به گزارش خبرنگار بینالملل دفاعپرس، شیعیان لبنانی تا پیش از شکلگیری انقلاب اسلامی اقلیتی ضعیف در لبنان که کشور طوائف است به حساب میآمدند و در جریان جنگهای داخلی سالهای ۱۹۷۵ تا ۱۹۸۰ میلادی در لبنان همیشه مورد تعرض فالانژها قرار داشتند.
ضمن آنکه اختلافات داخلی در میان شیعیان لبنانی نیز امکان شکل گیری وحدت را تقریبا از میان برده بود. امام موسی صدر از بهار سال ۱۳۴۸ تا اواسط زمستان سال ۱۳۵۲ با سران دولت وقت لبنان به گفتوگو نشست تا آنها را برای اجرای پروژههای زیربنایی و وظایف قانونی خود در قبال مناطق شیعه نشین و محروم آن کشور ترغیب کند.
در پی امتناع دولت لبنان از پذیرش این مطالبات و نیز اتمام حجت با آن، جنبش محرومان لبنان در اوایل سال ۱۳۵۳ به رهبری امام موسی صدر شکل گرفت و راهپیماییهای مردمی عظیمی در شهرهای بعلبک، صور و صیدا علیه دولت به وقوع پیوست.
امام موسی صدر در سال ۱۳۵۴ علیرغم کارشکنیها، مجدداً با اکثریت آراء به ریاست مجلس اعلای اسلامی شیعیان برگزیده شد. با آغاز جنگ داخلی لبنان در فروردین سال ۱۳۵۴، تمامی تلاشهای ایشان مصروف پایان دادن به این بحران گشت.
امام موسی صدر خرداد همان سال در مسجد عاملیه بیروت به اعتصاب نشست، و به پشتوانه مشروعیت مردمی و مقبولیت وسیع و شخصیت کاریزماتیک خود در میان تمامی مذاهب، آرامش را به تابستان لبنان بازگردانید. با شعلهور شدن مجدد آتش جنگ، صدر در اردیبهشت ۱۳۵۵ «حافظ اسد» را وادار کرد تا با اعزام نیروهای سوری به لبنان، موازنه قوا و آرامش را به این کشور بازگرداند. حل اختلافات مصر با سوریه و متعاقب آن برپایی کنفرانس ریاض در مهر ۱۳۵۵، آب سردی بود که امام موسی صدر بر آتش جنگ داخلی لبنان فروریخت. این آرامش تا زمانیکه صدر در لبنان حضور داشت، ادامه پیدا کرد.
اما اولین جرقههای مقاومت شیعیان در لبنان نیز همان روزها توسط گردانهایی که شهید چمران آموزش داده بود، زده شد.
در این خصوص خاطره زیبای «سید حسن نصرالله» عضو هیئت رئیسه جنبش اَمل آن زمان و رهبر کنونی حزب الله لبنان که در سن ۱۸ سالگی حکم فرماندهی منطقه خود را در نبطیه از دکتر چمران دریافت کرده در باره حضور مصطفی چمران در لبنان شنیدنی است: «مصطفی چمران بر حسب خواست امام موسی صدر از مصر به لبنان آمد. همسر ایشان به همراه سه پسر و یک دختر نیز به لبنان آمدند. اما به دلیل عدم وجود مدرسه برای آنان، خانواده چمران نتوانست در لبنان زندگی کند. او از همسرش جدا شد و خانوادهاش را رها کرد تا با خانواده فقرا زندگی کند. خودش میگفت که من خاک کفشهای فقرا هستم. چمران در دل شیعیان لبنان جاودان است. امام موسی صدر وصیت کرد که همواره حرف مصطفی چمران اجرا شود. چمران نیز عشق و ارادت زیادی به ایشان داشت و از یادداشتهایش این امر کاملاً هویداست.»
تأسیس پایگاه چریکی مستقل برای تعلیم مبارزان ایرانی در لبنان، از دیگر اهداف دکتر چمران بوده است. چمران در لبنان به امام موسی صدر کمک کرد تا سازمان امل، به عنوان شاخه نظامی، «حرکة المحرومین» را پایهگذاری کند.
با ناپدید شدن امام موسی صدر در لیبی که توسط معمر قزافی جنایتکار صورت گرفت و نیز بازگشت شهید چمران به ایران با حکم حضرت امام (ره) که با شهادتش در جریان دفاع مقدس اجین شد، شعله ور شدن مجدد آتش درگیریهای طایفهای و نیز اشغال مجدد لبنان توسط ارتش صهیونیست، شیعیان این بار در لبنان نام فردی را شنیدند که، چون کوه محکم و استوار بود؛ «سید عباس موسوی».
به دنبال اشغال لبنان توسط اسرائیل در سال ۱۹۷۸ سازمانی به نام بسیج عمومی مستضعفین شکل گرفت که بعدها به مقاومت اسلامی معروف شد. حزبالله در همین سال با توزیع اعلامیهای به مناسبت کشتار صبرا و شتیلا و نیز یک سال بعد، به مناسبت کشته شدن راغب حرب، ضمن اعلام موجودیت، اهداف و طرحهای خود را برای مسائل گوناگون لبنان اعلام کرد و خواستار تغییر نظام سیاسی این کشور شد.
سید عباس موسوی با همفکری جمعی از روحانیون شیعه و تعدادی از شاگردان خود، با جدا شدن از جنبش امل که آن روزها پس از ربوده شدن موسی صدر و کشته شدن مصطفی چمران وارد جنگ داخلی با نیروهای مقاومت فلسطین شده بود، اقدام به تشکیل گروهی شبه نظامی به نام حزبالله لبنان در سال ۱۹۸۲ کرد. سید عباس موسوی در سال ۱۹۹۱ خود دبیر کلی این حزب را بر عهده گرفت و تا صبح روز ۱۶ فوریه ۱۹۹۲ که برای شرکت در مراسم هشتمین سالگرد شهد شیخ راغب حرب به سمت روستای جبشیت سفر میکرد. حزب الله لبنان تبدیل به کابوسی وحشتناک برای مقامات عالیرتبه صهیونیست شده بود و برای رهایی از همین خوابهای آشتفته هلیکوپترهای کبری را روانه حمله به کاروان اتومبیلهای سید عباس موسوی کردند به خیال این که با شهادت سید عباس، فرزند خردسال و همسر بزرگوارش از این کابوس خلاصی یابند، ولی زهی خیال باطل.
علمدار دیگری آمد در لبنان تا همچنان برافراشته باقی بماند پرچم مقاومت شیعیان که با خون چمران، عباس موسوی و به احتمال زیاد امام موسی صدر رنگین گشته بود و نیز نباید غافل شد از حاج احمد متوسلیان.
پس از ترور شدن شهید سید عباس موسوی به دست نیروهای جنایتکار صهیونیست در سال ۱۹۹۲ میلادی، سید حسن نصرالله به مقام دبیرکلی حزبالله لبنان رسید؛ و چه کسی در جهان میتوانست باور کند لحظهای را که در جنگ ۳۳ روزه نماینده رژیم غاصب در شورای امنیت، چون عجوزگان فریاد آتش بس سر دهد، ولی ایالات متحده آمریکا مخالفت خود را با شکست اسرائیلی که افسانه سرایی پیروزی بر علیه جهان عرب در شش روز سر میداد، اعلام کند و از سربازان صهیونیست بخواهد تا چند روز دیگر مقاومت کنند.
آری، اساسا پرداختن به ابعاد و زوایای درخشان حزب الله لبنان میسر نیست اگر در نظر نداشته باشیم که سرو استوار قامت حزب الله هرگز بدون حضور امام موسی صدر و شهید والا مقام دکتر مصطفی چمران در لبنان شکل نمیگرفت و البته نقش بی بدیل امام راحل نیز مانند خورشیدی تابان بر تارک درخشان شیرمردان بیشه امیرالمومنین (ع) میدرخشد در کشوری که ملقب است به عروس خاورمیانه.
امروز حزب الله لبنان به آنچنان اقتداری در جهان رسیده که تروریستهای داعش را با کمک ایران و روسیه و سوریه از سرزمین شامات بیرون میکند و در عین حال در پاسخ به یاوه گوییهای نخست وزیر هرزه زبان صهیونیست با اقتداری مثال زدنی توسط دبیرکلاش اعلام میکند: اگر صهیونیستها مرتکب حماقت حمله به لبنان شوند تمام خاک سرزمینهای اشغالی موشک باران خواهد شد و نتان با شنیدن چنین پاسخ دندان شکنی جرات عملیاتی کردن بلوفهایش را سالها است که ندارد.
انتهای پیام/ 451