مردم ایران توجه اندیشمندانی چون «میشل فوکو»، «ژاک دریدا»، «ادوارد سعید»، «رابرت یانگ» و« ژان لویتار» به خود جلب کرد. این متفکران به انقلاب و مباحث سیاسی با نگرش پست مدرنیستی مینگریستند و از این رو انقلاب اسلامی ایران به عقیده آنها انقلابی پست مدرنیستی است. انقلاب اسلامی ایران سعی داشت تمرکز قدرت سیاسی در جهان را از بین برده و ملتها را در راس مناسبات جهان قرار دهد نه دولتها را.
در فضای ملتهب جنگ سرد که هر آن امکان وقوع جنگ جهانی سوم و استفاده از تسلیحات هستهای میرفت، جهان با بحرانهای پیدرپی مانند ساخت دیوار برلین (۱۹۸۹–۱۹۶۱)، جنگ کره (۱۹۵۰–۱۹۵۳)، جنگ ویتنام (۱۹۵۹–۱۹۷۵)، بحران موشکی کوبا (۱۹۶۲) و جنگ شوروی و افغانستان (۱۹۷۹–۱۹۸۸) مواجه شد. کشورهای جهان ترجیح میدادند یا طرفدار آمریکا و سرمایه داری باشند یا شوروی و کمونیسم. پیمان ورشو با حضور شوروی و پیمان آنتالانتیک شمالی با حضور آمریکا نتیجه مقابله این دو قطب در دهههای پایانی قرن بیستم بود.
ایران در این دوران نه تنها محل تخاصم این دو قطب نبود که به دلیل روحیه خود بزرگ بینی شاه برای تبدیل شدن به قدرت نظامی، بازار مناسبی بود برای عرضه تسلیحات نظامی این دو کشور، روندی که تا پیروزی انقلاب ادامه داشت. به همین دلیل وقوع انقلابی با گرایشات دینی و متکی به مردم که مشی مسلحانه نداشت اگر نگوییم معجزه بود تقریبا امری محال بود، اتفاقی که تحت رهبری مرجعیت شیعه ـ که متفکران غربی به آن اذعان دارند ـ محقق شد.
پیروزی انقلاب زمینهای شد برای به هم خوردن سیاست حاکم بر جهان، بلوک شرق و غرب که هر کدام میخواست دیگری از سر راه بردارد. انقلاب اسلامی ایران در اوج جنگ سرد ثابت کرد دکه میتوان بین دین و سیاست را که اصالتا افتراقی ندارند، وحدت ایجاد کرد. امام خمینی (ره) با طرح مساله ولایت مطلقه فقیه این تئوری را عملا به اثبات رساند که دین و سیاست نه تنها دو مقوله جدا از یکدیگر نیستند، بلکه عین یکدیگرند.
بعد از پیروزی انقلاب، شرق و غرب به ایران به چشم بازاری برای فروش تسلیحات فکر نمیکردند بلکه آن را خطری جدی برای خود تلقی میکردند. آنها با تحریک دیکتاتور کم خردی چون صدام جنگ هشت سالهای را بر ملت ایران تحمیل کردند، به خیال اینکه این انقلاب نوپا را به زانو درآورند. اما از آنجا که این انقلاب در همه ارکان آن متکی به مردم و قدرت به یک تفکر و طبقه وابسته نبود، جنگ تحمیلی برای آنها حاصلی جز قدرتمندتر شدن انقلاب اسلامی ایران نداشت.
مقام معظم رهبری با اشاره به حذف شوروی به عنوان یکی از دو قطب سیاسی قرن بیستم، صرحتا از حذف قطب دیگر یعنی آمریکا سخن میگویند. حضرت امام خمینی (ره) در نامه تاریخی خود در سال ۱۳۶۷ خطاب به «میخاییل گورباچوف» رهبر اتحاد جماهیر شوروی فرمودند:
«جناب آقای گورباچف!
برای همه روشن است که از این پس کمونیسم را باید در موزه های تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد، چرا که مارکسیسم جوابگوی هیچ نیازی از نیازهای واقعی انسان نیست، چرا که مکتبی است مادی و با مادیت نمی توان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت که اساسی ترین درد جامعه بشری در غرب و شرق است، به در آورد.
حضرت آقای گورباچف! ممکن است شما اثباتا در بعضی جهات به مارکسیسم پشت نکرده باشید و از این پس هم در مصاحبهها اعتقاد کامل خودتان را به آن ابراز کنید، ولی خود می دانید که ثبوتاً این گونه نیست. رهبر چین اولین ضربه را به کمونیسم زد و شما دومین و علی الظاهر آخرین ضربه را بر پیکر آن نواختید. امروز دیگر چیزی با نام کمونیسم در جهان نداریم ولی از شما جداً می خواهم که در شکستن دیوارهای خیالات مارکسیسم، گرفتار زندان غرب و شیطان بزرگ نشوید.
امیدوارم افتخار واقعی این مطلب را پیدا کنید که آخرین لایه های پوسیده هفتاد سال کژی جهان کمونیسم را از چهره تاریخ و کشور خود بزدایید. امروز دیگردولت های همسو با شما که دلشان برای وطنشان و مردمشان می طپد، هرگز حاضر نخواهند شد بیش از این منافع زیرزمینی و رو زمینی کشورشان را برای اثبات موفقیت کمونیسم که صدای شکستن استخوان هایش هم به گوش فرزندانشان رسیده است، مصرف کنند.»
این آینده نگری حضرت امام که باید کمونیسم را درموزههای تاریخ جستجو کرد، در کمتر از سه سال محقق شد، مقام معظم رهبری در این فراز از بیانیه خود اشاره میکنند؛ ابر قدرتی مثل آمریکا که البته چندان قدرتی هم ندارد در حال احتضار است، آینده نگری رهبر انقلاب، ـ چنان که در بحث فروپاشی شوروی دیدم ـ امری حتمی است که انشاالله محقق شد.
مقام معظم رهبری در ادامه بیانیه گام دوم انقلاب میفرمایند:
«آن روز که جهان میان شرق و غرب مادی تقسیم شده بود و کسی گمان یک نهضت بزرگ دینی را نمیبرد، انقلاب اسلامی ایران، با قدرت و شکوه پا به میدان نهاد؛ چهارچوبها را شکست؛ کهنگی کلیشهها را به رخ دنیا کشید؛ دین و دنیا را در کنار هم مطرح کرد و آغاز عصر جدیدی را اعلام نمود. طبیعی بود که سردمداران گمراهی و ستم واکنش نشان دهند، اما این واکنش ناکام ماند. چپ و راست مدرنیته، از تظاهر به نشنیدن این صدای جدید و متفاوت، تا تلاش گسترده و گونهگون برای خفه کردن آن، هرچه کردند به اجل محتوم خود نزدیکتر شدند. اکنون با گذشت
چهل جشن سالانهی انقلاب و چهل دههی فجر، یکی از آن دو کانون دشمنی نابود شده و دیگری با مشکلاتی که خبر از نزدیکی احتضار میدهند، دست و پنجه نرم میکند! و انقلاب اسلامی با حفظ و پایبندی به شعارهای خود همچنان به پیش میرود.»
با توجه به این فرمایش رهبری و توضیحی که داده شد، امپرالیزم رو به زوال آمریکا در تلاشی مذبوحانه سعی دارد جایگاه خود را در جهان بخصوص منطقه غرب آسیا حفظ کند. اما این تلاشها مطلقا ثمری برای آمریکای در حال احتضار ندارد.
انقلاب اسلامی ایران به عنوان مهمترین قدرت منطقه که مرزهای نفوذ خود را تا نزدیک رژیم غاصب صهیونیستی پیش برده باید قدرتمندتر از گذشته این گستره فوذ را وسیعتر کند. طبعا برای نیل به این هدف الهی تنها قدرت نظامی و پیشرفت در این حوزه کارساز نیست. آنچه ما را برای رسیدن زود هنگام به این هدف یاری میرساند حضور حداکثری در جبهه فرهنگی است. باید متوجه این نکته باشیم که مناسبات این حضور را اصحاب فرهنگ تعیین میکنند که باید عملی شود.
ادامه دارد: